از سر ضعف يا قدرت؟
roozonlineاحمد زيدآبادي - پنجشنبه 17 بهمن 1387 [2009.02.05]
در بين معماهاي متعددي که رفتار جمهوري اسلامي براي تحليل گران به وجود آورده يکي هم اين است که دولت ايران آيا در هنگام احساس ضعف عرصه را بر نيروهاي منتقد خود تنگتر مي کند، يا هنگام احساس قدرت!
در روزهاي اخير دولت ايران بر فشارهاي خود عليه نزديکان آيت الله منتظري افزوده، دفتر کانون مدافعان حقوق بشر را پلمپ و منشي سابق آن را دستگير کرده و دفتر تحکيم وحدت را نيز را غير قانوني ناميده است. اينها جز دستگيري ها و محروميت هايي است که به طور معمول عليه دانشجويان فعال و فعالان سياسي اعمال مي شود.
افزايش فشار عليه نيروهاي منتقد سبب شده است که برخي تحليل گران اعلام آمادگي باراک اوباما رئيس جمهور جديد آمريکا را براي مذاکره بي قيد و شرط با ايران، علت احساس قوت و قدرت از سوي حکومت بدانند و تشديد فشارها را به همين موضوع نسبت دهند، در حالي که تحليل گران ديگري نيز يافت مي شوند که تنگتر کردن عرصه بر نيروهاي منتقد را ناشي از احساس ضعف حکومت در مقابل مجموعه شرايط داخلي و خارجي ارزيابي مي کنند.
اي کاش حکومت ما نيز مانند اغلب حکومت هاي عالم نحوه برخورد با منتقدان را به احساس ضعف و قدرت خود پيوند نمي زد و حداقلي از حقوق آنها را تضمين مي کرد تا هر گاه که محدوديتي هم براي مخالفانش پديد مي آورد، ماجرا صورت معما به خود نگيرد.
به هر حال، اگر محدوديت هاي اخير از سر احساس ضعف صورت گرفته، چيز زيادي براي گفتن باقي نمي ماند مگر اينکه از افراد مسئول اين فشارها پرسيد که بستن بيشتر فضا چه کمکي براي غلبه بر ضعف خواهد کرد؟
اما اگر تشديد فشارها ناشي از احساس قوت بخصوص در عرصه منطقه اي و بين المللي باشد، در آن صورت بايد به افراد مسئول اين نوع تحرکات يادآور شد که بر اساس کدام شواهد و قرائن به چنين حسي دست يافته اند؟
من بر خلاف بسياري از تحليل گراني که به سياست دولت جديد آمريکا در برابر جمهوري اسلامي دل خوش کرده اند، بر اين باورم که مذاکرات مستقيم دولت آقاي اوباما با ايران، نه فقط شانس بسيار اندکي براي پشت سر گذاشتن بحران هسته اي دارد، بلکه سرآغازي براي اعمال يک سلسله فشارهاي سياسي و اقتصادي بي سابقه عليه کشور و در صورت بي نتيجه ماندن آنها، حرکت به سمت توسل به گزينه نظامي در مقابل ايران است.
اين جهت گيري را مي توان از رفتار متحدان منطقه اي آمريکا به خوبي دريافت کرد. اسرائيل به روشني حمله به تاسيسات هسته اي ايران را در شرايطي که مذاکره، فشار سياسي و تحريم اقتصادي منجر به توقف غني سازي اورانيوم نشود، در دستور کار خود دارد و بي دليل نيست که سفير آن کشور در استراليا گفته است جنگ عليه حماس در نوار غزه در واقع پيش در آمدي براي چالش با ايران است.
مساله اما فقط اسرائيل نيست. تقريبا تمام متحدان عرب آمريکا در منطقه پس از جنگ در نوار غزه به طور علني روبروي ايران قرار گرفته اند.
در حقيقت، مهمترين تاثير جنگ غزه را مي توان آشکار شدن تضاد عميق کشورهايي نظير مصر و عربستان و اردن دانست.
گر چه اين تضاد از قبل از جنگ هم قابل درک بود، اما رهبران هر دو طرف ماجرا تلاش مي کردند تا آن را پنهان کنند و يا از اهميت آن بکاهند.
جنگ در نوار غزه اما پرده ها را کنار زد و واقعيت ها را آشکار ساخت. دولت ايران که پيش از آن براي مبادله سفير با مصر و گسترش روابط خود با ديگر اعراب اشتياق زايدالوصفي از خود نشان مي داد با آغاز جنگ عليه حماس اين اشتياق که هيچ بلکه احتياط دو دهه گذشته خود را نيز در برابر کشورهايي مانند مصر و عربستان کنار گذشت و به طور علني و رسمي آنها را به همدستي با اسرائيل و هر اتهام ديگري از اين نوع متهم کرد.
پاسخ اين کشورها به ايران هم از لحاظ تندي لحن کمتر از طرف مقابل نبود. آنها ايران را به بازي با مساله فلسطين از طريق به خدمت گرفتن حماس و دخالت در امور اعراب براي ايجاد انشقاق بين آنها متهم کردند و راههاي پايان دادن به اين دخالت را در نشست ابوظبي به بحث گذاشتند.
اگر پيش از اين با تکيه بر شواهد و قرائني گفته مي شد که رفتار ايران، اعراب و اسرائيل را عليه کشور متحد کرده است، اين اتحاد اکنون چنان عيان است که تسيپي ليوني رهبر حزب کاديما نيز نيازي به پنهان کردن آن نمي بيند و از قول مسئولان کشورهاي خاورميانه اعلام مي کند که ايران تهديدي جدي تر از اسرائيل عليه آنان است.
بعيد نيست که از اين پس رهبران کشورهاي عرب آنچه را که در خفا عليه ايران به خانم ليوني گفته اند، علني بر زبان برانند، زيرا رفتار ايران در جريان جنگ غزه و پس از آن چنان در مقابل آنان بي پروا بوده است که چيزي از «شرم» همراهي با اسرائيل براي آنها باقي نگذاشته است.
با اين وضعيت، تلقي من از اوضاع اين است که حلقه محاصره اي که بر اثر تصويب قطعنامه هاي سازمان ملل عليه ايران در سطح بين المللي شکل گرفته، در حال پيوند خوردن با حلقه هاي منطقه اي است و اين مساله جايي براي خوش بيني باقي نمي گذارد.
به هر حال، در چنين فضاي وانفسايي، تشديد فشار عليه نيروهاي منتقدي که با هر نوع مقياسي تهديدي عليه حکومت به شمار نمي روند تنها مي تواند ناشي از سوء برداشت عميق مسئولان از شرايط کشور باشد، حال چه احساس ضعف کنند و چه احساس قدرت.
No comments:
Post a Comment