فلسطين، اسرائيل و اين همه ماجرا
تقي رحماني - سه شنبه 24 دی 1387 [2009.01.13]
كارتر در كتاب مشهور خود(1) ميگويد كه اسرائيل صلح نميخواهد، مذاكرات صلح را به قصد اختلاف ميان اعراب و گرفتن زمان انجام ميدهد. اين سخنان كارتر كه سابقه رياست جمهوري امريكا را دارد و بنياد كارتر در گفتگوهاي صلح خاورميانه بسيار فعال است، بسيار قابل تأمل است.
اسرائيل مورد حمايت قدرتمندان جهان است، حق ويژه براي خود قائل است، حق ويژه باعث شده كه حاكمان اين كشور به طفل شيرين دولتهاي غرب تبديل شوند برخي از رسانههاي غربي در عمل همانند قدرتمندان غربي با سياستهاي اسرائيلي همراهي دارند و از تخلفهاي آن، چشمپوشي ميكنند.
اسرائيل صلح نميخواهد، چرا كه صلح به نفع اسرائيل نيست. در اين ميان سرنوشت مردم فلسطين چيست؟ ملتي كه در شرف ملت شدن هستند و علت فلسطيني شدن اين اعراب فلسطيني، شكلگيري دولت اسرائيل است. چون قبل از تشكيل كشور اسرائيل، ايشان اعراب فلسطيني بودند، اما در حال حاضر فلسطيني عرب هستند.
اما اين ملتِ در حال شكلگيري نمايندگاني دارد كه فتح، حماس و... در زمره مهمترين اين نمايندگان هستند. پذيرفتن قاعده بازي از سوي اين دو جريان نشان ميدهد كه جريانات مزبور درك سياسي از شرايط دارند اما با حكومتي قدرتمند و زورگو مواجهاند كه خواهان صلح نيست و زمان ميكشد تا روزگار بگذارند، چون حاميان قدرتمند در امريكا دارد.
از همين روي نميتوان فتح و حماس را تروريست خواند، حماس در انتخاباتي پيروز شده كه مورد تأييد معيارهاي بينالمللي بوده است. حماس حتي خواستار حكومت اسلامي نيست بلكه حكومت غير ديني را باور دارد ولي داراي برخي از باورهاي بنيادگرايانه و رفتارهاي تروريستي است. اما حماس رفتار تروريستياش عكسالعمل رفتار اسرائيل است، مگر باورهاي بنيادگرايانه در دولت اسرائيل و احزاب آن وجود ندارد؟ يا دولت اسرائيل رفتار تروريستي خطر ناكتري ندارد؟ تروريست خواندن حماس مباني حقوقي ندارد، حماس حتي خواستار نابودي اسرائيل نيست.
به رسميت شناختن يا نشناختن با خواستار نابودي شدن متفاوت است، حماس ميترسد اسرائيل را به رسميت بشناسد، اما اسرائيل مقابله به مثل نكند، كاري كه بارها انجام داده است. اسرائيل در قرارداد كمپ ديويد و عده تشكيل دولت مستقل فلسطيني را داد، اما كارتر تصريح ميكند كه اين اقدام را انجام نداد. اگر دولت فلسطيني بعد از قرارداد كمپ ديويد بوجود ميآمد، بيگمان جريان بنيادگرايي در منطقه رشد نميكرد و اسرائيل با تحقير حكومتهاي عربي، به رشد بنيادگرايي در اين جوامع دامن ميزند.
البته اين تحقير پيچيده است. زيرا اسرائيل آنان را ناكام ميگذارد و بدون دستآورد. حقيقت اين است كه اسرائيل در صورت صلح در خاورميانه تبديل به كشور كم اهميتي ميشود. اين كشور نه سرزمين، نه قدرت، نه جمعيت قابل ملاحظهاي دارد. صلح در خاورميانه اسرائيل را بياهميت ميكند و در عوض ايران، تركيه، مصر اهميت بيشتري مييابند. اسرائيل در خاورميانه صلحآميز حتي مزيت تكنولوژي و دانش فني خود را بعد از مدت زماني از دست خواهد داد كه اين موضوع بسيار مهمي است و مفصل ميتوان به آن پرداخت.
با اين وصف تا مسأله فلسطين بهنحو انساني حل نشود، حكومتهاي خاورميانه توجيه رفتار غير دموكراتيك دارند. مردم عراق، عربستان و حتي ايران و روسيه زماني ميتوانند بهتر به دموكراسي دستيابند كه مسأله فلسطين حل شده باشد. اگر منافع ملي ايران از مسأله اعراب و اسرائيل دور است اما ويژگي منطقهاي و محاصره شدن در ميان اعراب و همچنين دين مشترك ايرانيان با مردم فلسطين و همچنين تعلق جامعه روشنفكري ايران به مردم فلسطين از عواملي هستند كه تحقق دموكراسي در ايران را تا حدي به صلح خاورميانه مربوط و منوط ميكند. در واقعه اخير در غزه، دولت ايران به بهانه غزه، به برخي از نهادهاي مدني و حقوقبشري فشار آورد.
مجموعه اين عوامل نشان ميدهد كه دموكراسي در خاورميانه به صلح اعراب و اسرائيل با محوريت تشكيل دولت فلسطين بستگي دارد. اما صلح به نفع اسرائيل، بنيادگرايي اسلامي و برخي حكومتهاي منطقه و جناحي قدرتمند در حاكميت ايران نيست.
رفتار اسرائيل در غزه رفتاري مخالف همه قراردادهاي بينالمللي است. اسرائيل شهروندان خود را كشتار ميكند چرا كه مردم غزه شهروندان اسرائيلي محسوب ميشوند. اسرائيل نسبت ميان جرم و مجازات را رعايت نميكند و حتي پرتاب راكت از سوي حماس بهسوي شهرهاي ديگر اسرائيل، تناسبي با كشتار در غزه ندارد. اگر چه پرتاب اين راكتها به سوي غير نظاميان و عمليات انتحاري حماس امور درستي نيستند اما نشان تلافيجويي رفتار خشن در برابر اسرائيل است. حماس حكومت قانوني در غزه است، اين جريان حق داشتن سلاحهاي نظامي مخصوصي را داراست. اين سلاحها حق يك حكومت خودگردان است. به بهانه نابودي راكتهاي حماس نميتوان به مركز پليس، دانشگاه غزه،... حمله كرد.
پس ميتوان گفت كه صلح به نفع اسرائيل در منطقه نيست و اسرائيل به تصريح كارتر زمان ميكشد و با مذاكره، ميان كشورهاي عرب اختلاف مياندازد.
اما بسياري از حكومتهاي عربي و حتي جناحي قدرتمند در حكومت ايران از جنگطلبي اسرائيل سود ميبرند و در نتيجه رفتار و بقاي خود را توجيه ميكنند.
از سوي ديگر صلح پايدار در خاورميانه با تشكيل دولت فلسطيني پيوند خورده است. اين معضل خاورميانه را نهادهاي مدني و جامعه جهاني بايد با صداي بلند مرتباً در گوش قدرتمندان جهان فرياد بزنند. تا شايد امكان صلح پديدار شود. كه البته اين صلح به زودي برقرار نخواهد شد.
آزاديخواهان فلسطيني و ديگر آزاديخواهان منطقه چارهاي جزء مقاومت در برابر زورگويي حكومتهاي خود ندارند، حكومتهايي كه با هم دشمن هستند و دموكراسي را باور ندارند. حتي تركيب رفتار حكومتي در اسرائيل به سمتي ميرود كه حكومت اسرائيل را وادار به اعمال دموكراسي براي خوديها ميكند چون جمعيت فلسطيني بينالمقدس را ناديده ميگيرد.
وقايع غزه، وقايع احتمالي
رفتار اسرائيل بهگونهاي است كه حماس و برخي حكومتهاي منطقه توان خواندن دست آن را دارند. حماس در محاصرهاي عجيب گرفتار آمده بود با پايان يافتن آتشبس 6 ماهه حماس براي بيرون آمدن از تنگنا و محاصره غير انساني اسرائيل، دست به اقدام حساب شدهاي زد. زدن راكت به معني پايان آتشبس بود و اين آتشبس قرار بود كه حماس را در غزه به زانو در آورد، اما اين چنين نشد.
حماس به خوبي ميدانست كه اسرئيل پاسخ تندي ميدهد، در نتيجه محاصره بدون هجوم نظامي نميتوانست، افكار عمومي جهان عرب و جهان را برانگيزاند. اما حمله هوايي و بعد هجوم زميني اسرائيل در عمل مسأله غزه را به سمت تعيين تكليف خواهد برد.
حماس احتمال مي دهد كه اسرائيل توان نابودي كامل اعضاي آن را ندارد، 12 هزار نيروي نظامي حماس با همين تعداد نيروي ذخيره. اما مسأله مهم اين است كه مردم غزه و فلسطين به اسرائيل كينه دارند و اگر حماس بتواند در مقابل اين يورش مقاومت كند كه خواهد كرد، سركوب غزه طولاني نخواهد بود.
حماس يك جريان مردمي است و دركنار مردم ميجنگد و مردم غزه مرتباً به حماس ميپيوندند. سازمان حماس پيچيده و چريكي و جدا از مردم نيست و مبارزه حماس هم پيچيده نيست، بنابراين نابودي آن امكان ندارد. موشكهاي قسام هم به هيچوجه ساختار پيچيدهاي ندارد، مواد اوليه اين موشكها به راحتي بهدست ميآيند. برد اين موشكها و خسارت آنان چندان زياد نيست اما ايجاد رعب و وحشت ميكند.
اما چرا حماس قهرمان و پيروز خواهد شد؟ هرگونه عملياتي كه منجر به نابودي حماس نشود، به پيروزي، آن منجر ميشود. اسرائيل بايد با دولت فلسطيني مذاكره كند و پارلمان اين دولت در دست حماس است. مذاكره با حضور عنصر ثالث ميان اسرائيل و حماس، پيروزي براي حماس قلمداد ميشود. در صورت شرايط براي برگزاري انتخابات در فلسطين، فتح از حماس شكست سختي خواهد خورد. امروز حماس همان فتح 1968 است و فتح همان كشورهاي عربي محافظه كارند كه از فتح فاصله ميگرفتند.
از آنجايي كه اسرائيل صلحپايدار نميخواهد، جنگطلبان در اسرائيل از ايجاد چنين حالتي براي جنگهاي آينده استقبال ميكنند. اما در صورت عدم نابودي حماس، فتح ضعيف ميشود و حماس قهرمان جهان عرب خواهد شد. دولتهاي عربي از حماس هراسان هستند اسرائيل از تضاد ميان دولتهاي عربي با حماس، حماس با فتح، سود ميان مدت ميبرد و تنور جنگ براي آينده گرم ميماند. اين خواستهي دراز مدت جناح قدرتمند در اسرائيل است و با اين حال اگر اسرائيل در نابودي حماس موفق نشود اين دومين شكست يك ارتش پيروز خواهد بود. پيروزي حماس در منطقه به نوعي راديكاليزم غير اصولي ياري ميرساند كه در نتيجه، امكان دستيابي به دموكراسي را تهديد خواهد كرد.
شرايط جهاني
حمله اسرائيل به غزه با مخالفت اتحاديه اروپا روبهرو شد، اما دولت بوش با آزادي عمل دادن به اسرائيل، در عمل اوباما را با مشكل روبهرو كرد. دولت اوباما براي اعتماد سازي در جهان عرب و اسلام نياز به مانور صلحآميز دارد. اسرائيل با اين مداخله، آمريكا را در موقعيت نامناسب قرار داد. اوباما براي حركت صلحآميز با مشكل مواجه خواهد شد. چون قدرت حماس، يهوديان طرفدار اسرائيل در آمريكا را به سوي حمايت از اسرائيل ميكشاند. در نتيجه دولت اوباما تحت فشار يهوديان قدرت مانور زيادي به نفع فلسطينيها ندارد.
اتحاديه اروپا و انگليس كه مخالف اين حمله اسرائيل بودند، به رفتار اوباما نگاه خواهند كرد. عدم جديت دولت اوباما براي صلح در خاورميانه ترمز اتحاديه اروپا و انگليس را خواهد كشيد. در چنين وضعيتي، صلح در خاورميانه دورتر خواهد رفت.
مسأله فلسطين باعث ميشود كه براي تحت شعاع قرار گرفتن آن بر اختلاف ميان دولتهاي عربي با ايران سرمايهگذاري شود. اين اختلافات بر بحرانهاي منطقهاي خواهد افزود و باعث ميشود مسأله افغانستان و عراق و كردهاي تركيه و عراق حاد باقي بماند. به عبارتي بازي ناگوار 50 سالهاي كه از زمان تشكيل دولت اسرائيل در منطقه شروع شده ادامه خواهد يافت. بازي شومي كه فقط در صورت تشكيل دولت واقعي فلسطين پايان مييابد. اما اسرائيلخواهان صلح نيست و همچنين جريانهاي غير دموكراتيك با اين جنگطلبي اسرائيل، امكان بقا خواهند يافت. بهنظر ميرسد تا اقدامي بزرگ و دموكراتيك در چند كشور خاورميانه، همانند تجربه تركيه شكل نگيرد تا حكومتهاي غربي ناچار شوند كه به صلح خاورميانه خارج از اراده اسرائيل تن دهند، مشكل خاورميانه لاينحل ميماند.
در خاتمه بايد گفت حماس برنده كوتاه مدت اين حملهي اسرائيل است. و فتح را جا گذاشته است اسرائيل به خواسته خود كه همان عقب انداختن صلح است رسيده اما به لحاظ نظامي صدمه ميبيند.
حكومتهاي منطقه در مجموع توجيه ماندگاري پيدا ميكنند، البته با اعتراضاتي روبهرو ميشوند و در نتيجه به اسرائيل باج ميدهند تا به دموكراسي داخلي تن ندهند و اسرائيل از عدم مشروعيت داخلي اين حكومتها سود ميبرد، چون اين حكومتها ناچار هستند كه به غرب و اسرائيل امتياز بدهند. همچنين احتمالاً جناح تندرو در حكومت ايران به بهانه رفتار اسرائيل، هم در داخل سياست مهار و كنترل و سركوب در پيش ميگيرد و هم به واسطه حمايت از فلسطينيها، در منطقه خاورميانه در تقابل با سياست دولتهاي عربي قرار ميگيرد، كه نتيجه آن خريد تسليحاتي از كشورهاي غربي است. در نتيجه احتمالاً منطقه خاورميانه، گرم، خشن و نظاميتر خواهد شد.
پانوشت
1- صلح در خاورميانه / نويسنده: جيمي كارتر / انتشارات صمديه 13
Monday, January 12, 2009
فلسطين، اسرائيل و اين همه ماجرا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment