Friday, January 2, 2009

حماس، حزب الله نیست -رابرت فیسک


حماس، حزب الله نیست
بین الملل > خاورمیانه - رابرت فیسک
درخلال انتفاضه دوم فلسطین، من در دفتر ایستگاه تلویزیونی المنار حزب الله در بیروت نشسته بودم و گزارش خبری مربوط به یک مراسم تدفین درغزه را تماشا می کردم. تلویزیون صدها تفنگدار حماس و ساف (پی.ال.او) را نشان می داد که هزاران قطار فشنگ را به افتخار تازه ترین شهید خود به هوا شلیک می کردند و من متوجه شدم، درست در کنارم، یکی از اعضای حزب الله لبنان- که تا کنون بارها در حملاتی بر ضد اسرائیل در مرزهای جنوبی اشغال شده این کشورشرکت کرده بود- سرش را تکان می دهد.
از خودم پرسیدم او به چیزی فکر می کند؟ او انگار که متوجه سوال من شده باشد پاسخ داد: " حماس می خواهد اینطوری جلوی اسرائیلی ها بایستد." آنگاه در حالی که چشمانش را به سقف دوخته بود آهی کشید و ادامه داد:" آنها فشنگ ها را هدر می دهند. آنها همه تیرها را به آسمان شلیک می کنند در حالیکه باید از آنها برای هدف گرفتن اسرائیلی ها استفاده کنند."
او، البته به نبود نظم و قانون در حماس اشاره می کرد، از آن نوع نظم آهنین ، سخت گیرانه و امنیتی که حزب الله در لبنان بنا کرده و همان که نهایتا ارتش اسرائیل را در سال 2006 واداشت تا این برتری را در جنوب لبنان به رسمیت بشناسد. تفنگ ها، سلاح هستند، نه اسباب بازی هایی برای روز تدفین. و غزه البته جنوب لبنان نیست. برای هردو طرف خوب است که در این قضیه اخیر این موضوع را به خاطر داشته باشند. حماس حزب الله نیست. بیت المقدس، بیروت نیست. و سربازان اسرائیلی نمی توانند انتقام شکست سال 2006 خود را با حمله به غزه از حماس بگیرند - و نه حتی خانم لیونی تصور نکند که این حمله به او در انتخابات اسرائیل کمکی خواهد کرد.
حتی ادعای دو سال پیش حزب الله لبنان در "پیروزی خدایی" بر اسرائیل نیز با در نظر گرفتن ویرانی زیرساخت های این کشور و کشته شدن هزاران لبنانی که عمده آنها زنان و کودکان بودند از یک منظر درست نیست. اگرچه از منظری دیگر حقیقت این است که اسرائیل نتوانست حزب الله را شکست دهد، حزب اللهی که توانست هزاران راکت دوربرد و موشک را برضد آنها به کار گیرد و اسرائیل را به یک کشتی جنگی آتش گرفته که در حال غرق شدن است تبدیل کند. حماس چیزی که بتوان آن را با چنین آرایشی مقایسه کرد ندارد.
آنها نه آن را دارند و نه این را، یعنی نه توان نظامی حزب الله را دارند و نه نظم فردی برای جنگیدن مانند یک ارتش را. حزب الله در لبنان به گونه ای عمل کرده است که منطقه اش را از خبرچینان و جاسوس پاکسازی کرده است. حماس اما - مانند همه گروه های دیگر فلسطینی - آلوده به جاسوسان و خبرچینانی است که یا برای مقامات فلسطینی کار می کنند و یا برای اسرائیلی ها. اسرائیلی ها بارها رهبران حماس را به قتل رسانده اند و اگر به قول پلیس ها "کمک داخلی" در میان آنها نداشتند هرگز موفق به چنین کاری نمی شدند. سید عباس موسوی، دبیر کل سابق حزب الله، بیش از ده سال پیش در اثر شلیک راکت یک بالگرد اسرائیلی در منطقه ای در لبنان به قتل رسید (این مودبانه ترین واژه ای است که می توان برای ترورهای سازمان یافته به کار برد) اما از آن زمان تا کنون هیچ یک از رهبران حزب الله در لبنان کشته نشده اند. در طول جنگ 34 روزه سال 2006 ،حزب الله درحدود 200 نفر از نیروهای خود را از دست داد. حماس تنها این تعداد را در همان روز اول حمله اسرائیلی ها به غزه از دست داد که نشان دهنده ضعف حماس در پیشگری های نظامی است.
اما اسرائیل - که همواره به راحتی از نابودی آنی تروریسم سخن می گوید - از سال 1967 که بیت المقدس را گرفت، تا کنون هرگز در هیچ جنگ شهری پیروز نشده است، خواه بیروت خواه غزه. و بسیار مهم است که به خاطر داشته باشیم ارتش اسرائیل، که اهن وتلپ واحدهای نظامی نخبه و آوازه نیروهای تا دندان مسلحش همه جا را گرفته، نشان داده است که در سال های اخیر چیزی بیشتر از یک ارتش دست سوم نبوده است.
اسرائیل از جنگ سال 1973 یعنی از 35 سال پیش تا کنون نیز هیچ جنگی را نبرده است. حمله سال 1978 آنها به لبنان یک شکست بود، حمله 1982 آنها نیز به یک مصیبت منتهی شد، زمانی که عرفات را به فرار از بیروت واداشتند و اجازه دادند تا متحدان فالانژ کثیفشان وارد اردوگاه های صبرا و شتیلا شوند و در آنجا به کشتار جمعی دست بزنند. در هیچ یک از بمباران های سال 1993 و نه حتی بمباران های سال 1996 لبنان - که پس از قتل عام اردوگاه آوراگان جنگی قانا انجام شد- و جنگ سال 2006 ،عملکرد آنها چیزی جز ناکامی و شکست برایشان نداشته است. در واقع اگر به خاطر این حقیقت نبود که ارتش های عربی، متزلل تر از ارتش اسرائیل هستند، آنگاه می دیدیم که اسرائیل به شدت از طرف همسایگان خود در معرض خطر قرار داشت.
یک خصیصه مشترک در همه جنگ های خاورمیانه، توانایی رقبا برای صدمه دیدن از خود فریبی گسترده خودشان است. وعده همیشگی اسرائیل برای ریشه کن کردن ترور هیچگاه محقق نشده است. و یا سخن بی معنی و گزاف ایهود باراک وزیر جنگ اسرائیل که در غزه گفت: "جنگ تا آخرین لحظه". درست مانند رجز خوانی های ساف یا حماس مبنی بر آزاد سازی بیت المقدس. اما این موضوع درخصوص اسرائیلی ها بسیار بیشتر صدق می کند که گاهی تبلیغات دروغین خود را به طرز خطرناکی باور می کنند. فراخوان شش هزار سرباز ونشاندن آنها دور تا دور دیوار غزه یک چیز است و فرستادن آنها به داخل کمینگاه های غزه چیزی دیگر. در سال 2006 اسرائیل ادعا کرد که سی هزار نیرو به جنوب لبنان گسیل کرده است اما حقیقت این بود که سه هزار نفر را فرستاده بود و آنها نیز به محض عبور از خط مرزی توسط حزب الله زمین گیر شدند. در بسیاری از موارد سربازان اسرائیلی به سمت مرز خودی پا به فرار گذاشتند.
این ها حقایقند. اینگونه که اسرائیل همینطور بی پایان به ریختن میلیاردها دلار آتش، بر سر مردم غزه - که ما می دانیم چه کسانی آن ها را پرداخت می کنند- ادامه می دهد، یک قتل عام انسانی دیگر رخ خواهد داد؛ کافی است یک مدرسه، یک کلینیک مامایی و یا یک مجتمع مسکونی پر از مردم غیرنظامی هدف قرار بگیرد. به عبارت دیگر یک قانای دیگری رخ دهد. آن وقت است که یک داستان همیشگی و معروف برای ما گفته خواهد شد؛ اینکه: این حماس بود که مدرسه، بیمارستان، کلینک پیش زادی و آن مجتمع مسکونی را برای مظلوم نمایی، هدف قرار داد و یا روزنامه نگارانی که در غزه هستند همگی ضد یهودی هستند و اسرائیل در خطر است و غیره. ممکن است برای ما نیز در خلال جنگ جهانی دوم از همین روش متقلبانه برای توجیه حملات نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا استفاده می کردند، درست مانند آنچه مناخیم بگین و بنیامین نتانیاهو در خلال یک ربع قرن گذشته برای توجیه کشتار شهروندان و غیرنظامیان به کار گرفتند.
اما چه زمانی قرار است الاغ چلاق و ناتوان سازمان ملل، لنگ لنگان خود را به صحنه برساند و هم اسرائیلی ها و هم حماسی ها را از این جنگ کوچک تنفر آمیز برهاند. البته، عقل سلیم حکم می کند که پیش از فرا رسیدن یک مصیبت غیر قابل اجتناب، این جنایات پایان پذیرد. اما من شک دارم این چنین شود.
ترجمه:محمدرضا نوروزپور

No comments:

Post a Comment