Wednesday, March 4, 2009

رشد تصاعدي بحران و ناتواني ما

رشد تصاعدي بحران و ناتواني ما
احمد زيدآبادي - پنجشنبه 15 اسفند 1387 [2009.03.05]
زنده ياد دكتر حسين عظيمي اقتصاد دان فقيد در توصيف مراحل رشد بحران، مثالي زده بود كه براي من ‏بسيار آموزنده بوده است.‏
به قول آن مرحوم، برخي بحران‌ها به صورت تصاعدي رشد مي‌كنند، اما به رغم اين سرعت خيره كننده، ‏بسياري از مردم تا دم آخر، وجود آنها را احساس نمي‌كنند.‏
براي مثال، اگر جلبك درون يك استخر روزانه دو برابر شود و بر مبناي چنين رشدي صد روزه تمام سطح ‏استخر را بپوشاند، در نودمين روز رشد خود كمتر از يك - هزارم استخر را خواهد پوشاند.‏
حال چگونه مي‌توان به افراد خوش خيال و سطحي ثابت كرد كه يك – هزارم را كوچك نشمرند، چرا كه ‏سرعت رشد جلبك به گونه‌اي است كه ده روز ديگر تمام سطح استخر را خواهد پوشاند؟
بحران هسته‌اي ايران نيز به مثابه همان جلبك، در حال رشد تصاعدي است، اما چون در حال حاضر فقط در ‏گوشه‌اي از استخر خودنمايي مي‌كند، بسياري از ما نمي خواهيم به خطر آن اعتراف كنيم.‏
من از بس نسبت به اين مساله هشدار داده‌ام، خسته شده‌ام بخصوص اينكه نشيب و فراز بحران هسته‌اي ايران ‏بسياري از دوستان را متقاعد كرده است كه در اين مورد يا اغراق مي‌كنم و يا اصولا نگاهي واقع بينانه ندارم.‏
كاش همانطور باشد كه اين دوستان مي‌پندارند، اما به نظر من آنها خوش خيال‌اند و افت و خيزهاي طبيعي و ‏تاخيرهاي مقطعي در اوج گرفتن اين بحران را علامت منتفي شدن آن تلقي مي‌كنند.‏
به باور من، انتخابات رياست جمهوري خرداد آينده فرصتي براي خنثي كردن اين تهديد از طريق يك بسيج ‏اجتماعي گسترده حول كانديدايي مانند عبدالله نوري بود، اما با توجه به خط مشي گروههاي اصلاح طلب بايد ‏اعتراف كرد كه اين فرصت رنگ باخته است.‏
گروههاي اصلاح طلب گويا نه بحران بين‌المللي پيش روي ايران را جدي مي‌گيرند و نه ساز و كار و ‏برنامه‌اي براي خنثي كردن آن از طريق انتخابات رياست جمهوري دارند.‏
اميدوارم گروههاي مذكور گوشزد كردن اين "نقصان" را به معناي "تخريب" كانديداي مورد نظرشان و ‏ريختن "آب به آسياب" محافظه كاران تلقي نكنند و به جاي آن، اگر واقعا تهديد را جدي مي‌بينند و راهكاري ‏براي خنثي سازي آن در نظر دارند، به اطلاع ما هم برسانند تا از تكرار اين مساله بپرهيزيم.‏
اگر اصلاح طلبان با كانديداهاي موجودشان راه حلي براي اين مساله نداشته باشند، در آن صورت، به علت ‏عدم حمايت از كانديداتوري آقاي نوري، مورد قضاوت تند و تلخ تاريخ قرار خواهند گرفت. منظورم از تاريخ ‏يك موجود موهوم و انتزاعي نيست، بلكه قضاوت مردمي است كه از رنج و درد بيكران انفجار بحران، خود ‏را بي پناه خواهند يافت.‏
با اين حال، اگر اصلاح طلبان راهي براي حل اين بحران نداشته باشند، انفجار بحران سرنوشتي محتوم ‏نخواهد بود، زيرا محافظه كاران همچنان قادرند كه از طريق يك سازش بزرگ و تاريخي با غرب، كشور را ‏از مسير خطر و تهديد خارج كنند.‏
اين نوع سخن گفتن به مذاق بسياري از دوستان ما خوش نمي‌آيد زيرا معناي آن نوعي اعتراف به قدرت فائقه ‏جناح محافظه كار در كشور است.‏
متاسفانه در شرايطي كه اصلاح طلبان تحليل واحدي از شرايط كشور ندارند و نمي توانند استراتژي روش و ‏مشخصي را براي غلبه بر بحران‌ها تدوين كنند و حول كانديداي واحد و قدرتمندي براي حضور تاريخ ساز در ‏انتخابات اجماع كنند، سرنوشت ما و فرزندانمان به دست محافظه كاران رقم خواهد خورد!‏
آنها مي توانند ما را در تحريم و انزواي هولناكي غرق كنند و يا كشور را به جنگ بكشانند و يا اينكه با تحمل ‏كمترين خطر، از هر دوي اين فجايع دور كنند.‏
اين اعتراف خيلي نوميدانه است، نه؟ بله. همينطور است. اما هر چه باشد بهتر از خوش باوري و توهم است. ‏با هزار درد و دريغ بايد گفت كه اصلاح طلبان قدرتي كه قادر به تغيير توازن قوا در سطح كلان شود، به هم ‏نزده‌اند و در پي روياهاي خود روانند!‏
با اين وضع، اگر نيروي اندكمان را در جهت تشويق محافظه كاران به توافق با جهان خارج بسيج كنيم، ‏احتمالا بهتر از فربه كردن دائم روياهايمان خواهد بود

No comments:

Post a Comment