گزارش یکی از خوانندگان از نظام آباد تهران: به عنوان یک شاهد عینی و شرکت کننده باید بگم دیشب حرکتی کردیم که شخصا هیچوقت به چشم ندیده بودم. البته حتما مردم دیگه دیده بودند ولی برای من اولین بار بود که با شعار فریاد میزدیم.در خیابان نظام آباد حدود ساعت 5 بعد از ظهر جمع شدیم. مردم به چشمهای همدیگر نگاه می کردند و انتظار یک شب پرشور در نگاه هایشان دیده میشد. ساعت 7 بعد از ظهر شد و کم کم صدای انفجارها بلند! مامورها آماده هجوم به ما میشدند. باتوم ها و چوب هاشون را مرتب به نشانه تهدید به مردم نشان میدادند و گاه و بیگاه به مردم یورش می آوردند.. مردم کم و بیش فرار میکردند اما دوباره به روش آب راه خود را باز و دوباره مکانهای خالی را پر می کردند. سربازها که بسیاریشان مشخص بود بسیار مخالف حکومت هستند، با مردم تا حدی کنار می آمدند اما مافوق هایشان وحشیانه به آنها هم تشر میزدند. کم کم صدای انفجارها بالا گرفت. جوانها شروع به شکستن شیشه ها و آتش زدن سطل های زباله کردند. مامورها مرتب حمله میکردند و جوانها که بسیار قدرتمند مقاومت نشان میدادند، با نارنجک ها و وسایل محترقه خود به سمت آنها نشانه میگرفتند و در کل صحنه جنگی بود. در دقایقی جوانان به صورت خودجوش به دو گروه تقسیم شدند و شعارهای "رهبر جنایت می کند، ناجا حمایت میکند"، "توپ، تانک، فشفشه؛ خامنه ای ........." سر دادند. باور کنید ماموران از سرکوب ما عاجز مانده بودند هر چند که مرتب حمله میکردند به هرکدام از ما دو گروه اما ما به فرعی ها پناه می بردیم و دوباره پس از چند دقیقه حمله می کردیم. صحنه جنگی بود دیدنی، مخصوصا با شعارها که واقعا فضا را حسابی متشنج کردیم. به همه عزیزانی که ما را در آن محل تنها نگذاشتند و یاریمان کردند تبریک میگوییم و امیدواریم باز هم صحنه های نبرد دیگری بسازیم تا سرنگونی کامل حکومت اسلامی. واقعا بخاطر فحاشی ها در بعضی فیلمها عذر می خواهیم. همه عصبانی بودند. اینها را می گفتند ما هم با آنها همراه شدیم.
Wednesday, March 18, 2009
گزارشی از درگیریهای شب گذشته نظام آباد تهران
گزارش یکی از خوانندگان از نظام آباد تهران: به عنوان یک شاهد عینی و شرکت کننده باید بگم دیشب حرکتی کردیم که شخصا هیچوقت به چشم ندیده بودم. البته حتما مردم دیگه دیده بودند ولی برای من اولین بار بود که با شعار فریاد میزدیم.در خیابان نظام آباد حدود ساعت 5 بعد از ظهر جمع شدیم. مردم به چشمهای همدیگر نگاه می کردند و انتظار یک شب پرشور در نگاه هایشان دیده میشد. ساعت 7 بعد از ظهر شد و کم کم صدای انفجارها بلند! مامورها آماده هجوم به ما میشدند. باتوم ها و چوب هاشون را مرتب به نشانه تهدید به مردم نشان میدادند و گاه و بیگاه به مردم یورش می آوردند.. مردم کم و بیش فرار میکردند اما دوباره به روش آب راه خود را باز و دوباره مکانهای خالی را پر می کردند. سربازها که بسیاریشان مشخص بود بسیار مخالف حکومت هستند، با مردم تا حدی کنار می آمدند اما مافوق هایشان وحشیانه به آنها هم تشر میزدند. کم کم صدای انفجارها بالا گرفت. جوانها شروع به شکستن شیشه ها و آتش زدن سطل های زباله کردند. مامورها مرتب حمله میکردند و جوانها که بسیار قدرتمند مقاومت نشان میدادند، با نارنجک ها و وسایل محترقه خود به سمت آنها نشانه میگرفتند و در کل صحنه جنگی بود. در دقایقی جوانان به صورت خودجوش به دو گروه تقسیم شدند و شعارهای "رهبر جنایت می کند، ناجا حمایت میکند"، "توپ، تانک، فشفشه؛ خامنه ای ........." سر دادند. باور کنید ماموران از سرکوب ما عاجز مانده بودند هر چند که مرتب حمله میکردند به هرکدام از ما دو گروه اما ما به فرعی ها پناه می بردیم و دوباره پس از چند دقیقه حمله می کردیم. صحنه جنگی بود دیدنی، مخصوصا با شعارها که واقعا فضا را حسابی متشنج کردیم. به همه عزیزانی که ما را در آن محل تنها نگذاشتند و یاریمان کردند تبریک میگوییم و امیدواریم باز هم صحنه های نبرد دیگری بسازیم تا سرنگونی کامل حکومت اسلامی. واقعا بخاطر فحاشی ها در بعضی فیلمها عذر می خواهیم. همه عصبانی بودند. اینها را می گفتند ما هم با آنها همراه شدیم.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment