Monday, January 12, 2009

فلسطين، اسرائيل و اين همه ماجرا

فلسطين، اسرائيل و اين همه ماجرا
تقي رحماني - سه شنبه 24 دی 1387 [2009.01.13]
كارتر در كتاب مشهور خود(1) مي‌گويد كه اسرائيل صلح‌ نمي‌خواهد، مذاكرات صلح را به قصد اختلاف ميان ‏اعراب و گرفتن زمان انجام مي‌دهد. اين سخنان كارتر كه سابقه رياست جمهوري امريكا را دارد و بنياد كارتر در ‏گفتگوهاي صلح خاورميانه بسيار فعال است، بسيار قابل تأمل است.‏
اسرائيل مورد حمايت قدرتمندان جهان است، حق ويژه براي خود قائل است، حق ويژه باعث شده كه حاكمان اين ‏كشور به طفل شيرين دولت‌هاي غرب تبديل شوند برخي از رسانه‌هاي غربي در عمل همانند قدرتمندان غربي با ‏سياست‌هاي اسرائيلي همراهي دارند و از تخلف‌هاي آن، چشم‌پوشي مي‌كنند.‏
اسرائيل صلح ‌نمي‌خواهد، چرا كه صلح به نفع اسرائيل نيست. در اين ميان سرنوشت مردم فلسطين چيست؟ ملتي ‏كه در شرف ملت شدن هستند و علت فلسطيني شدن اين اعراب فلسطيني، شكل‌گيري دولت اسرائيل است. چون قبل ‏از تشكيل كشور اسرائيل، ايشان اعراب فلسطيني بودند، اما در حال حاضر فلسطيني عرب هستند.‏
اما اين ملتِ در حال شكل‌گيري نمايندگاني دارد كه فتح، حماس و... در زمره مهمترين اين نمايندگان هستند.‏‎ ‎پذيرفتن قاعده بازي از سوي اين دو جريان نشان مي‌دهد كه جريانات مزبور درك سياسي از شرايط دارند اما با ‏حكومتي قدرتمند و زورگو مواجه‌اند كه خواهان صلح نيست و زمان مي‌كشد تا روزگار بگذارند، چون حاميان ‏قدرتمند در امريكا دارد.‏
از همين روي نمي‌توان فتح و حماس را تروريست خواند، حماس در انتخاباتي پيروز شده كه مورد تأييد معيارهاي ‏بين‌المللي بوده است. حماس حتي خواستار حكومت اسلامي نيست بلكه حكومت غير ديني را باور دارد ولي داراي ‏برخي از باورهاي بنيادگرايانه و رفتارهاي تروريستي است. اما حماس رفتار تروريستي‌اش عكس‌العمل رفتار ‏اسرائيل است، مگر باورهاي بنيادگرايانه در دولت اسرائيل و احزاب آن وجود ندارد؟ يا دولت اسرائيل رفتار ‏تروريستي خطر ناك‌تري ندارد؟ تروريست خواندن حماس مباني حقوقي‌ ندارد، حماس حتي خواستار نابودي ‏اسرائيل نيست.‏
به رسميت شناختن يا نشناختن با خواستار نابودي شدن متفاوت است، حماس مي‌ترسد اسرائيل را به رسميت ‏بشناسد، اما اسرائيل مقابله به مثل نكند، كاري كه بارها انجام داده است. اسرائيل در قرارداد كمپ ديويد و عده ‏تشكيل دولت مستقل فلسطيني را داد، اما كارتر تصريح مي‌كند كه اين اقدام را انجام نداد. اگر دولت فلسطيني بعد از ‏قرارداد كمپ ديويد بوجود مي‌آمد، بي‌گمان جريان بنيادگرايي در منطقه رشد نمي‌كرد و اسرائيل با تحقير ‏حكومت‌هاي عربي، به رشد بنيادگرايي در اين جوامع دامن مي‌زند. ‏
البته اين تحقير پيچيده است. زيرا اسرائيل آنان را ناكام مي‌گذارد و بدون دستآورد. حقيقت اين است كه اسرائيل در ‏صورت صلح در خاورميانه تبديل به كشور كم اهميتي مي‌شود. اين كشور نه سرزمين، نه قدرت، نه جمعيت قابل ‏ملاحظه‌اي دارد. صلح در خاورميانه اسرائيل را بي‌اهميت مي‌كند و در عوض ايران، تركيه، مصر اهميت بيشتري ‏مي‌يابند. اسرائيل در خاورميانه صلح‌آميز حتي مزيت تكنولوژي و دانش فني خود را بعد از مدت زماني از دست ‏خواهد داد كه اين موضوع بسيار مهمي است و مفصل مي‌توان به آن پرداخت.‏
با اين وصف تا مسأله فلسطين به‌نحو انساني حل نشود، حكومت‌هاي خاورميانه توجيه رفتار غير دموكراتيك دارند. ‏مردم عراق، عربستان و حتي ايران و روسيه زماني مي‌توانند بهتر به دموكراسي دست‌يابند كه مسأله فلسطين حل ‏شده باشد. اگر منافع ملي ايران از مسأله اعراب و اسرائيل دور است اما ويژگي منطقه‌اي و محاصره شدن در ميان ‏اعراب و همچنين دين مشترك ايرانيان با مردم فلسطين و همچنين تعلق جامعه روشنفكري ايران به مردم فلسطين ‏از عواملي هستند كه تحقق دموكراسي در ايران را تا حدي به صلح خاورميانه مربوط و منوط مي‌كند. در واقعه ‏اخير در غزه، دولت ايران به بهانه غزه، به برخي از نهادهاي مدني و حقوق‌بشري فشار آورد.‏
مجموعه اين عوامل نشان مي‌دهد كه دموكراسي در خاورميانه به صلح اعراب و اسرائيل با محوريت تشكيل دولت ‏فلسطين بستگي دارد. اما صلح به نفع اسرائيل، بنيادگرايي اسلامي و برخي حكومت‌هاي منطقه و جناحي قدرتمند ‏در حاكميت ايران نيست.‏
رفتار اسرائيل در غزه رفتاري مخالف همه قراردادهاي بين‌المللي است. اسرائيل شهروندان خود را كشتار مي‌كند ‏چرا كه مردم غزه شهروندان اسرائيلي محسوب مي‌شوند. اسرائيل نسبت ميان جرم و مجازات را رعايت نمي‌كند و ‏حتي پرتاب راكت از سوي حماس به‌سوي شهرهاي ديگر اسرائيل، تناسبي با كشتار در غزه ندارد. اگر چه پرتاب ‏اين راكت‌ها به سوي غير نظاميان و عمليات انتحاري حماس امور درستي نيستند اما نشان تلافي‌جويي رفتار خشن ‏در برابر اسرائيل است. حماس حكومت قانوني در غزه است، اين جريان حق داشتن سلاح‌هاي نظامي مخصوصي ‏را داراست. اين سلاح‌ها حق يك حكومت خودگردان است. به بهانه نابودي راكت‌هاي حماس نمي‌توان به مركز ‏پليس، دانشگاه غزه،... حمله كرد.‏
پس مي‌توان گفت كه صلح به نفع اسرائيل در منطقه نيست و اسرائيل به تصريح كارتر زمان مي‌كشد و با مذاكره، ‏ميان كشورهاي عرب اختلاف مي‌اندازد.‏
اما بسياري از حكومت‌هاي عربي و حتي جناحي قدرتمند در حكومت ايران از جنگ‌طلبي اسرائيل سود مي‌برند و ‏در نتيجه رفتار و بقاي خود را توجيه مي‌كنند.‏
از سوي ديگر صلح پايدار در خاورميانه با تشكيل دولت فلسطيني پيوند خورده است. اين معضل خاورميانه را ‏نهادهاي مدني و جامعه جهاني بايد با صداي بلند مرتباً در گوش قدرتمندان جهان فرياد بزنند. تا شايد امكان صلح ‏پديدار شود. كه البته اين صلح به زودي برقرار نخواهد شد.‏
آزاديخواهان فلسطيني و ديگر آزاديخواهان منطقه چاره‌اي جزء مقاومت در برابر زورگويي حكومت‌هاي خود ‏ندارند، حكومت‌هايي كه با هم دشمن هستند و دموكراسي را باور ندارند. حتي تركيب رفتار حكومتي در اسرائيل به ‏سمتي مي‌رود كه حكومت اسرائيل را وادار به اعمال دموكراسي براي خوديها مي‌كند چون جمعيت فلسطيني ‏بين‌المقدس را ناديده مي‌گيرد.‏
‎‎وقايع غزه، وقايع احتمالي‎‎
رفتار اسرائيل به‌گونه‌اي است كه حماس و برخي حكومت‌هاي منطقه توان خواندن دست آن را دارند. حماس در ‏محاصره‌اي عجيب گرفتار آمده بود با پايان يافتن آتش‌بس 6 ماهه حماس براي بيرون آمدن از تنگنا و محاصره ‏غير انساني اسرائيل، دست به اقدام حساب شده‌اي زد. زدن راكت به معني پايان آتش‌بس بود و اين آتش‌بس قرار ‏بود كه حماس را در غزه به زانو در آورد، اما اين چنين نشد.‏
حماس به خوبي مي‌دانست كه اسرئيل پاسخ تندي مي‌دهد، در نتيجه محاصره بدون هجوم نظامي نمي‌توانست، افكار ‏عمومي جهان عرب و جهان را برانگيزاند. اما حمله هوايي و بعد هجوم زميني اسرائيل در عمل مسأله غزه را به ‏سمت تعيين تكليف خواهد برد.‏
حماس احتمال مي دهد كه اسرائيل توان نابودي كامل اعضاي آن را ندارد، 12 هزار نيروي نظامي حماس با ‏همين تعداد نيروي ذخيره. اما مسأله مهم اين است كه مردم غزه و فلسطين به اسرائيل كينه دارند و اگر حماس ‏بتواند در مقابل اين يورش مقاومت كند كه خواهد كرد، سركوب غزه طولاني نخواهد بود.‏
حماس يك جريان مردمي است و دركنار مردم مي‌جنگد و مردم غزه مرتباً به حماس مي‌پيوندند. سازمان حماس ‏پيچيده و چريكي و جدا از مردم نيست و مبارزه حماس هم پيچيده نيست، بنابراين نابودي آن امكان ندارد. ‏موشك‌هاي قسام هم به هيچ‌وجه ساختار پيچيده‌اي ندارد، مواد اوليه اين موشك‌ها به راحتي به‌دست مي‌آيند. برد اين ‏موشك‌ها و خسارت آنان چندان زياد نيست اما ايجاد رعب و وحشت مي‌كند.‏
اما چرا حماس قهرمان و پيروز خواهد شد؟ هرگونه عملياتي كه منجر به نابودي حماس نشود، به پيروزي، آن ‏منجر مي‌شود. اسرائيل بايد با دولت فلسطيني مذاكره كند و پارلمان اين دولت در دست حماس است. مذاكره با ‏حضور عنصر ثالث ميان اسرائيل و حماس، پيروزي براي حماس قلمداد مي‌شود. در صورت شرايط براي ‏برگزاري انتخابات در فلسطين، فتح از حماس شكست سختي خواهد خورد. امروز حماس همان فتح 1968 است و ‏فتح همان كشورهاي عربي محافظه كارند كه از فتح فاصله مي‌گرفتند.‏
از آن‌جايي‎ ‎كه اسرائيل صلح‌پايدار نمي‌خواهد، جنگ‌طلبان در اسرائيل از ايجاد چنين حالتي براي جنگ‌هاي آينده ‏استقبال مي‌كنند. اما در صورت عدم نابودي حماس، فتح ضعيف مي‌شود و حماس قهرمان جهان عرب خواهد شد. ‏دولت‌هاي عربي از حماس هراسان هستند اسرائيل از تضاد ميان دولت‌هاي عربي با حماس، حماس با فتح، سود ‏ميان مدت مي‌برد و تنور جنگ براي آينده گرم مي‌ماند. اين خواسته‌ي دراز مدت جناح قدرتمند در اسرائيل است و ‏با اين حال اگر اسرائيل در نابودي حماس موفق نشود اين دومين شكست يك ارتش پيروز خواهد بود. پيروزي ‏حماس در منطقه به نوعي راديكاليزم غير اصولي ياري مي‌رساند كه در نتيجه، امكان دستيابي به دموكراسي را ‏تهديد خواهد كرد.‏
‎‎شرايط جهاني‎‎
حمله اسرائيل به غزه با مخالفت اتحاديه اروپا روبه‌رو شد، اما دولت بوش با آزادي عمل دادن به اسرائيل، در عمل ‏اوباما را با مشكل روبه‌رو كرد. دولت اوباما براي اعتماد سازي در جهان عرب و اسلام نياز به مانور صلح‌آميز ‏دارد. اسرائيل با اين مداخله، آمريكا را در موقعيت نامناسب قرار داد. اوباما براي حركت صلح‌آميز با مشكل ‏مواجه خواهد شد. چون قدرت حماس، يهوديان طرفدار اسرائيل در آمريكا را به سوي حمايت از اسرائيل مي‌كشاند. ‏در نتيجه دولت اوباما تحت فشار يهوديان قدرت مانور زيادي به نفع فلسطيني‌ها ندارد.‏
اتحاديه اروپا و انگليس كه مخالف اين حمله اسرائيل بودند، به رفتار اوباما نگاه خواهند كرد. عدم جديت دولت ‏اوباما براي صلح در خاورميانه ترمز اتحاديه اروپا و انگليس را خواهد كشيد. در چنين وضعيتي، صلح در ‏خاورميانه دورتر خواهد رفت.‏
مسأله فلسطين باعث مي‌شود كه براي تحت شعاع قرار گرفتن آن بر اختلاف ميان دولت‌هاي عربي با ايران ‏سرمايه‌گذاري شود. اين اختلافات بر بحران‌هاي منطقه‌اي خواهد افزود و باعث مي‌شود مسأله افغانستان و عراق و ‏كردهاي تركيه و عراق حاد باقي بماند. به عبارتي بازي ناگوار 50 ساله‌اي كه از زمان تشكيل دولت اسرائيل در ‏منطقه شروع شده ادامه خواهد يافت. بازي شومي كه فقط در صورت تشكيل دولت واقعي فلسطين پايان مي‌يابد. ‏اما اسرائيل‌خواهان صلح نيست و همچنين جريان‌هاي غير دموكراتيك با اين جنگ‌طلبي اسرائيل، امكان بقا خواهند ‏يافت. به‌نظر مي‌رسد تا اقدامي بزرگ و دموكراتيك در چند كشور خاورميانه، همانند تجربه تركيه شكل نگيرد تا ‏حكومت‌هاي غربي ناچار شوند كه به صلح خاورميانه خارج از اراده اسرائيل تن دهند، مشكل خاورميانه لاينحل ‏مي‌ماند.‏
در خاتمه بايد گفت حماس برنده كوتاه مدت اين حمله‌ي اسرائيل است. و فتح را جا گذاشته است اسرائيل به خواسته ‏خود كه همان عقب انداختن صلح است رسيده اما به لحاظ نظامي صدمه مي‌بيند. ‏
حكومت‌هاي منطقه در مجموع توجيه ماندگاري پيدا مي‌كنند، البته با اعتراضاتي روبه‌رو مي‌شوند و در نتيجه به ‏اسرائيل باج مي‌دهند تا به دموكراسي داخلي تن ندهند و اسرائيل از عدم مشروعيت داخلي اين حكومتها سود ‏مي‌برد، چون اين حكومتها ناچار هستند كه به غرب و اسرائيل امتياز بدهند. همچنين احتمالاً جناح تندرو در ‏حكومت ايران به بهانه رفتار اسرائيل، هم در داخل سياست مهار و كنترل و سركوب در پيش مي‌گيرد و هم به ‏واسطه حمايت از فلسطيني‌ها، در منطقه خاورميانه در تقابل با سياست دولت‌هاي عربي قرار مي‌گيرد، كه نتيجه آن ‏خريد تسليحاتي از كشورهاي غربي است. در نتيجه احتمالاً منطقه خاورميانه، گرم، خشن و نظامي‌تر خواهد ‌شد.‏
‎‎پانوشت‎‎
‏1- صلح در خاورميانه / نويسنده: جيمي كارتر / انتشارات صمديه 13

No comments:

Post a Comment