Wednesday, January 28, 2009

اصلاح طلبان سوء سابقه دارند -در باره قاسم شعله سعدي

اصلاح طلبان سوء سابقه دارند
در باره قاسم شعله سعدي ‏ - پنجشنبه 10 بهمن 1387 [2009.01.29]
مازيار رادمنش ‏ قاسم شعله سعدي، نماينده سابق مجلس شوراي اسلامي، که سال 1381، با انتشار نامه اي خطاب به آيت الله خامنه اي ‏به چهره اي خبرساز تبديل شده بود، اين روزها دوباره به اخبار رسانه ها بازگشته است. اين استاد دانشگاه قصد دارد ‏در دهمين دور انتخابات رياست جمهوري ايران وارد عرصه رقابت شود. 23 شهريور سال جاري، شعله سعدي در ‏گفت و گو با فارس، خبر از کانديداتوري خود در انتخابات پيش رو داد. وي با بيان اينكه امروز اصلاح طلبان نياز به ‏يك ابرمرد دارند تا قادر باشد هزينه تغييرات را نيز بپردازد، گفته بود: "نه معين، نه قاليباف، نه كروبي و نه هيچ كدام ‏از كانديداهاي دور قبل ابرمرد نبودند و من بهتر از آنان بسيار زياد سراغ دارم، از جمله خود من."‏
‎‎قاسم شعله سعدي کيست؟‎ ‎
قاسم شعله سعدي سال 1333 در شيراز متولد شد. وي فرزند خانواده اي کشاورز بود و دوران مدرسه را همراه با كار ‏در مزرعه سپرى كرد. زماني که 3 سال داشت پدرش روانه زندان شد. وي اين اتفاق را نقطه عطفي در زندگي آينده ‏اش مي داند. پس از اخذ ديپلم متوسطه در سال 1352 از طريق آزمون سراسرى در رشته حقوق دانشگاه ملى ايران ‏پذيرفته شد و در كمتر از سه سال موفق به اخذ دانشنامه ليسانس حقوق قضائى گرديد. او پس از انقلاب با رد پيشنهاد ‏دادستانى دادگاه انقلاب شيراز براى ادامه تحصيل به اتفاق همسر و فرزند خود روانه فرانسه شد. شعله سعدي مدرك ‏فوق ليسانس و سپس دکتراي خود را در رشته علوم سياسى از دانشگاه پاريس اخذ کرد. وي همزمان در دوره دكتراى ‏حقوق در دانشگاه حقوق پاريس ادامه تحصيل داد. ‏
‎‎چهره دموکراتيک فاجعه حقوقي‎‎
شعله سعدي رساله دکترايش را در دفاع از ولايت نوشت. سال ها پس از آن در اين باره نوشت: "فاجعه همين است، ‏زيرا كسي كه رساله خود را در خصوص ولايت نوشته و چهره اي دموكراتيك از آنرا ارائه كرده، پس از بيست و چند ‏سال تجربه عيني مي بيند محصول اين درخت، مردم سالاري و آزادي نيست." شعله سعدى در ميان سال هاي 58 تا 62 ‏همزمان با تحصيل، دفتر خدمات حقوقى بين المللى جمهورى اسلامى ايران در اروپا مركز پاريس را تأسيس کرد و ‏مديريت آن را برعهده گرفت. با قبول مسئوليت معاونت حقوقى دفتر مزبور در لاهه، تلاش كرد از تأثيرات زيانبار ‏بيانيه الجزاير كه به دنبال اشغال سفارت آمريكا در ايران صادر شده بود، بكاهد. ‏
شعله سعدى اواخر سال 1362 به ايران مراجعت و با کسب پروانه وكالت پايه يك دادگستري، به عنوان وکيل مشغول ‏به کار شد. همان زمان، به عنوان مدرس در دانشكده حقوق دانشگاه شيراز به تدريس حقوق بين الملل پرداخت. وي در ‏انتخابات دومين دوره مجلس سال 63 شرکت کرد، اما انتخاب نشد. آنطور که خود وي مي گويد: "گرچه با رأى گسترده ‏مردم شيراز روبرو شدم، ولى تقلبات وسيع در انتخابات مانع ورودم به مجلس شد." شعله سعدي سال 65 شيراز را به ‏مقصد تهران ترک گفت. چهار سال بعد در انتخابات مجلس سوم شركت كرد و به عنوان نماينده مردم شيراز وارد ‏مجلس شد. شعله سعدي به كمك همفكران خود فراكسيون " مستقل ها" را پايه گذارى كرد. وي معتقد به آن بود که چپ ‏و راست دو روي يک سکه هستند به همين علت سعي داشت راه سومي را بگشايد که فراکسيون مستقل ها تابلو و نماد ‏آن بود. ‏
‎‎نطق هاي آتشين پيش از دستور‎‎
آنطور که خود مي گويد "به سكوت مرگبارى كه مجلس را فرا گرفته بود پايان دادم." او همچنين از سال 69 در ‏دانشگاه تهران مشغول به تدريس شد. سال 1371 وي توانست در انتخابات مجلس چهارم نيز از نمايندگان منتخب مردم ‏شيراز شود و به مجلس راه يابد. به دليل مواضع فکري اش، قرار بود که اعتبارنامه اش تصويب نشود، در همان حال ‏وي متهم به اقدام عليه امنيت ملي شد، همزمان حزب الله قم نيز تهديد کرد، چنانچه اعتبار نامه اش در مجلس تصويب ‏شود، طلبه هاى قم مى آيند و او را از مجلس بيرون مي كنند. با اين وجود اعتبارنامه اش تصويب شد. در هر دو دوره ‏سوم و چهارم مجلس، شعله سعدي انتقادهايي به حکومت از طريق گفت و گو با رسانه ها و نطق هاي پيش از دستور ‏کرد. ‏او قانون اساسي را داراي تضاد مي دانست و معتقد بود انقلاب در مسير درستي حرکت نمي کند. و همه اين ها موجب ‏شد در انتخابات پنجمين دور مجلس رد صلاحيت شود. شعله سعدي در اين باره مي گويد: "بالاخره با دخالت عوامل ‏خودسر و از طريق احمد جنتى دبير شوراى نگهبان و همكارانش صلاحيت ام رد شد تا از ورود مجددم به مجلس ‏جلوگيرى شود و خواب آنها با نطقهايم آشفته نشود. البته محافل خود سر تنها به رد صلاحيت بسنده نكرده و چندين بار ‏براى ترور تلاش كردند، که با افشاى قتل هاى زنجيره اى، پروژه ترور من نيز متوقف شد."‏
شعله سعدى كه از سال 1362 در دانشكده حقوق دانشگاه شيراز به تدريس حقوق بين الملل پرداخته بود، با دانشگاه ‏تربيت مدرس و سپس دانشگاه تهران همکارى و در گروه آموزشي روابط بين الملل دانشكده حقوق و علوم سياسى ‏دانشگاه تهران بصورت معلم رسمي به تدريس دروسى از قبيل "مديريت بحرانهاى بين المللي" و "استراتژى قدرتهاى ‏بزرگ" ادامه داد و حتى در دوره 8 ساله نمايندگى مجلس تدريس را رها نكرد. وي اکنون مشغول گذراندن دکتراي ‏حقوق در دانشگاه سوربن است.‏
‎‎از چهار سالگي‎‎
‏ شعله سعدي درباره چگونگي انتخاب شغل و مسير زندگي آينده اش مي گويد: "وقتى كه سه ساله بودم، پدر با اتهامى ‏ناحق روانه زندان شد و موقتا از حضور وي محروم ماندم. بالاخره پس از گذشت 18 ماه مشاهده محاكمه پدر و ‏مدافعات مؤثروكيل مدافع وى كه منجر به صدور حكم برائت گرديد، اولين جرقه را در ذهن من براى وكالت دادگسترى ‏زد." بدين ترتيب قاسم 4.5 ساله تصميم گرفت كه در آينده وكيل مدافع شود و اين رؤيايى بود كه به حقيقت پيوست. او ‏روحيه خود را تاثير گرفته از صحرا مي داند و در امر كشت و زراعت نيز، کشاورزي موفق است. او هم اينک نيز به ‏کشاورزي اشتغال دارد. ‏
شعله سعدي اشعاري در قالب شعر کهن سروده است و آنها را ملهم از اشعار سعدي مي داند. خود وي معتقد است، ‏پيوندش با سعدى، قريحه شاعرى او را پرورش داده است. بسياري از اشعار او كه متضمن نقد اوضاع سياسى است، ‏تاکنون امكان انتشار نيافته است. وي در زمان اصلاحات تلاش مي كرد از طريق اين جنبش مطالبات مردم برآورده ‏شود، "ولى چون در مي يابد كه نه آقاى خاتمى توان اين مبارزه را دارد، نه مديران جنبش اصلاح طلب صلاحيت چنان ‏مديريتى را دارند و نه ساختار قدرت اجازه تحقق آنرا مى دهد، با طرح تئورى "مرحوم اصلاحات"، خبر از شكست ‏جنبش اصلاح طلب ايران داد و براي نجات كشور تولد راه سوم و نيروى سوم را لازم دانست." قاسم شعله سعدي در ‏سال 1354 ازدواج کرده و حاصل آن، 4 فرزند [2 دختر و 2 پسر] است. همسرش نيز چون خود وي، تحصيلاتي ‏حقوقي-سياسي دارد. ‏
‎‎نامه اي که مخاطبش رهبر بود؟‏‎ ‎
شعله سعدي در 14 آذرماه سال 81 در نامه اي به رهبري "سيد علي خامنه اي"، مرجعيت و رهبري وي را زير سئوال ‏برد. شعله سعدي در قسمتي از اين نامه مي نويسد: "امام خميني چهل روز قبل از فوت دستور بازنگري در قانون ‏اساسي را صادر كردند ولي قبل از آنكه بازنگري انجام شود و مصوبات هيئت بازنگري به تصويب ملت ايران برسد، ‏در14/3/1368 فوت نمودند و چون در آنروز نه بازنگري انجام شده بود و نه تبعاً بتصويب ملت رسيده بود، لذا كماكان ‏قانون اساسي مصوب 12/9/1358 ملت ايران بي كم و كاست معتبر و لازم الاتباع بود كه بموجب اصول سه گانه ياد ‏شده آن رهبر مي بايست داراي همه شرايط مربوطه و از جمله شرط مرجعيت مي بود و اگر فرض كنيم كه اكنون ‏جنابعالي به مرجعيت ديني رسيده باشيد، قطعاً در آن تاريخ، يعني روز فوت امام و انتصاب جنابعالي به عنوان رهبر ‏توسط خبرگان، حضرتعالي فاقد شرايط مرجعيت بوديد. ‏
لذا سئوال اينست‎ ‎كه چگونه راضي شديد برخلاف نص صريح قانون اساسي چنين مسئوليتي را بپذيريد؟ اگر پاسخ ‏اينست كه امام خميني با تأييد شما به عنوان رهبر مسأله را حل كرده است، ضمن تشكيك در چنان امري، يادآور مي ‏شوم كه اولاً امام خميني اختيار نصب جانشين براي خود نداشت، ثانياً امام خميني حق نداشت از قانون اساسي تخلف كند ‏و شرايط رهبري مندرج در قانون اساسي را ناديده بگيرد و ثالثاً در پاسخ به نامه نمايندگان مجلس سوم كه خود افتخار ‏عضويت آنرا داشتم، امام خميني گفتند: اگر تاكنون از قانون تخلفي شده بخاطر جنگ و مسائل خاص بوده و از اين پس ‏بنا دارد در چهارچوب قوانين كشور اداره شود. [نقل به مضمون] لذا امام خميني نه اختيار نصب جانشين خود را داشته ‏نه حق تخلف از قانون را داشته و نه بنا داشته كه از قانون تخلف كند."‏
‎‎تشکيک در صلاحيت رهبري‎‎
شعله سعدي در بخش ديگري از اين نامه ضمن انتقاد از حصر خانگي آيت الله منتظري و عدم دسترسي اش به وي ‏براي رفع و رجوع مسائل ديني، مي نويسد: "من شخصاً به دليل عدم دسترسي به ايشان در جستجوي يك مرجع ديني ‏ديگر هستم و شنيده ام كه جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم جنابعالي را هم در عداد ديگر مراجع ‏قرار داده اند و من ترجيح ميدهم چنانچه واقعاً شما واجد شرايط مرجعيت و از جمله شرط اعلميت و اعدليت باشيد شما ‏را برگزينم، اما به دو دليل در مورد شما ترديد دارم، اول بخاطر نامه مورخ 4/2/1368 امام خميني به شما در ‏خصوص بازنگري قانون اساسي كه جنابعالي را "حجة الاسلام" خطاب كرده بود و من كه ميدانم از يكطرف بين مرتبه ‏‏"حجة الاسلامي" و "مرجعيت" فاصله بسيار زيادي وجود دارد و براي نيل به مرجعيت نياز به سالها تلمذ و تتبع و ‏تحقيق... است و از طرفي به دليل اشتغالات حساس مهم و بزرگ، قاعدتاً نبايد جنابعالي توفيق چنان فرصتي را بدست ‏آورده باشيد، و دوم بخاطر معرفين شما كه جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم بوده اند كه در ‏بسياري از موارد اعضاء اين دو تشكل يكي هستند و نيز پيوند آنها با كانون هاي قدرت و از جمله شخص جنابعالي اين ‏شائبه را ايجاد كرده كه خداي ناكرده با ملاحظه پيوندهاي خاص سياسي در معرفي شما اقدام كرده باشند. لذا اگر در اين ‏خصوص راهنمائي فرمايند تا رفع ترديد شود سپاسگزارم و معرفي چند نفر از اساتيد بزرگي كه بعد از1368افتخار ‏شاگردي آنها را داشته ايد ميتواند درين خصوص مؤثر باشد."‏
‎‎به دل هراس ندارم خدا چو يار من است‎‎
شعله سعدي سپس در ادامه نامه اش، سياست خارجي آيت الله خامنه اي را به نقد کشيد و از وي سئوال کرد چرا منافع ‏ملت ايران توجه نمي شود؟ انتقاد از اتخاذ سياست دشمني با آمريکا، انتقاد از سياست جنگ طلبي نظام و ادامه بي ثمر ‏جنگ تحميلي و احتمال وقوع جنگي ديگر بين ايران و آمريکا، انتقاد از سياست اتخاذ شده در قبال مسئله افغانستان و ‏شورشيان اسلامگرا و همچنين بحران فلسطين و هم نظر دانستن رهبري با شارون و بوش در حذف عرفات، انتقاد از ‏انتخاب اشتباه متحدين استراتژيک و از دست دادن بازارهاي تجاري بين المللي به دليل اتخاذ سياست هاي نابجاي ‏جمهوري اسلامي در زمان رهبري آيت الله خامنه اي از جمله انتقادهاي شعله سعدي در بخش سياست خارجي نامه اش ‏بود.‏
وي سپس به سياست داخلي دوران رهبري آيت الله خامنه اي اشاره کرد و در 8 بند آن را نقد کرد. انتقاد از تشکيل ‏دادگاه ويژه روحانيت، حکم حکومتي و دخالت هاي رهبري در امر قانونگزاري و نظارت، عدم تسليت به خانواده هاي ‏کشته شدگان قتل هاي زنجيره اي، برخورد شديد با مطبوعات، دانشجويان و فعالين آزاديخواه، فساد اقتصادي مسئولان و ‏وضع بد معيشتي مردم، بلادليل بودن ادامه حکومت آيت الله خامنه اي با توجه به راي مردم در دوم خرداد و نظرسنجي ‏ها، عدم احترام به رأي و خواست مردم از جمله 8 بند نامه شعله سعدي به رهبري ذيل عنوان "سياست داخلي" بودند.‏وي در پايان اين نامه، آيت الله خامنه اي را از توهم توطئه برحذر داشت و از او خواست تا نامه را با چشم امر به ‏معروف و نهي از منکر بنگرد و آن را در تصميماتش لحاظ کند. غزلي نيز از خودش، ضميمه نامه کرد که مطلع آن با ‏مصرع "به دل هراس ندارم خدا چو يار من ست" شروع مي شد.‏
‎‎چه کسي دست چه کسي را بوسيد؟‎ ‎
در واکنش به چاپ اين نامه شريعتمداري در کيهان وي را از دشمنان سيلي خورده ناميد. شريعتمداري نوشته بود: ‏‏"شرط مرجعيت رهبر شرط بالفعل نبوده بلكه بالقوه بوده، وانگهي در همان زمان هم نه تنها آيت الله خامنه اي مرجع ‏بوده است بلكه اعلم مراجع هم بوده اند." و دکتر(!) محمدرضا رحيمي معاون فعلي حقوقي رئيس جمهور در نامه اي به ‏وي پرخاش کرد و از شعله سعدي خواست تا در مقابل رهبر توبه کند. همکار ديرينه شعله سعدي، وي را عامل بيگانه، ‏خائن و فريب خورده دانست. ‏
رحيمي خطاب به او نوشته بود در ديدار نمايندگان مجلس سوم و ايضاً مجلس چهارم شما [شعله سعدي] از ديگر ‏نمايندگان پيشي گرفته تا دست آقاي خامنه اي را ببوسيد. شعله سعدي نيز چندي پس از آن نامه در پاسخ به وي نوشت: ‏‏"اين كذب محض است. من دست آقاي خميني را هم نبوسيدم چه رسد به آقاي خامنه اي. من اصلاً از دست بوسي متنفر ‏بوده و هستم.... لطفاً فقط يك عكس از مراسم دست بوسي مرا كه ادعا كرده ايد ارائه فرمائيد. فقط يك عكس! ‏
شعله سعدي در بخشي از نامه اش، بطور حاشيه اي به مدرک نامعلوم دکتراي رحيمي که اين روزها مورد سئوال همه ‏نيز هست اشاره کرده و نوشته است: "در بخشي از نامه خود از وادادگي من و امثال من كه بعضاً تحصيل كرده خارج ‏از كشور هستيم ابراز تأسف كرده ايد... اولاً بفرمائيد مگر خود شما دكتراي خود را از انگلستان نگرفته ايد؟ البته به ‏قول خودتان مدت بيست روز تشريف برديد انگلستان و مدرك دكتراي خود را گرفتيد كه من نمي دانم چگونه ميشود ‏ظرف بيست روز از دانشگاههاي انگلستان دكترا گرفت؟ وانگهي مگر انگلستان براي عناصر جناح اقتدارگرا خارج ‏تلقي نمي شود؟!" ‏
در بخشي از نامه، رحيمي خطاب به شعله سعدي نوشته بود: "دادگاه ويژه روحانيت را آية الله خميني تأسيس كرد." ‏شعله سعدي در پاسخ گفت: "باز هم مشكل حل نشده زيرا ايشان هم حق تاسيس دادگاه را نداشتند. و من به قانوني كه شما ‏ادعا كرده ايد رأي نداده ام." علت نوشتن اين نامه به اعتقاد محافظه کاران شهرت طلبي شعله سعدي بود و به اعتقاد ‏همفکران وي بدين دليل بود که او آيت الله خامنه اي را سد راه دموکراسي و آزادي خواهي در ايران مي دانست.‏
‎‎تبعات يک نامه‎ ‎
شعله سعدي آذر 81 بدنبال چاپ نامه سر گشاده اش به آيت الله سيد علي خامنه اي، رهبر ايران، به فرانسه رفت. وي در ‏فرانسه کنفرانس خبري برگزار کرد و طرح عبور از خاتمي را مطرح کرد. همچنين وي اعلام کرد که از چندي پيش به ‏همراه محسن سازگارا، از ديگر منتقدان حکومت، گروه "ائتلاف ملي آزاديخواهان" را تشکيل داده تا براي ايجاد ‏تغييرات بنيادي در ايران مبارزه کنند. وي گفته بود، آنها معتقدند که برنامه اصلاحات مبتني بر قانون اساسي جمهوري ‏اسلامي به بن بست رسيده و راه برون رفت در جامعه را تغيير قانون اساسي و جدايي دين از دولت مي دانند. اين ‏همکاري سياسي بعدها به دادگاه نيز کشيده شد، زماني که شعله سعدي به دادگاه افتاد، سازگارا از وي حمايت کرد و ‏وقتي که سازگارا در تير 82 به زندان رفت، وکالتش را دوست ديرينه اش، قاسم شعله سعدي بر عهده گرفت.‏
پس از مصاحبه هاي فراوان وي روز پنجم اسفند در حالي که از فرانسه به ايران بازگشته بود، در فرودگاه دستگير شد. ‏خود وي در اين باره مي گويد: "من به دنبال آن نامه سرگشاده اي که به آقاي خامنه اي در تاريخ 14/9/81 نوشتم و پس ‏از دو ماه مراجعت به ايران در فرودگاه مهرآباد دستگير شدم، پاسپورت من را گرفتند و گفتند ممنوع الخروج هستم." به ‏خاطر نوشتن نامه ذکر شده به مدت 36 روز در زندان اوين در بازداشت بود و سپس به دليل ضايعه نخاعي در زندان ‏حفاظت اطلاعت قوه قضائيه به دليل شدت بيماري با قرار وثيقه از زندان آزاد شد، تا به معالجه بپردازد. ‏
همزمان با آزادي از زندان در فروردين سال 82، سايت هاي وابسته به محافظه کاران از جمله صباح نيوز نوشتند که ‏وي اعترافات مهم و بسياري داشته و گفته است که با حمايت آمريکا و سلطنت طلبان و همچنين همدستي با عناصري ‏چون محسن سازگارا قصد تغييرات بنيادين در حکومت جمهوري اسلامي را داشته است. چندي نگذشت که يکي از ‏منابع وزارت اطلاعات درباره وي گفت: "او صرفا به دنبال نام جويي است و انتقادات شديد شعله سعدي از آيت الله ‏خامنه اي، ناشي از اين است که او مي خواهد بازداشت شود و به شهرت برسد." اما شعله سعدي و سازگارا موکل اش ‏معتقد بودند که دريافته اند، آيت الله خامنه اي يکي از موانع عمده در مقابل حرکت مردم به سمت دموکراسي و آزادي ‏است، به همين علت مي خواهند به سخنگويان آن اقشار جامعه تبديل شوند که معتقدند برنامه اصلاحات خاتمي به بن ‏بست رسيده و راه چاره در ايران ايجاد يک حکومت دموکراتيک غير ديني است. ‏
شعله سعدي در سال 84 به اتهام توهين به مقامات، اقدام عليه امنيت ملي و نشراکاذيب به قصد تشويش اذهان عمومي با ‏شکايت مدعي العموم در شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد. در تابستان 85، شعبه 26 دادگاه وي را به 18 ماه ‏حبس تعذيري محکوم کرد. وي تقاضاي تجديدنظر کرد، اما 26 فروردين 86، دادگاه تجديد نظر استان تهران حکوم ‏محکوميت وي را به يکسال و نيم حبس تعزيري تاييد کرد. اين همان حکمي بود که شعبه 26 دادگاه انقلاب عليه وي ‏صادر کرده بود. هرچند شعله سعدي هيچگاه غير از همان 36 روزي که در اختيار وزارت اطلاعات بود، بازداشت و ‏زنداني نشد.‏
‎‎بسوزد پدر قدرت‎‎
وي که از حاميان آيت الله خامنه اي در زمان جمهوري و رهبري وي محسوب مي شد، چندي پس از آنکه ايشان زمام ‏قدرت را در ايران بطور تمام و کمال به دست گرفت، و سياست هاي مطلوب خود را اجرا کرد، از وي انتقاد کرد و به ‏جرگه مخالفان رهبري پيوست. خود وي در اين باره در زمستان سال 81 نوشته است: "آقاي خامنه اي آن زمان كجا و ‏آقاي خامنه اي امروز كجا؟ بين ايندو زمين تا آسمان تفاوت هست. آقاي خامنه اي آن روزگار با چهره اي گشاده، نگاهي ‏مهربان، پيپي زير لب و بياني جذاب مورد توجه بسياري از جمله من قرار ميگرفت. نميدانم كرسي قدرت چه خاصيتي ‏دارد كه انسانها را اينگونه تغيير مي دهد؟ ‏
اي بسوزد پدر قدرت! شايد يكي از محسنات اصول جمهوري تمام عيار و نظام هاي مردمسالار كه براساس آن حكام ‏طبق يك برنامه زماني چهار پنج ساله عوض مي شوند اين باشد كه مردم مجبور نباشند هميشه خود را با شاقول رفتار ‏حكام منطبق كنند زيرا حكام هر چند در بدو انتخاب مورد قبول اكثريت هستند ولي ممكن است رفتارشان تحت تأثير ‏كرسي قدرت قرار گيرد و مهرشان به خشونت، نگاه جذابشان به نگاه توهم آلود، سخن نرم و ملايمشان به لحن تهديد و ‏توهين و... مبدل شود. در اين صورت مردم مجبور نخواهند بود كسي را كه روزي دوستش ميداشتند و انتخابش كردند ‏را عليرغم تغييرات آنچناني تحمل نمايند و بي سر و صدا و بي دردسر او را كنار مي زنند و به شخص و فكر و برنامه ‏ديگري رأي مي دهند و اگر احياناً منتخب اولشان در عمل كارنامه خوبي ارائه كرد ممكن ست مجدداً و البته باز براي ‏مدت معيني او را برگزينند... اما امروز آقاي خامنه اي به صراحت نمايندگان مجلس و رئيس جمهوري منتخب هشتاد ‏درصد مردم ايران را تهديد مي كند."‏
وي همان زمان درباره خاتمي و کارشکني هاي حاکميت در راه اصلاحات و ضعف خاتمي، نوشت: " آقاي خاتمي نيز ‏نه فقط من بلكه هشتاد درصد مردم ايران به او اميد بستند و او واقعاً ميتوانست اميركبير ايران شود. ولي گويا اين جبر ‏تاريخ است كه در دوران معاصر چند نفر رهبر اصلاح طلب بپاخيزند كه همگي نفر دوم كشور بودند، [حال چه نخست ‏وزير در رژيم شاهي چه رئيس جمهوري در رژيم ولايت فقيه] و نفر اول كشور و رأس هرم قدرت به مقابله با آنها و ‏جنبش اصلاحي آنها برخيزند و نهضت اصلاحي همه آنها به شكست منجر شود. من واقعاً دلم نمي خواست اين سناريو ‏تكرار شود و اسم آقاي خاتمي در ليست مصلحان شكست خورده و نام آقاي خامنه اي هم در ليست مقابل قرار گيرد و به ‏همين منظور هم به آقاي خاتمي گفتم آيا نمي شود به آقاي خامنه اي كمك كرد كه بجاي مقابله با اصلاحات به حمايت از ‏آن برخيزد تا نام وي در ليست كذا قرار نگيرد، حتي اگر اين كمك از طريق اتخاذ مواضع قاطع در مقابل او باشد؟ اما ‏چه كنم خاتمي يا نخواست يا نتوانست."‏
‎‎اصلاح طلبان سوء سابقه دارند‎‎
در ماه هاي گذشته، دوباره نام شعله سعدي بر سر زبان ها افتاده، آن هم به يک علت: تمايل او به کانديدا شدن در ‏انتخابات رياست جمهوري. وي اواخر شهريورماه سال جاري در گفت و گو با فارس، ضمن تاييد خبر حضورش در ‏انتخابات رياست جمهوري سال 88، با اشاره به اينكه امر سياست فرصتي است كه يك بار بيشتر به فرد يا گروهي داده ‏نمي‌شود، گفت: "اصلاح طلبان سوء سابقه دارند زيرا حاكميت هشت سال دست آنها بود ولي نتوانستند كاري از پيش ‏ببرند. سوال اين است كه اگر اصلاح طلبان باز هم بر روي كار آينده چه كاري مي‌خواهند انجام دهند؟ آقاي خاتمي قبلا ‏رئيس جمهور بود و خود گفته بود كه يك تداركاتچي است. در طول مدت رياست جمهوريش نيز نتوانستند كاري انجام ‏دهند به جز افشاي قتل هاي زنجيره اي. فرض مي‌گيريم مردم هم به خاتمي راي دادند، خاتمي مي‌خواهد بيايد كه چه ‏كند؟!‏
شعله سعدي در پاسخ به اين سوال كه آيا اصلاح طلبان روي شما به اجماع خواهند رسيد، افزود: "اصلاح طلبان بايد ‏عقلانيت به خرج دهند تا براي دوره اي كوتاه كنار بروند و من نيز از اين تغييرات به نفع اصلاح طلبان استفاده خواهم ‏كرد....هر كس كه مي‌خواهد كانديداي اصلاح طبان باشد بايد ابتدا برنامه هاي خود را اعلام كند و اولين برنامه من ‏حذف نظارت استصوابي است."‏
اين سخنان درست زماني که چهره هاي شاخصي چون کروبي، قاليباف، عبدالله نوري، محمد خاتمي براي انتخابات ‏مطرح شده بودند، در نظر مخاطب سياسي جدي نمي آمد و کسي آن را باور نداشت، اما چندي پس از آن شعله سعدي با ‏ادامه گفت و گوهايش با رسانه هاي داخلي و خارجي نشان داد که عزم اش را جزم کرده تا پاي به عرصه رقابت ‏بگذارد. اينکه چگونه ممکن است از سد شوراي نگهبان عبور کند، خود وي معتقد است: "شوراي نگهبان بايد صلاحيت ‏مرا تاييد کند." ‏
پاييز امسال او سفر به اروپا کرد و در مصاحبه هايش با رسانه هايي چون راديو آلمان، صداي آمريکا و راديو زمانه از ‏قصد جدي خود براي شرکت در انتخابات گفت. اوايل آذر سال جاري در گفت و گو با صداي آمريکا از آلمان گفته بود: ‏‏"به نفع اصلاح طلبان است که دست از محمدخاتمي بردارند و از «من» به عنوان نامزد مشترک حمايت کنند. طبق ‏برآوردها، روشنفکران و همه کساني که از خاتمي به خاطر ناکارآمدي ايشان و دولت وي عصباني و مايوس شدند؛ ‏حداقل حدود 50 درصد از مردم را شامل مي شوند. در نتيجه اگر من وارد صحنه شوم، قاعدتا آنها بايد از من حمايت ‏کنند و از 50 درصد بقيه مردم نيز بايد 20 تا 30 درصد طرفدار من باشند. من فکر مي کنم همه اقشار جامعه بايد از ‏نامزدي من حمايت کنند، زيرا خواست تغييرات، خواست همه اقشار جامعه است." ‏
شعله سعدي که از قشر تحصيلکرده و روشنفکر به عنوان پيشتاز و از طبقه متوسط و پايين جامعه به عنوان موتور اين ‏حرکت نام مي برد، گفته بود: "در اين راستا حتي به نفع اصلاح طلبان خواهد بود که از من حمايت کنند، زيرا حمايت ‏از خاتمي و تحميل اين وضعيت حداقل سبب مي شود که آن 50 درصد شرکت نکنند و در اين صورت "احمدي نژاد" ‏مي تواند برنده شود." ‏
شعله سعدي در يکي از آخرين اظهار نظرهايش، در ششم ديماه سال جاري در سي و سومين مجمع عمومي مجمع ‏نمايندگان ادوار مجلس، ضمن تاکيد بر شرکت در انتخابات رياست جمهوري و تکرار حرف هاي قبلي اش در مورد ‏ضرورت حضورش، با اشاره به برخي اخبار مبني بر احتمال کانديداتوري ميرحسين موسوي، گفت:‌‏ "ميرحسين ‏موسوي در 20 سال گذشته، غير از اين که گفت توقيف مطبوعات، تعطيلي فله‌‏اي بود، چه اقدام ديگري انجام داد؟"‏اينکه آيا وي خواهد توانست، نظر اصلاح طلبان را به خود جلب کند در حالي که تا پيش از اين آن ها را قبول نداشته، ‏امري است که طي ماه هاي آينده روشن خواهد شد.‏

No comments:

Post a Comment