Thursday, January 1, 2009

دست پنهان ایران در تراژدی غزه ( مقاله جنجالی از الشرق الاوسط )

دکتر ترکی الحمد
چيزى بدتر از آن نيست كه در جلوى چشم خود يك تراژدى را در حال وقوع ببينى وبدانى يا فكر كنى كه مى دانى چه عواملى بيشترين تأثير را در وقوع اين تراژدى داشته و دارند، ليكن جز به ناله اى و اعتراضى اندك كارى از دستت برنيايد. نگارش اين مقاله در حقيقت چيزى جز اين ناله و اعتراض نيست. نوشتن در مورد تراژدى غزه و تلاش براى بازگويى علل آن و شناساندن مسببان آن نيست.بدون شك واكنش اسرائيل در برابر موشكهاى حماس يا به عبارتى آتش بازيهاى حماس واكنشى بسيار افراطى است و آن چه اسرائيل در غزه انجام مى دهد كشتارى به تمام معنا و يك تراژدى بزرگ و لكه ننگى بر جبين بشريت در همه مقياسها است. لذا محكوم كردن اين حملات در درجه اول از بعد انسانى لازم و ضرورى است و در حقيقت تنها كار اندكى است كه از عهده من نوسينده بر مى آيد.اما از ديدى ديگر بايد گفت كه اگر به موضوع، نگاهى سياسى داشته باشيم، رفتار اسرائيل قابل درك است. اسرائيل با موشكهايى كه تقريباً همه روزه از سوى حماس به طرفش پرتاب مى شد تحريك شده است. از اسرائيل اين دولت پى ريزى شده بر پايه دفاع نظامى و نيروى اسلحه در مواجهه با اين تحريك، چه انتظارى مى توان داشت؟آرى اسرائيل به دليل افراط در واكنش قابل سرزنش است. چرا كه بيگناه و گنهكار را با هم درو مى كند. ليكن حماس نيز از آن جهت قابل سرزنش است كه مى دانست رفتارش لاجرم به چنين واكنشى منجر مى شود. به ويژه آنكه بر همگان آشكار بود كه اسرائيل تا چه اندازه در برابر امنيت خود حساس است. لذا اگر اسرائيل عليه فلسطينيان دچار جرم و جنايت شده است، حماس نيز در چنين رفتارى شريك آن بوده و هست. شايد حتى بتوان گفت مسئوليت حماس با توجه به شناختى كه از نوع و سطح واكنش اسرائيل داشته، بزرگتر است. چه بسا اين خواست قلبى حماس بوده است، ولى به هر حال در اين ميان فلسطينيان از زن و مرد، پير و كودك قربانى اين ماجرا هستند. نه دشمن به آنها رحم كرده، نه دوست برايشان دل سوزانده و نه خودى دست از سوداگرى بر سر سرنوشتشان برداشته است.شايد همه اين حرفها تكرارى و واضح باشند ليكن آن چه در اينجا بايد مورد توجه قرار گيرد نقش ايران در اين تراژدى است. اين نقش، لااقل به نظر من، هر ند غير مستقيم است ليكن حقيقتاً در پيدايش اين تراژدى جايگاهى اساسى داشته است، زيرا اين ايران است كه بيشترين بهره را از اين حوادث مى برد. هميشه در كشف عامل جنايت به دنبال كسى مى روند كه بيشترين سود را از وقوع جنايت مى برد.من حقيقتاً با شگفتى و تحسين به تيز هوشى رهبرى سياسى ايران مى نگرم. اين شگفتى و تحسين نه به دليل محتواى كاربردى بلكه در قدرت آن بر پيشبرد سياستى است كه به اهداف دراز مدتش خدمت مى كند. در اين سياست ماكياوليسم كاملاً حرفه اى عمل مى كند. اين وضع مرا بر آن مى دارد كه بگويم چه بسا احمدى نژاد رئيس جمهور ايران و ملايان حاكم بر اين كشور، كتاب شاهزاده ماكياول را زير بالش مى گذارند، پيش از خواب قدرى از آن را مى خوانند، شبانه نقشه فردا را مى كشند و صبحگاهان نقشه خود را به مرحله اجرا در مى آورند. حوادث اخير غزه و پيش از اين، حوادث سال 2006 لبنان، بيش از آنكه حاصل كار مقاومت ملى از سوى حزب الله و حماس باشد، شيوه هايى براى مشغول كردن اسرائيل، تنها نيروى منطقه اى رقيب ايران بوده و هست. هدف از اينها فارغ البال شدن ايران براى پيشبرد برنامه هسته اى اش و ديگر برنامه هاى سيطره بر منطقه مى باشد. آن چه كه در لبنان 2006 رخ داد و در غزه امروز رخ مى دهد كار غير مستقيم ايران است. هدف آن است كه هر چند وقت يك بار منطقه به آتش كشيده شود تا ايران وقتى اضافى براى تحقق اهداف دراز مدتش بيابد. از طريق ايجاد اغتشاش و برپايى نزاعهاست كه ايران مى تواند با آرامش استراتژى بزرگ خود را به مرحله اجرا در آورد. چه باك از اين كه هزاران نفر بميرند وقتى كه در فرهنگ مسلط بر عقلهاى منطقه ما، براى انسان ارزشى قائل نباشند. انسان در اين فرهنگ بيش از آن كه موجودى به خودى خود ارزشمند تلقى شود، تنها به عنوان ابزارى براى پيشبرد اهدافى مشخص مطرح است. اين كه اسرائيل به غزه يا لبنان حمله كرده و مى كند بنظر من بايد بيشتر نقشه ايران تلقى شود تا كار اسرائيل بدون برنامه ريزى ايران.

حال ببينيم پايه استدلال چيست؟
تعدادى موشك يا به عبارتى ابزار آتش بازى حماس چند اسرائيلى را مى كشد يا مجروح مى كند و اين براى برانگيختن اسرائيل كافى است، زيرا براى دولت اسرائيل هر فرد اسرائيلى، هيزمى براى گرم نگه داشتن تنور يك ايدئولوژى به حساب نمى آيد، بلكه به خودى خود ارزشمند است. نمونه اين ارزش گذارى را نسبت به شاليت (سرباز اسرائيلى اسير شده نزد حماس) و آن دو سرباز اسرائيلى كه حزب الله در سال 2006 ربود مى بينيم. اندكى آتش بازى حماس- كه پيش از كشتن اسرائيلى ها، قربانيان خود را از اهالى غزه گرفت- موجب هجوم اسرائيل مى شود، و در اين ميان برنامه هسته اى ايران فراموش مى گردد. اين اساس خواست ايران است و خواست القاعده و ساير تشكيلات افراط گرايى است كه حاكميت كشورى را در دست ندارند.در سال 2006 ربودن دو سرباز اسرائيلى توسط حزب الله موجب گرديد كه تل اويو خشك و تر را در لبنان به آتش كشد. اما چه باك كه بايد پروژه ى ايران پيش برود. اين يك برنامه ريزى ايرانى با ابعادى واضح است. چه در آن تابستانى كه بر لبنان دو سال و نيم پيش گذشت و چه در زمستانى كه اكنون بر غزه مى گذرد، بايد سرنخهاى ايران را يافت. از بين رفتن فلسطينى ها ولبنانى ها در اينجا مطرح نيست. برنامه ها چه در لبنان و چه در غزه بر پايه سناريوى ايرانى پيش مى رود. اگر اسرائيل با ربودن سربازانش و در معرض آتش بازى تحريك نشود، به نظر ضعيف خواهد آمد، آن هم در برابر مردم كوچه وبازارى كه در دنياى عرب و اسلام تشنه ديدن ضعف اسرائيل اند. آنگاه "اسرائيل رو به زوال" پشتوانه تقويت وگسترش ايدئولوژى انقلاب ايران مى شود. چه فرقى مى كند كه اين گسترش در قالب تشيع سياسى پيش آيد، يا در قالب الگو شدن ايران در پيكار عليه استعمار! اما اگر اسرائيل تحريك شد فبها المراد. جاذبه اى توده اى براى حماس، حزب الله و ايران به عنوان پرچمداران مقاومت و نابود كنندگان اسرائيل از نقشه جغرافيا اوج مى گيرد. اينان خواهند گفت: بفرماييد اين اسرائيلى است كه سعى مى كنيد با آن به صلح برسيد، در حالى كه اصلاً نمى خواهد در مسير صلح گام بردارد. بببينيد چگونه زن و كودك را در غزه مى كشد همانطور كه قبلاً هم در لبنان كشت. پس چاره اى جز نابودى آن نيست. نابودى اسرائيل؟ فرض كنيم اين كار امكان پذير باشد، آن هم در شرايط بين المللى حاضر كه مانع اين كار است وبا امكانات فعلى كشورهاى عرب كه در سطح مطلوب نيست، باشد فرض را بر اين مى گذاريم كه نابودى اسرائيل قابل تحقق است. حال، ايران در اين واويلاى غزه كجاست؟ سوريه، اين پيشتاز پيكار و مقاومت، در همسايگى اسرائيل چه مى كند؟ حزب الله، اين نيرويى كه موشكهايش توان رسيدن به تل اويو و حيفا و حتى ايلات را دارند كجاى صحنه كنونى است؟ از سوى ديگر اينكه اكنون غزه زير ضرب اسرائيل قرار مى گيرد، به معناى بازگشت كامل سوريه به آغوش ايران و متوقف كردن مذاكرات صلح دمشق- تل اويو است. چرا كه اگر مذاكرات اين دو به جايى مى رسيد، يك هم پيمان استراتژيك مهم در اجراى طرح منطقه اى ايران از تهران فاصله مى گرفت.آرى، مساله در اينجا، سيطره ايران است و بس. بگذار كودكان غزه در راه رسالت مكتبى ايران بميرند. بگذار غزه در زير آوارهاى خويش دفن شود، سر حماس سلامت، رهبران دمشق و غيره هم كه در امن وامانند. خدا به داد فلسطينى سرگشته و بى پناه برسد كه نمى داند ضربه از كجا حواله اش مى شود، از برادرى كه سرنوشتش را بدست او سپرده است، يا از دوستى كه به وى اعتماد كرده است، و يا دشمنى كه از او نمى توان توقع دلسوزى داشت؟اظهارات پوشالى هنيه، تنها مى تواند دال بر طرح و نقشه ايران در وراى حوادث غزه باشد. هنيه مى گويد كه تهاجم اسرائيل اهداف خود را تحقق نمى بخشد، حتى اگر غزه را با خاك يكسان كند و در فلسطين كسى را باقى نگذارد، حماس عقب نمى نشيند.حماس از چه مى خواهد دست بردارد وعقب بنشيند؟ از پرتاب ابزار آتش بازى، يا از خوار كردن فلسطينيان غزه بخاطر برنامه هاى ايران؟ هر جنبش مقاومتى تا آنجا كه تاريخ به ياد دارد، لاجرم طرح و برنامه خاص خود را داشته است. جنبش مى بايست هدفى خاص را دنبال كند. اكنون ببينيم هدف حماس چيست؟ آزاد سازى فلسطين از رود اردن تا درياى مديترانه؟ جناب ابو عمرو، اين خرافه اى بيش نيست. رژيمى مستقل براى فلسطين؟ اين امر نه با آتش بازى تحقق مى يابد ونه با جنگى نظامى در جبهه اى كاملاً نابرابر. تنها دستور كار حماس ابقاى خويش است هر چند به قيمت غزه و مردم آن باشد. اين، چيزى است كه از سخنرانى "برادر اسماعيل هنيه" و پياده سازى استراتژى "مكتبى" ايران در منطقه بر مى آيد.از آن سوى سيد حسن نصر الله سر برمى دارد و تلاش مى كند ارتش مصر را به صحنه بكشاند و به عبارتى پادگانيان را به صحنه سياست برگرداند. او نظاميان مصر را عليه نظام سياسى اين كشور مى شوراند تا غزه و اهالى غزه را نجات دهد. اما حقيقتا جناب سيد چه مى خواهد؟ آيا بايد جهان زير و رو شود تا احمدى نژاد و ملايان حاكم بر ايران و رهبران حماس بكام دل برسند؟ سيد و در واقع حكومت ايران مى خواهد جنگى بين مصر و اسرائيل درگيرد، و يا لااقل بين اين دو بحران پيش آيد، تا منطقه نزاعهاى ديگرى را به سوى خود جلب كند و هرج ومرج همه جا را در برگيرد.اين همان چيزى است كه ايران مى خواهد. گرفتارى جهانيان به آشوبهاى منطقه، فضاى آرامى را براى پيشبرد استراتژى ايران مهيا مى كند. حزب الله و حماس در اين ميان چيزى جز عروسكهاى خيمه شب بازى نيستند كه ايران از پشت پرده به هنگام نياز و به شكل مورد نياز آنها را به حركت در مى آورد. بگذار هر بلايى سر فلسطينيان بيايد، به جهنم. آرى به راستى خدا به داد فلسطينيان برسد كه در جهنمى كه برايشان ساخته شده بسر مى برند. اين سخن و دعا، اندك بضاعت ماست.منبع :روزنامه الشرق الاوسط -

ترجمه بخش فارسی العربیه.نت

1 comment:

  1. ba salam
    bad az 30 sal hakemiyate kaftarane ammame

    be sar, rang o dard, wa jenayateh rafteh bar

    mellate bozrge iran be bar meineshinad

    pejwak faryadhayeman be gosh meiresad.

    hamwataneh azizam mobarakt bashad

    holland shahram

    ReplyDelete