Wednesday, February 11, 2009

انقلاب ناتمام؟‏ -گزارش لوموند از تهران‏

انقلاب ناتمام؟‏
گزارش لوموند از تهران‏ - پنجشنبه 24 بهمن 1387 [2009.02.12]
شب هنگام ازدروازه تهران كه مي گذري، تلألو گنبد هاي جلا خورده در زير نور ماه همچون سرابي به چشم ‏مي آيد: امام خميني در ژوئن 1989 درگذشت امّا وجود جرثقيل هائي كه در جاي جاي آرامگاه وسيع او ‏بازوانشان را به سوي آسمان دراز كرده اند گواه آنست كه كار ساخت آرامگاه هنوز به اتمام نرسيده. ‏
آيا انقلاب خميني كه به حكومت شاه پايان داد و امسال جشن هاي سي امين سالگرد آن برگزار مي شود به ‏سرنوشتي مشابه سرنوشت آرامگاهش دچار شده يا به وعده هايش در مورد "استقلال، آزادي، جمهوري ‏اسلامي" جامه عمل پوشانده؟
در تهران برف مي بارد و قله البرز را مه پوشانده امّا نگهبانان مجتمع نظامي شمال شهر با وجود سردي هوا ‏گوش به زنگ پاس مي دهند. ورود به مقرّ ارتش مكتبي نظام يعني سپاه پاسداران انقلاب كه طي هشت سال ‏جنگ ايران و عراق( 1988ـ 1980) مدارج ترقي را طي كرد و به قدرت رسيد كار آساني نيست به ‏خصوص وقتي قصد ملاقات با "مؤسس" آن يعني محسن رضائي در ميان باشد، فردي كه در 27 سالگي در ‏رأس اين واحد نظامي هراس انگيز قرار گرفت و سازمان اطلاعات نظامي جمهوري اسلامي را بنيان گذاشت. ‏وي امروز در پنجاه و شش سالگي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام است كه كليد حلّ معضلات حكومت را ‏در دست دارد. ‏
از او كه آنقدر به امام نزديك بود كه "براي آنكه او را در جريان جزئيات هر حمله قرار دهد 400 برگ نامه ‏برايش فرستاد" درباره تراز نامه اي كه مي تواند از انقلاب ارائه دهد مي پرسيم. با غرور مي گويد: "ايران ‏در عرض سي سال به اندازه سه قرن در عرصه مسائل دفاعي و امنيتي و اطلاعاتي پيشرفت كرده است. ما ‏در مقايسه با عربستان سعودي و پاكستان و تركيه و صهيونيست ها اولين قدرت منطقه هستيم. در مورد نفوذ ‏سياسي ايران هم همينطور است. لبنان و يا فلسطين را ببينيد". بعد از حرف هايش به اين جمع بندي مي رسد:" ‏ما از نظر دفاعي نه تنها جزو ده قدرت اوّل جهانيم كه يك دولت ملّي مستقل به وجود آورده ايم. بعضي از ‏تصميم هاي ما ممكن است خوش آيند بعضي ها نباشد امّا همه جا همينطور است. بوش كه حتا در بين ملّت ‏خودش هم محبوب نبود...". در اينجا جواب مان را در مورد وعده استقلال گرفتيم.‏
ديوارهاي روزنامه كيهان، دژ مستحكم محافظه كاران، با پارچه هاي كلفت سياه به مناسبت مراسم عزاداري ‏محرم پوشانده شده است. حسين شريعتمداري، مدير فرهيخته روزنامه از زمره كساني است كه از زندان شاه ‏جان سالم به در برده اند. بعد از حمله به سفارت آمريكا در سال 1979، شريعتمداري به دانشجويان گروگان ‏گيرنده آموزش" جنگ رواني" مي داد. وي با صدائي دلنشين با ما از جمهوري اسلامي كه خود يكي از نظريه ‏پردازان آن به شمار مي رود سخن مي گويد و معتقد است كه امواج خروشان انقلاب" با زدودن گرد و غبار ‏از روي ارزش هاي اسلامي توسط خميني، بر آمده از اين ارزش ها بود" اگرچه به نظر او" هنوز كارهائي ‏مانده كه بايد انجام شود". نظر اصولگرايان نزديك به رئيس جمهور نيز درست مشابه همين تحليل است. ‏شريعتمداري مي افزايد:" بعضي ها فكر مي كنند كه اسلام ربطي به سياست ندارد امّا درست عكس اين مسئله ‏صادق است. اسلام مرز خاكي و آبي نمي شناسد و مدافع مردم محروم در همه جاست. آيا اين مسئله كه ‏جمهوري اسلامي در تهران پا گرفت به اين معناست كه بايد در محدوده ايران باقي بماند؟ تركيه را ببينيد. ‏مردم احزاب اسلامي را انتخاب كردند". آيا دموكراسي با اسلام قابل جمع است؟ با لبخند پاسخ مي دهد:" ‏مگر حكومت ما حكومت مردم بر مردم نيست؟ ما انتخابات داريم. تنها خط قرمز ما تعاليم اسلامي است". ‏
امّا ابراهيم يزدي چنين تعريفي را بر نمي تابد. اين آزاديخواه سالخورده كه در اوائل انقلاب از زمره معتمدين ‏خميني بود بنيانگزار حزب موسوم به نهضت آزادي است كه حكومت در برخورد با آن روش "تساهل" را در ‏پيش گرفته است. به اعتقاد او ماجرا از آغاز بر پايه سوء تفاهم شكل گرفت:" ما از اوّل مي دانستيم كه چه ‏چيزي را نمي خواهيم و آن حكومت شاه بود. امّا صادقانه بگويم نمي دانستيم مي خواهيم چه چيزي را ‏جانشينش كنيم. امام مي گفت جمهوري دموكراتيك اسلامي امّا كلمه" دموكراتيك" فوري حذف شد". چرا؟" ‏براي اينكه تعداد روشنفكران لائيك زياد نبود امّا در عوض در هر روستا يك آخوند وجود داشت و انقلابيون ‏زمان شاه به ساختار مسجد خيلي بها مي دادند. در نتيجه روشنفكر ها ناچار بودند با آخوند ها كنار بيايند".‏
‏ به گفته يزدي روشنفكرها فكر مي كردند كه خميني بعداً از سياست كناره مي گيرد امّا آخوندها تبديل به وزنه ‏مهمي شدند:" در فكر تحميل يك ديكتاتوري پرهيز گارانه بودند". و حالا، بعد از سي سال چه؟ مي گويد:" زن ‏ها به دانشگاه مي روند و واقعيت اينست كه انقلاب ما را به سوي مدرنيته سوق داد. ما در سطح جامعه شبه ‏نظاميان و مأموران دستگاه تفتيش عقايد اسلامي را مي بينيم كه به يك تكه موي بيرون زده از روسري بند مي ‏كنند امّا در اعماق، جامعه مدني در تلاطم است. كار آسان نيست امّا عرصه را نباخته ايم. بيش از نصف ‏جمعيت ايران را زير سي ساله ها تشكيل مي دهند". ‏
كويري به طول 150 كيلومتر ميان شهر مقدس قم و پايتخت فاصله مي اندازد. گهواره انقلاب همچنان مراقب ‏و گوش به زنگ است. در دفتر آيت الله العظمي حسينعلي منتظري از شدت جمعيت مريدانش جاي سوزن ‏انداختن نيست. آيت الله لحظه اي از قرائت قرآن دست مي كشد تا به ما سلام كند. برخوردش گرم است. اين ‏روحاني با نگاهي كه از آن سرزندگي مي بارد به جانشيني خميني منصوب شده بود امّا به خاطر افشاي كشتار ‏مخالفين نظام پس از پايان جنگ، در سال 1989 مغضوب واقع شد، مسجدش را آتش زدند و كتابهايش در ‏فهرست كتاب هاي ممنوعه قرار گرفت. امروز امّا خانه اش در حصر نيست و تحت نظر قرار ندارد. ‏
در اكتبر 2008 يكي از نزديكانش به جرم اينكه انتقادات ايت الله را در مورد "نبود آزادي" باز گو كرده بود ‏دستگير شد. آيا از برپائي سالگرد سي امين سال انقلاب خوشحال است؟ پاسخ مي دهد: "از چه چيز خوشحال ‏باشم؟ امام وعده آزادي داده بود. در هيچ زمينه اي آزادي وجود ندارد. كافي است يك كلمه بگوئي، زنداني مي ‏شوي. كلمه جمهوري كه در كنار اسلامي قرار گرفته مفهومش وجود دموكراسي و آزادي است. دموكراسي و ‏آزادي كجاست؟"‏‏ ‏ميان منزل آيت الله منتظري و آيت الله يوسف صانعي چند كوچه پر گرد و خاك فاصله است. آيت الله صانعي ‏كه خود را در عباي سياه رنگي پيچيده صريح الهجه تر است. با دست به جملۀ قاب گرفته شده خميني كه ‏درباره اوست و به ديوار آويخته شده اشاره مي كند: "من آيت الله صانعي را مثل پسرم بزرگ كردم..." پس ‏از نشان دادن اين جملات كه به منزله" اعتبار نامه" اوست آيت الله مي گويد: "چقدر اشتباه! اوائل در دانشگاه ‏بحث مي كرديم. حالا استادها و اقتصاد دان هائي كه جرئت حرف زدن پيدا مي كنند اخراج مي شوند. اول ها ‏انزار مي دادند كه نبايد به در آمد نفت متكّي بود! امّا عكسش اتفاق افتاد و پول نفت حيف و ميل شد. ‏
براي فارغ التحصيلان دانشگاه آينده اي وجود ندارد. شوراي نگهبان اسامي نامزدها را از فهرست هاي ‏انتخاباتي حذف مي كند. در مجلس جند نفر نماينده از جناح مخالف داريم؟ 20 يا 30 نفر از بين 290 نفر! ‏نظامي ها همه چيز دستشان است و باز هم مي ترسند. در انتخابات رياست جمهوري دوره قبل تنها كاري كه ‏مي شد در برابر تقلب ها كرد اين بود كه به خدا پناه ببريم! ‏
منبع: لوموند 11 فوريه‏
‏ ‏

No comments:

Post a Comment