Tuesday, February 17, 2009

درس هائي از ايران‏ -نگاه الاهرام به سي سالگي انقلاب

درس هائي از ايران‏
نگاه الاهرام به سي سالگي انقلاب - چهارشنبه 30 بهمن 1387 [2009.02.18]
ايجاز زکي سعيد
ايران سي امين سالگرد انقلاب خود را پشت سر گذاشت. تلويزيون الجزيره به عنوان شبکه خبري محبوب در ‏خاورميانه، مجموعه جالب توجهي را به نمايش گذاشته که به مصاحبه با افراد مختلف در خصوص اين انقلاب مي ‏پردازد. من شخصاً جوانتر از آن بودم که وقايع سه دهۀ قبل در ايران را به دقت دنبال کنم.‏
به عنوان کسي که در هند بزرگ شده، فرصت تماشاي مردمي را داشتم که از انقلاب ايران متأثر شده اند. حيدرآباد به ‏عنوان مرکز فرهنگ اسلامي در هند، خانۀ خيل عظيمي از ايراني ها بود و رابطۀ نزديک و تاريخي با ايران داشت. ‏بسياري از جوان هاي ايراني در دانشگاه ها و مدارس هندي تحصيل مي کردند. ‏
هرچند کسي در آن زمان متوجه عظمت سقوط حکومت 2500 ساله شاهنشاهي در ايران نبود، مشاهدۀ دانشجويان ‏ايران که از آرمان گرائي سرمست بودند و به دنبال جهاني متأثر از اسلام به جاي سلطۀ شيطان هاي کوچک و بزرگ ‏بودند، جالب به نظر مي رسيد.‏
آنها به برپائي نمايشگاهي از عکس هاي ضد شاه دست مي زدند. گاهي هم به اشعار اقبال لاهوري متوسل مي شدند. ‏همه فکر مي کردند انقلاب خيلي خوب است.‏
امروز با مرور انقلاب ايران، تمام آن تصاوير و خاطرات دوباره زنده مي شوند. در اين سي سال، تغيير زيادي در ‏روابط ايران با غرب، خصوصاً آمريکا، اتفاق نيفتاده است.‏
آمريکا هنوز با تحقير به جا مانده از سقوط رضا شاه پهلوي کنار نيامده است و جمهوري اسلامي را سرمنشأ تمام ‏مشکلات خاورميانه مي بيند. ‏
در دوره بوش، محکوميت ايران در کنار کره شمالي و عراق سياست معمول بود. ايران هم نخواست اين طرز فکر را ‏تغيير بدهد که: ابر قدرت آمريکا از چشم جمهوري اسلامي، همان شيطان بزرگ است. ‏
روابط ايران و آمريکا، نمونۀ خاصي براي ساير کشورهاي خاورميانه محسوب مي شود. هرچند مقاومت دربرابر ‏سرکوب و بي عدالتي، نقش مهمي را در به راه انداختن جنبش و به پائين کشيدن شاه بر عهده داشت، با اينحال آمريکا ‏نمي تواند نقش خود در پاشيدن بذر تغييرات را ناديده بگيرد. سياست هاي کوتاه نظرانه واشنگتن، خصوصاً نقش ‏سازمان سيا در کنار زدن دولت قانوني محمد مصدق و اعتبار بخشيدن به سلطنتي که از چشم مردم افتاده بود، راه را ‏براي برقراري حکومت آيت الله ها باز کرد. ‏
شاه هرچه بيشتر سعي مي کرد مردم مذهبي و وطن پرست خود را به سوي معيارهاي غربي پيش براند، آنها بيشتر به ‏آئين و فرهنگ تاريخي شان متمايل مي شدند. هرچه مردم بيشتر به فلسطيني ها و اعراب نزديک مي شدند، شاه بيشتر ‏به اسرائيل متمايل مي شد. ساواک تحت آموزش و راهنمائي موساد اسرائيل بود. هرچه نيروي بيشتري براي سرکوب ‏مخالفان و آزادي خواهان و فعاليت هاي مذهبي تحت رهبري آيت الله خميني وارد مي شد، آنها قوي تر مي شدند. ‏اعتراضات گسترده اي که ماه ها و سال ها در ايران به راه افتاد، درحاليکه مردان جوان و زنان در برابر تانک ها ‏سينه سپر مي کردند، هرگز پيش و بعد از آن در منطقه مشاهده نشد. ‏
آمريکا با معرفي خود به عنوان حامي شاه و رژيم سرکوبگر وي، هدف خشم و عصيان مردم ايران قرار گرفت. امروز ‏هم ايران و غرب نمي توانند در کنار هم به آرامش برسند، زيرا امکان فراموش کردن گذشته ناخوشايند و گذر به حال ‏و آينده اي بهتر وجود نداشته است. آمريکا نمي تواند فراموش کند چگونه پس از 444 روز گروگانگيري در سفارت ‏خود در تهران، مجبور به ترک ايران شد. اما ايراني ها براي ناراحتي از دست آمريکا، دلائل بيشتري دارند. ‏
ايران همچنان بهاي تحريم هاي کنار رفتن شاه را مي پردازد. هرچند قسمت اعظم جمعيت ايران پس از انقلاب بدنيا ‏آمده اند، اما سياست هاي غرب در گذشته و حال به سوء ظن آنها منجر شده است. آنها آمريکا را مسؤول منزوي شدن ‏کشورشان مي دانند و اين ديدگاهي است که تغيير آن به نظر غير ممکن مي رسد. ‏
نمي دانم آيا رهبر جديد آمريکا از عهدۀ ايجاد تغيير در گذشته ناخوشايند برمي آيد يا خير. شايد چنين انتظاري براي ‏اولين دوره از رياست جمهوري وي زيادي باشد. اما اميدوارم لااقل تلاش خود را بکند. ‏
منبع: الاهرام- مجله 18-12 فوريه ‏

No comments:

Post a Comment