Tuesday, February 17, 2009

به تصميم نظام نبايد از کشور خارج شوم

به تصميم نظام نبايد از کشور خارج شوم
احمد قابل در مصاحبه با روز:‏ - چهارشنبه 30 بهمن 1387 [2009.02.18]
سميرا محمد خاني

roozonline
با احمد قابل در مورد ممنوع الخروج شدنش از ايران گفت و گو کرده ايم. قابل، روحاني نوانديشي که خود اقدام به ‏خلع لباس خود کرده، در نامه اي به مسئولين تاکيد کرده است که "در صورت اصرار حاكميت بر تخلف و عدم ‏صدور گذرنامه، در اولين فرصت مقتضي، به صورت غير رسمي از كشور خارج خواهد شد." به گفته آقاي قابل ‏او در حال حاضر "در تبعيدي خود خواسته در فريمان به سر مي برد."‏
‏"اعلام مي كنم كه تا پايان سال ۱۳۸۷ خود را در معرض قوانين كشور در خصوص خروج از كشور نگه داشته و ‏به آن ملتزم خواهم بود.ولي در صورت اصرار حاكميت بر تخلف و قانون شكني و عدم صدور گذرنامه، هيچ‌گونه ‏التزامي به صورت يك‌سويه نسبت به مصوبات يادشده را نخواهم پذيرفت و در اولين فرصت مقتضي، به صورت ‏غير رسمي، از كشور خارج خواهم شد". اين بخشي از نامه اي است که احمد قابل خطاب به مسئولين جمهوري ‏اسلامي نوشته است.‏
او درباره علت نوشتن اين نامه و نيز ممنوعيت خروج از کشور مي گويد: "من از سال 83 در کشور تاجيکستان ‏ساکن شدم.اما در مرداد ماه 84 براي معالجه و نيز ديدار با مادرم وارد کشور شدم. اما وقتي در 25 شهريور 84 ‏پس از حدود 52 روز حضور در ايران خواستم از مرز خارج شوم توسط مامورين وزارت اطلاعات بازداشت ‏شدم".‏
او ضمن اشاره به اينکه ورود و خروج از ايران از مرز زميني صورت گرفته بود، مي افزايد: "چهار اتومبيل ‏حامل مامور از مشهد به گمرک خراسان اعزام شدند تا مانع خروج من و مانع از انتقال احتمالي وسايل من ‏شوند.از اين رو همراه ايشان به مشهد مراجعت کرده و گذرنامه ام نيز ضبط شد که تا امروز تحويل اينجانب نشده ‏است".‏
قابل سپس درباره فرجام اين احضار مي گويد: "آنها در مشهد به من گفتند تصميم نظام بر اين است که از کشور ‏خارج نشوم و من هم همانجا اعلام کردم کاري خواهم کرد تا بالاخره من را بازداشت کنيد".‏
احمدي قابل در ادامه در ارتباط با فعاليت هايي که دارد توضيح مي دهد: "اکنون در خانه ام در فريمان زندگي مي ‏کنم.در واقع خودم را به اينجا تبعيد کرده ام و مشغول پژوهش هاي فقهي و کلامي هستم که البته مجوز چاپ ‏هيچکدام از آنها به صورت کتاب داده نمي شود".‏
او توضيح مي دهد: "تاکنون دو مجموعه را به دو ناشر دادم که با چاپ آن مخالفت کردند. در حالي که نوشته هاي ‏من در بسياري موارد تخصصي بود و مشکلي هم نداشت.از اينجا بود که متوجه شدم مشکل با اسم من است نه ‏نوشته هاي من".‏
‎‎نامه اعتراضي‎‎
احمد قابل در نامه اش با ذکر روندي تاريخي از ممانعت از خروج خود مي نويسد: "در روز ۱۱ دي ۱۳۸۷ و پس ‏از گذشت چند روز از پايان اعتبار گذرنامه‌ام (كه در روز ۲۵/۶/۱۳۸۴ در مرز سرخس توسط مأموران وزارت ‏اطلاعات، ضبط و توقيف شده بود) براي گرفتن گذرنامه‌ي جديد،اقدام كردم. پس از گذشت ۳۹ روز، به من اطلاع ‏دادند كه براي روشن شدن علت عدم صدور گذرنامه، بايد به اداره‌ي گذرنامه در مشهد، دفتر نهاد رياست ‏جمهوري(اداره‌ي اطلاعات) مراجعه كنم".‏
در ادامه اين نامه آمده است: "صبح روز چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۷ به محل يادشده مراجعه كردم و فردي براي ‏توضيح آمد و گفت؛شما بر اساس نامه‌ي شماره‌ي ۴۷۰/م/۲۱/۱۴ دادسراي ويژه‌ي روحانيت، در تاريخ ‏‏۱۹/۶/۱۳۸۴ ممنوع الخروج شده‌ايد و تا آنان قرار خود را لغو نكنند، براي شما پاسپورتي صادر نخواهد شد. تنها ‏راه شما مراجعه به آن نهاد و حل مشكل از طريق آن‌ها است".‏
در ادامه نامه ضمن اشاره به اينکه "اعتبار قانوني هرقرار قضائي، حداكثر ۶ ماه است و پس از آن بايد تجديد ‏شود" آمده است: "پس از گذشت شش ماه از زمان ممانعت از خروج، اقدام كردم، ولي نتيجه‌اي نبخشيد‎.‎حال كه به ‏اقرار مسئول اطلاعاتي گذرنامه، با همان قرار شهريور ۸۴ (كه با درخواست «وزارت اطلاعات» و موافقت ‏دادگاه ويژه‌ي روحانيت صادر شده بود) از صدور گذرنامه‌ي جديد براي من امتناع كرده‌اند، بارديگر «تخلف ‏صريح از قوانين كشور» را با اتكاي به زور، عليه يكي از شهروندان كشور، شاهديم".‏
وي مي افزايد: "البته مسئولان كشور، از رهبري تا دولت و وزارت اطلاعات و دستگاه‌هاي قضائي و شبه‌قضائي ‏و ساير نهادهاي شناخته شده، در طول ساليان دراز، قانون شكني را به شيوه‌اي مستمر براي خود تبديل كرده‌ و به ‏آن عادت كرده‌اند و هميشه و علي‌رغم قانون شكني هاي آشكار و پي‌درپي، مخالفان سياست‌هاي خود را به قانون ‏شكني متهم كرده و مي‌كنند. البته همچون تمامي ساعات، روزها، ماه‌ها و سال‌هاي گذشته، از هم اكنون نيز ‏هرلحظه منتظر اقدامات حاكميت جور و ستم، هستم و خواهم بود و ترسي از بازداشت يا هراتفاق ديگري ندارم، ‏چرا كه در صورت تحقق آن اتفاق، هنگامه‌ي «اطمينان من به صحت رويكردهايم» خواهد رسيد و شهد چنين ‏اطميناني را هيچ شرنگي (حتي مرگ) از بين نخواهد برد".‏
قابل ادامه مي دهد: "اكنون بيش از ۶ سال و ۹ ماه است كه سند آپارتمان شخصي‌ام در تهران، با قرار وثيقه، ‏بازداشت شده است و مرا از فروش ملك مشروع خود، بازداشته‌اند و صدمات فراوان مالي را به من تحميل ‏كرده‌اند. در اين خصوص، بسياري از دوستان و سياسيون مملكت با گرفتاري‌هاي مشابه و گاه طولاني‌تر مواجه‌اند ‏و هيچكس به تظلم آناني كه اقدامات رسمي براي تظلم كرده‌اند نيز پاسخ نداده است تا چه رسد به احمد قابل، كه ‏مراجعه‌ي به دستگاه‌هاي قضائي و شبه قضائي حكومت را از باب «تحاكم الي الطاغوت» بر خود حرام كرده است ‏و جز در مورد اضطرار، مراجعه‌ي به آن را براي خود جايز نمي‌داند".‏
او ياد آور مي شود: "شخص ولي فقيه موجود، نمي‌تواند در خصوص رفتارهاي يادشده‌ي دادگاه ويژه و وزارت ‏اطلاعات و دادگاه انقلاب، با مخالفان سياست‌هاي حاكميت، خود را بي‌خبر جلوه دهد. چرا كه مطمئنا از اخبار ‏كشور مطلع است. مثلا در خصوص حكم برادرم، آقايان سيد حسن خميني به توسط آقاي ناطق نوري و آقاي ‏كروبي در ديدار شخصي با ايشان و آقاي هاشمي و برخي افراد ديگر نيز با ايشان صريحا سخن گفته و انتقاد كرده ‏بودند ولي ايشان سكوت كرده بود‎.‎‏ من آقاي خامنه‌اي را در تمامي ظلم و ستم هايي كه به من، برادرم و همه‌ي ‏مخالفان سياسي و خصوصا در مرحله‌ي اخير به آقايان؛ مجتبي لطفي، قيصري و سعيد رضوي فقيه شده و ‏مي‌شود، آشكارا شريك مي‌دانم. اگر در اين دنيا، جايي براي شكايت از ايشان و نهادهاي تحت امر ايشان نيست (كه ‏نيست) در روز جزا نه داغ و درفش به‌كارشان خواهد آمد و نه از كوچكترين ستمي بدون محاسبه گذر توانند كرد. ‏پس بايد گفت؛انما تقضي هذه الحياة الدنيا".‏
در ادامه اين نامه آمده است: در آغازين روزهاي دهه‌ي چهارم انقلاب، وقتي بهارش را با اين ستم‌ها آراسته‌اند، آيا ‏مي‌توان منتظر "سالي نكو" بود و اميدوارانه به آينده‌ي انقلاب، چشم دوخت. باند حاكم بر كشور، مي‌خواهد كه ‏همه‌ي اميد ملت به آينده را با "ماهواره‌ي اميد" گره بزند و چنان تبليغ كند كه "همه اميدوارند" ولي وقتي پا در ‏كوچه و خيابان شهر و روستاي اين كشور مي‌گذاري و آمارهاي مختلف اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و اخلاقي را ‏مورد توجه قرار مي‌دهي، تنها چيزي كه به چشم نمي‌خورد "اميد" است و نشاط، و عمده‌ترين چيزي كه به فراواني ‏ديده مي‌شود، "نگراني و نااميدي" است.‏
قابل مي افزايد: "البته باند حاكم بر كشور، همچنان نسبت به «سكوت اكثريت ملت در برابر قانون‌شكني ها و ‏ستمگري‌هاي حاكميت» اميدوار است و دير زماني است كه براي آن حساب ويژه‌اي بازكرده است. آنان از «عدم ‏مطالبه‌ي حقوق» از سوي آحاد ملت، بهره‌هاي هنگفتي برده‌اند و قدرت مافيايي خود را در سراسر كشور گسترش ‏داده‌اند و اكنون نيز در آستانه‌ي «انتخاب رئيس جمهور» به نمايشي غير واقعي از حضور ملت مي‌انديشند، تا از ‏سبد افرادي كه آنان گزينش مي‌كنند، كسي را بر مسند نشانند كه هيچ‌گونه تعرضي به قانون‌شكني آنان نداشته باشد و ‏راه را بر «سياست‌هاي» اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي شكست خورده‌ي «رهبري كشور» نبندد و يا مسئوليت ‏شكست مفتضحانه‌ي آن سياست‌ها را به‌دوش «رهبري» نياندازد و با دادن آدرس عوضي، آن ها را صرفا ناشي از ‏رويكردهاي ناشيانه‌ي «دولت احمدي نژاد» (كه در حقيقت همچون ماسكي بر صورت رهبري است) معرفي كند".‏او سپس با اعتراض به وضع معيشتي مردم و وضع سياسي کشور مي پرسد:"آيا در تمامي دستگاه‌هاي حاكميت و ‏در درون اردوگاه اقتدارگرايان، هيچ وجدان بيداري نمانده است كه براي يك لحظه به خدا و مسئوليت انساني خود ‏بيانديشد و مستي قدرت را فراموش كند و دردهاي بي‌درمان ملتي را احساس كند كه در طول سه ساله‌ي گذشته با ‏ده‌ها و صدها ميليارد دلار درآمد نفتي و غير‌نفتي نيز روز به‌روز وضع معيشتي‌اش بدتر شد و اين را «ثمره‌ي ‏اصرار رهبري بر روش غلط اقتصادي خود» ارزيابي كند و به ايشان هشدار لازم را بدهد كه بيش از اين، ملت و ‏كشور را ضايع نكند و به روش‌هاي علمي و منطقي برگردد؟‏‎!!‎‏"‏

No comments:

Post a Comment