روزهاي خون و اسلحه در ايران
نگاه فايننشيال تايمز به وقايع دوران انقلاب ايران - دوشنبه 14 بهمن 1387 [2009.02.02]
هاروي موريس
"اينجا تهران است. صداي جمهوري اسلامي..." اخبار صبحگاهي هر روز با اعلام فهرست اسامي کساني شروع مي شد که شب گذشته اعدام شده بودند: وزيران و تيمسارها، درباريان و شکنجه دهندگان. سپس نوبت به پري بلنده رسيد، فاحشه معروف در زمان شاه که گفته مي شود در عين نجابت و آرامش، خود را به جوخۀ مرگ سپرد. هرچند انقلاب از فساد متنفر و عاشق پرهيزگاري بود، اما بالاتر از همه طرفدار خشونت در قالب مرگ بود.
کساني که آيت الله خميني را از پاريس تا خانه همراهي کردند، مي گفتند اعدام ها شديداً لازم است. ابوالحسن بني صدر، هوادار فرانسه که بعداً به مقام رياست جمهوري رسيد مي گفت جوخۀ آتش يک ضمانت است تا نيروهاي واکنشي نظير آنچه در سال 1953 سبب بازگشتن رضا شاه به قدرت شد، دست به يک ضد انقلاب در کشور نزنند.
ضمناً آن زمان، دورۀ تظاهرات، ضدتظاهرات و کشمکش هاي خياباني کساني بود که اعتقاد داشتند وارثان مشروع انقلاب هستند: فدائيان مارکسيستي، کمونيست هاي طرفدار مسکو، مجاهدين سوسياليست مردمي و آزادي خواهان سکولار.
در واپسين ماه هاي خونين سال 1357، مردم شب ها بر بام خانه ها مي ايستادند تا در مخالفت با نظام شاهنشاهي، فرياد الله و اکبر سر بدهند. هرچند مردم با اکثريت قابل توجهي به نظام جمهوري اسلامي رأي دادند، اما از نظر بسياري از آنها اسلام تنها يک سمبل بود نه دليل و انگيزه.
نظم اجتماعي تا هر اندازه اي که وجود داشت، به دستان "کميته هاي انقلاب" سپرده شده بود که متحد و هم پيمان روحانيون شيعه بودند.
متعصبان سر تراشيده از منطقه بازار در جنوب تهران فرا خوانده مي شدند تا مغازه هاي "آلوده به مظاهرغرب" - عبارت به کار رفته از سوي خميني- را با سنگ و زنجير ويران کنند. آنها خود را حزب الله مي خواندند.
روند اسلامي شدن بدون نظم پيش مي رفت. تا پيش از دوران سخت جنگ 1359 تا 1367، هنوز زنان به استفاده از پوشش اسلامي مجبور نشده بودند.
درميان درگيرهاي روحانيون و نزاع هاي داخلي در درون دولت، خميني که با عزت و احترام در منزلش زندگي مي کرد، تنها کسي بود که اراده اش را تحميل مي کرد. بسياري از سخنان او را چنين نقل قول مي کردند: "امام فرمودند..."روحانيون تا سال 1980 به تثبيت کنترل خود بر رهبري سياسي تحت سرپرستي آيت الله محمود بهشتي مشغول بودند.بهشتي حزب جمهوري اسلامي را تأسيس کرد، هرچند اين اقدام با ترديد خميني روبرو شد، زيرا وي فکر مي کرد تحزب به معناي مرگ روحانيت خواهد بود. هشدار او به نوعي پيشگوئي تبديل شد. بهشتي و 72 نفر از سران دولت در جريان يک بمبگذاري که به مجاهدين نسبت داده شد، کشته شدند. از آن پس، سازمان مجاهدين به فعاليت زيرزميني رو آورد.
بسياري از ايراني ها که توان خارج شدن از کشور را داشتند، آنجا را ترک کرده اند. از همان اولين روزهاي انقلاب، پروازهاي فرودگاه بين المللي مهرآباد مملو از کساني شد که درنهايت نتيجه گرفتند دوران خوش آرامش در زمان شاه به پايان رسيده است.
تودۀ عظيمي از ايراني ها که در وطن باقي ماندند، پذيراي يک جنگ هشت ساله با عراق شدند، اين بدتر از هرچيز ديگري بود که انقلاب مي توانست بر سرشان فرود آورد. اين جنگ تا زماني ادامه داشت که امام- فقط و فقط امام- بگويد جنگ کافي است.
هاروي موريس درزمان انقلاب ايران مدير دفتر خبرگزاري رويترز در تهران بود.
منبع: فايننشيال تايمز- 31 ژانويه
نگاه فايننشيال تايمز به وقايع دوران انقلاب ايران - دوشنبه 14 بهمن 1387 [2009.02.02]
هاروي موريس
"اينجا تهران است. صداي جمهوري اسلامي..." اخبار صبحگاهي هر روز با اعلام فهرست اسامي کساني شروع مي شد که شب گذشته اعدام شده بودند: وزيران و تيمسارها، درباريان و شکنجه دهندگان. سپس نوبت به پري بلنده رسيد، فاحشه معروف در زمان شاه که گفته مي شود در عين نجابت و آرامش، خود را به جوخۀ مرگ سپرد. هرچند انقلاب از فساد متنفر و عاشق پرهيزگاري بود، اما بالاتر از همه طرفدار خشونت در قالب مرگ بود.
کساني که آيت الله خميني را از پاريس تا خانه همراهي کردند، مي گفتند اعدام ها شديداً لازم است. ابوالحسن بني صدر، هوادار فرانسه که بعداً به مقام رياست جمهوري رسيد مي گفت جوخۀ آتش يک ضمانت است تا نيروهاي واکنشي نظير آنچه در سال 1953 سبب بازگشتن رضا شاه به قدرت شد، دست به يک ضد انقلاب در کشور نزنند.
ضمناً آن زمان، دورۀ تظاهرات، ضدتظاهرات و کشمکش هاي خياباني کساني بود که اعتقاد داشتند وارثان مشروع انقلاب هستند: فدائيان مارکسيستي، کمونيست هاي طرفدار مسکو، مجاهدين سوسياليست مردمي و آزادي خواهان سکولار.
در واپسين ماه هاي خونين سال 1357، مردم شب ها بر بام خانه ها مي ايستادند تا در مخالفت با نظام شاهنشاهي، فرياد الله و اکبر سر بدهند. هرچند مردم با اکثريت قابل توجهي به نظام جمهوري اسلامي رأي دادند، اما از نظر بسياري از آنها اسلام تنها يک سمبل بود نه دليل و انگيزه.
نظم اجتماعي تا هر اندازه اي که وجود داشت، به دستان "کميته هاي انقلاب" سپرده شده بود که متحد و هم پيمان روحانيون شيعه بودند.
متعصبان سر تراشيده از منطقه بازار در جنوب تهران فرا خوانده مي شدند تا مغازه هاي "آلوده به مظاهرغرب" - عبارت به کار رفته از سوي خميني- را با سنگ و زنجير ويران کنند. آنها خود را حزب الله مي خواندند.
روند اسلامي شدن بدون نظم پيش مي رفت. تا پيش از دوران سخت جنگ 1359 تا 1367، هنوز زنان به استفاده از پوشش اسلامي مجبور نشده بودند.
درميان درگيرهاي روحانيون و نزاع هاي داخلي در درون دولت، خميني که با عزت و احترام در منزلش زندگي مي کرد، تنها کسي بود که اراده اش را تحميل مي کرد. بسياري از سخنان او را چنين نقل قول مي کردند: "امام فرمودند..."روحانيون تا سال 1980 به تثبيت کنترل خود بر رهبري سياسي تحت سرپرستي آيت الله محمود بهشتي مشغول بودند.بهشتي حزب جمهوري اسلامي را تأسيس کرد، هرچند اين اقدام با ترديد خميني روبرو شد، زيرا وي فکر مي کرد تحزب به معناي مرگ روحانيت خواهد بود. هشدار او به نوعي پيشگوئي تبديل شد. بهشتي و 72 نفر از سران دولت در جريان يک بمبگذاري که به مجاهدين نسبت داده شد، کشته شدند. از آن پس، سازمان مجاهدين به فعاليت زيرزميني رو آورد.
بسياري از ايراني ها که توان خارج شدن از کشور را داشتند، آنجا را ترک کرده اند. از همان اولين روزهاي انقلاب، پروازهاي فرودگاه بين المللي مهرآباد مملو از کساني شد که درنهايت نتيجه گرفتند دوران خوش آرامش در زمان شاه به پايان رسيده است.
تودۀ عظيمي از ايراني ها که در وطن باقي ماندند، پذيراي يک جنگ هشت ساله با عراق شدند، اين بدتر از هرچيز ديگري بود که انقلاب مي توانست بر سرشان فرود آورد. اين جنگ تا زماني ادامه داشت که امام- فقط و فقط امام- بگويد جنگ کافي است.
هاروي موريس درزمان انقلاب ايران مدير دفتر خبرگزاري رويترز در تهران بود.
منبع: فايننشيال تايمز- 31 ژانويه
No comments:
Post a Comment