Wednesday, March 4, 2009

مورد عجيبِ بنجامين باتن اصلاحات در ايران -وبگرد

مورد عجيبِ بنجامين باتن اصلاحات در ايران
وبگرد - پنجشنبه 15 اسفند 1387 [2009.03.05]
سها سيفي
"حميد مؤذني" با استناد به داستان فيلم مطرح اين روزهاي هاليوود، نتيجه گرفته است که جنبش اصلاحات در ‏ايران هم از همان ابتدا، پير و فرتوت به دنيا آمد:‏
محمد خاتمي، شخصيتي فرهيخته داشت و با تاريخ استبداد ايران آشنا بود بر همين اساس شعارهاي خاتمي‌همسو با ‏گفتمان اجتماعي شد. خاتمي، گرچه متوجه درد زايمان نوزاد جديد تاريخ ايران شده بود و صداي گريه هاي آن را ‏شنيده بود اما از تولد آن اضطراب داشت ولي بر موج گفتمان اصلاح‌خواهي و آزادي طلبي جامعه ايران سوار شد ‏و به ناچار به اين تولد تن سپرد. کودکي را که دولت خاتمي‌از جامعه ايران، متولد نمود، شمايلي پير داشت و ‏شيارهاي کهنسالي، چهره ي او را زيبا جلوه نمي‌نمود. کودک اصلاحات ايران، "بنجامين باتن" بود و "بنجامين ‏باتن" اصلاحات ايران به کام اقتدارگرايان خوش نمي‌آمد و به همين دليل دولت اصلاحات از آن هراس پيدا کرد. ‏خاتمي، پير چهره گي کودک دوم خرداد را که يکصدو اندي سال داشت درک نکرد و به جاي اينکه به رشد اين ‏فرزند برسد همان اضطراب خوانين و پادشاهان مستبد ايلي و نفتي پيش از خود را احساس نمود و بناچار از اين ‏کودک اعلام برائت کرد.‏
‏"بنجامين باتنِ" اصلاحات دوم خرداد گرچه چهره اي فرتوت و شکسته داشت اما مسيري خلاف تاريخ استبدادي ‏ايران را مي‌پيمود و به سمت کودکي، جواني و طراوت دموکراسي مسير را مي‌پيمود. واقعيت اين است که جوامع ‏داراي تمدن و تاريخ طولاني از سنتي قوي و مقدس برخوردارند و به همين دليل، تاب چهره ي آوانگاورد تغيير ‏جويي و دموکراسي خواهي را ندارند. در چنين جوامعي، بناچار "بنجامين باتن" (دموکراسي) را يا سقط جنين ‏مي‌کنند، و يا او را در قنداق پيچانده از خانه ي خويش دور مي‌اندازند. "مورد عجيب دموکراسي در ايران" همانند ‏‏"مورد عجيب زندگي بنجامين باتن" است.‏
‎‎تعدد نامزدها خوب است‎‎‏"مهدي مصطفايي" معتقد است تعدد نامزدهاي دوم‌خردادي منافع قابل قبولي براي اين جريان سياسي دارد و بايد از ‏آن استقبال کرد:‏
مفيدترين دستاوردي که اين روش براي اصلاح طلبان دارد اين است که کانديدهاي مختلف مي‌توانند اقشار مختلفي ‏را که در حالت عادي ممکن است به يک کانديداي واحد راي ندهند به پاي صندوق‌هاي راي بياورند. از اين طريق ‏که هر کانديدايي طبيعتا يک سبد راي مخصوصي در اجتماع دارد. مثلا آقاي خاتمي‌سبد راي‌شان طبقه متوسط ‏شهري هستند يا آقاي کروبي سبد رايشان در طبقه محروم کشور است(همان سبد راي آقاي احمدي نژاد) و يا آقاي ‏کرباسچي در تکنوکرات ها و راستهاي مدرن نفوذ دارند.‏
در ثاني اصلاح طلبان تريبونِ چنداني در عرصه مطبوعات کشور ندارند و از حمايت نهادهاي تاثيرگذار در ‏انتخابات نيز محروم‌اند براي همين اگر چندين کانديدا در طول مدتِ باقي مانده به فعاليت گسترده تبليغاتي بپردازند، ‏طبيعتا شور و هيجان انتخاباتي‌يي را ايجاد خواهند کرد که تمامي‌مسائل انتخابات را تحت تاثير قرار خواهد داد و ‏از اين طريق کانديداي واحد اصلاح طلبان تحت شناخت عمومي‌جامعه قرار گرفته، احتمال راي آوري‌اش بالا ‏خواهد رفت. ‏
‎‎وارادات ماشين و تامين نقدينگي تبليغات انتخاباتي چپ و راست‏‎‎
"بهمن احمدي اموئي" نوشته است که بازار سودآور واردات ماشين، تامين کننده بخشي از نقدينگي لازم براي ‏رقابت هاي انتخاباتي جريان‌هاي چپ و راست سياسي ايران را فراهم مي‌کند:‏
واردات گسترده خودرو و تلاش نمايندگان مجلس براي حفظ تعرفه نود درصدي واردات آن، دو تيغه قيچي اي ‏هستند که در سه ماه آينده پول حاصل از آن، در انتخابات رياست جمهوري دهم نقش مهمي ايفا خواهد کرد. ‏مديريت دو شرکت بزرگ خودرو سازي ايران خودرو و سايپا نزديکي و قرابت بسيار زيادي با دولت نهم و ‏شخص احمدي نژاد دارند. علاوه بر اين در يک سال اخير تغييرات مهمي‌در اعضاي هيات مديره شرکت هاي ‏زير مجموعه سايپا و پس از آمدن بذرپاش به عنوان مدير عامل سايپا، صورت گرفته که شرايط را براي استفاده ‏اقتصادي و سياسي از نقدينگي بالاي اين صنعت به نفع يک جريان خاص در انتخابات آينده را فراهم کرده است. ‏
تقريبا رد پايي از همه جناح هاي سياسي را مي‌توان در اين صنعت و واردات، ديد. اما سهم نزديکان به دولت ‏احمدي نژاد به صورت رسمي‌و غير رسمي‌از ديگران بيشتر است. دست اندرکاران اقتصادي سياسي ايران بر اين ‏باورند که جريان هايي به موازات هم در حال به دست آوردن پول هاي هنگفت از طريق واردات خودرو و در ‏عين حال ثابت نگه داشتن نرخ تعرفه واردات آن، هستند. آنها هم از مردمي‌که ناچار به استفاده ازخودروهاي ‏داخلي هستند استفاده مي‌کنند و هم در عين حال خودروهاي ارزان قيمت خارجي را همچنان به قيمت هاي بالا به ‏بخشي از مرم پولدار کشور مي‌فروشند. ‏
‎‎کاري به کار آغاجري نداشته باشيد!‏‎ ‎
"سجاد صفار هرندي" از مسئولين قضايي خواسته از برخورد قضايي خودداري کرده و اجازه دهند هاشم آغاجري ‏و امثال او، بيش از پيش خود را رسوا کرده و مافي‌الضمير خود را روشن سازند:‏
عاجزانه از کليه مقامات قضايي و امنيتي درخواست مي کنم که لطف کنند و کاري با اين دوست خوب ما، هاشم ‏خان آغاجري، نداشته باشند. يکي دوتا از مصاحبه هايي که در محکوميت حرفهاي اخير او انجام شده حاوي ‏کدهايي مثل ارتداد و سلمان رشدي و مراجع قانوني چرا برخورد نمي‌کنند بود و اين آدم را نگران مي‌کند که باز هم ‏درست زماني که همه مرزبندي ها و تضاد ها خيلي روشن و شفاف دارد مشخص مي‌شود، گرد و غباري به پا ‏شود و اين شفافيت را از بين ببرد. به ويژه اين روزها که کذّابان و سوداگران سياسي دوباره دم از امام و انقلاب ‏مي‌زنند و خود را وارث حقيقي اين سنت اصيل معرفي مي‌کنند، بايد به ساده لوحاني چون آغاجري تريبون هاي ‏بيشتري داد تا تا از ما في الضمير دوستان خط امامي‌و مجاهد انقلابش اسرار بيشتري هويدا کند. ‏
‎‎درباره شيخ مهدي کروبي‎‎
"اسماعيل آزادي" به بررسي کارنامه نامزدهاي راي‌گيري دهم پرداخته و در آغاز، به شيخ مهدي کروبي پرداخته:‏
او نخستين کسي است که خود را نامزد کرد و در معرض افکار عمومي‌قرار داد.آقاي کروبي را از سال هاي قبل ‏از انقلاب مي‌شناسم. او پيشنماز مسجد محل ما بود. مسجد صاحب الامر در خيابان حکمت در شميران. کروبي در ‏آن روزها در خانه اي 40 متري که خانه سازماني امام جماعت مسجد بود زندگي مي‌کرد. شب هاي انقلاب مسجد ‏صاحب الامر رونق زيادي داشت و بيشتر هم به خاطر خود کروبي بود چون او به نوعي باغالب زندانيان سياسي ‏در ارتباط بود. ‏
خيلي از کساني که بعدها در زمره مسئولان نظام شدند در اين مسجد رفت و آمد مي‌کردند..کروبي با آمدن امام و ‏پيروزي انقلاب امامت جماعت مسجد را به مرحوم موحدي ساوجي واگذار کرد و رسما وارد عرصه قدرت شد ‏وفکر مي‌کنم نخستين مسوليت او تاسيس کميته امداد بود و دليل آن هم سابقه اي بود که او در رسيدگي به خانواده ‏هاي زندانيان سياسي در زمان رژيم قبل داشت.‏
‎‎آن طرف سال هم خبري نيست‎‎
"اعظم ويسه" نوشته که موضوعات بسياري براي نوشتن دارد اما نمي‌داند چرا دستش به نوشتن نمي‌رود:‏
اين روزها دلم مي‌خواد درباره خيلي چيزها بنويسم مثلا اين جمله آقاي کرباسچي که گفته "لازم باشد كفش كروبي ‏را واكس مي‌زنم "يا درمورد مصاحبه اي که ايشان با ويژه نامه اعتماد ملي چندي پيش داشت و از "سياست مدرن ‏‏"و لزوم کار حزبي در ايران گفت واکنون برخلاف مواضع حزب کارگزاران در انتخابات قدم بر مي‌دارد. يا..اما ‏اين روزها حوصله هيچ چيز رو ندارم. مدام منتظر هستم اين دوهفته آخر سال هم بگذره. هرنوع تصميم گيري ‏درباره کار و زندگيم رو هم موکول کردم به سال آينده اما دريغ. مي‌دانم که آن طرف سال هم خبري نيست و اين ‏وعده دادن ها به دل سرابي بيش نيست. ‏
‎‎کدوم آزادي بيان؟! کدوم رشد؟!‏‎‎
"زينب رازدشت" از ادعاي يکي از مسئولين در مورد رشد آزادي بيان در ايران به خنده افتاده است:‏
نمي‌دانم از کجا شروع کنم اما همين چند روز پيش که براي تهيه گزارش به نشست خبري رفته بودم يکي از ‏مسوولان دلايل رشد در عرصه فرهنگ را آزادي بيان ذکر کرد. از حرفش خيلي خنده ام گرفت. آزادي بيان! کدوم ‏آزادي بيان؟! شايدم اون مسوول داشت شوخي مي‌کرد. متأسفانه تو اطراف مون خيلي اتفاقات مي‌افته که هيچ کس ‏جرأت گفتنش رو ندارد شايدم کسي حوصلشو نداره چون واقعا مسوولان مون آدمان انتقاد پذيري هستند و پاي درد ‏و دلمون مي‌شينن!‏
‎‎حجاب اجباري به سرکشي زن منتهي مي‌شود‎‎‏"نقي مختاري" با توجه به بخش‌هايي از مصاحبه اخير فائزه هاشمي‌با يک رسانه عربي نتيجه گرفته است که او ‏نيز در حال آشکار کردن ماهيت واقعي خود است:‏
فائزه هاشمي دختر دوم آقاي هاشمي رفسنجاني، چهارم اسفند امسال در مصاحبه با پايگاه اينترنتي الشروق ‏الجزاير، خواستار اختياري شدن حجاب در ايران شده است. در اين مصاحبه که بازتاب چنداني هم در رسانه ها ‏نداشت فائزه خانم تاکيد کرده است که "به عقيده من حجاب همچنانکه در ديگر کشورهاي اسلامي معمول است بايد ‏در ايران هم اختياري باشد نه اجباري و من در سفرهايم به الجزاير،مصر و مغرب شاهد اين مساله بودم اينکه زن ‏مجبور به پوشيدن حجاب شود اين مساله مي تواند منجر به سرکشي بيشتر زن شود و زن را به جاي اينکه به ‏حجاب به عنوان پوشش شرعي پايبند کند، از حجاب متنفر کند."‏
‎‎راز نامزدي کروبي چيست؟!‏‎‎‏"احسان تقدسي" پرسيده است که در نامزدي کروبي چه رازي نهفته است که اصولگرايان را خوشحال کرده است:‏تو اين هياهوي شب عيد كه به قول بقال سركوچه خر هم صاحبش را نمي شناسد دارم فكر مي كنم كه چرا جناح ‏راست و رسانه هاي وابسته به آن چون فارس، روزنامه ايران، مهر و دهها سايت غيررسمي و آب دوغ خياري ‏اين جناح اينگونه بي محابا از كانديداتوري مهدي كروبي دفاع مي كنند. ‏
مگر مهدي كروبي در اردوگاه اصلاح طلبان كدام نقش را بازي مي كند؟ چه پروژه اي را اجرا مي كند؟ جاده ‏صاف كن چه كسي قرار است باشد؟ آناني كه از كانديداتوري كروبي حمايت مي كنند به راستي از خود پرسيده اند ‏چرا جناح راست كروبي را يارغار خود مي داند؟ چرا او را اصلاح طلب نمي دانند؟ به راستي كروبي كدام مسير ‏را هموار مي كند؟
‎‎آن مرد، دانشمند مشهور نبود!‏‎ ‎‏"حاجي واشنگتن" مي‌گويد برخلاف ادعاي رسانه‌هاي ايراني، شخصي که اخيراً در امريکا فوت شده، دانشمند ‏معتبري نبوده و دليل به زندان افتادن او نيز، مشکلات مالي با سازمان‌هاي مالياتي و بيمه‌گري در امريکا بوده ‏است:‏
دو سه روزي است که سايت هاي داخلي ايران از مرگ مشکوک يک پزشک مشهور و محقق شناخته شده در ‏زمينه درمان آثار سلاح هاي ميکروبي خبر داده اند. گزارش ها بيانگر اين بود که نام برده در زمينه کوانتوم ‏درماني فعاليت کرده و مدتي هم به بهانه حمايت از حزب الله لبنان و به خاطر عداوت سازندگان سلاح هاي ‏ميکروبي به وسيله يک قاضي يهودي مسلمان ستيز به زندان محکوم مي‌شه.‏
توجه دوستان عزيز روزنامه نگار رو به مطلب زير جلب مي‌کنم: اين مرحوم قبل از انقلاب راهي آمريکا مي‌شه و ‏مراتب ترقي تحصيلي رو با نمره هاي خوب طي مي‌کنه و دکتر عمومي‌مي‌شه. در سن سي و چند سالگي به خاطر ‏عارضه قلبي خود به کوانتوم درماني - طب حاشيه- روي مي‌آره و از اون به بعد در منطقه سي‌آتل به خاطر به ‏کارگيري روش جايگزين طب کلاسيک معروف مي‌شه. اين بنده خدا بعد از مدتي به خاطر مشکل با بيمه هاي ‏درماني به حکم قاضي به زندان مي‌افته.‏
او بعد از آزادي از زندان، براي زندگي راحت تر در آمريکا اسم و فاميلش رو عوض مي‌کنه. نام جديد او نام يکي ‏از پيامبران مورد احترام سه دين ابراهيمي‌است و نام فاميل او يک نام کاملا ايرلندي است و شبيه به نام مک کين! ‏اتفاقا از اونجايي که چشماني سبز، موهايي روشن و چهره اي کاملا اروپايي داشته، اين نام فاميل خيلي هم بهش ‏مي‌اومده. ظاهرا با نام و فاميل جديد، کار درماني او خيلي گل مي‌کنه.‏
‎‎دايره تکرارشونده رخدادها در ايران‎‎
"ثمانه اکوان" دايره‌اي از رخدادها را برشمرده که از يکنواختي بازي‌ها در صحنه سياست در ايران حکايت ‏مي‌کند:‏
گاهي اوقات وقتي به طور عادي به حوادث و اتفاقات نگاه مي‌کنيم، همه چيز عادي است ولي وقتي به سرعت اونها ‏رو مرور کنيم، ‌به يه داستان خنده دار تبديل ميشه. ‌درست مثل ماجراي گزارش ديوان محاسبات در مورد تفريغ ‏بودجه امسال. ‏
در مجلس هفتم، رحيمي‌به عنوان رييس ديوان محاسبات انتخاب ميشه، بعد در اولين مصاحبه ميگه مگه دولت نهم، ‏ممکنه که تخلف مالي هم داشته باشه؟ اين صحبت هاي رحيمي‌باعث ميشه که صداي نماينده ها دربياد که اين چه ‏رييس ديوان محاسباتي است که اعتقاد داره نبايد به حساب و کتاب دولت نهم در بودجه رسيدگي کرد؟! اما کمي‌بعد؛ ‏دوره مجلس هفتم و رياست رحيمي‌بر ديوان محاسبات تمام مي‌شود و دوران رياست رفيق قديمي‌آقاي لاريجاني بر ‏اين ديوان مي‌رسد و رحيمي‌با کسب اجازه از آقاي کارگزاران، معاون پارلماني رييس جمهور مي‌شود. اما ‏همزمان مسئله کردان و ماجراي چک هاي پنج‌ميليوني دفتر دولت که زير نظر آقاي معاون پارلماني بوده، آبروي ‏دولت در مجلس را مي‌برد. از اون به بعد کمتر نماينده اي در مجلس مي‌تواند آقاي رحيمي‌را از نزديک ببيند و به ‏جاي او، معاونان آقاي معاون و معاونان معاونان آقاي معاون در مجلس حاضر مي‌شوند! و بعد...‏‏ خط سير زمان در کشور ديگه در نمودار افقي و عمودي نيست بلکه در محيط دايره اي مي‌گرده که هر روز ما رو ‏به آينده مي‌بره و در عين حال به نقطه گذشته باز مي‌گردونه!‌ من که به تمام اين مسايل مي‌خندم. نمي‌دونم کليات ‏اين ماجرا از نظر شما خنده دار نيست؟!‏‎ ‎

No comments:

Post a Comment