Tuesday, March 17, 2009

شکل گيري فضاي جديد انتخاباتي

شکل گيري فضاي جديد انتخاباتي
مصاحبه با شيرزاد، رحماني، آقايي و تاجرنيا ‏ - چهارشنبه 28 اسفند 1387 [2009.03.18]
با اعلام انصراف سيدمحمد خاتمي از شرکت در انتخابات، فضاي رقابت هاي انتخاباتي شکل جديدي به خود گرفته ‏است. در مورد مقتضيات اين فضاي جديد در مدت زمان باقي مانده تا انتخابات، با احمد شيرزاد و علي تاجرنيا نمايندگان ‏مجلس ششم، تقي رحماني از فعالين ملي ـ مذهبي و هدايت آقايي عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران مصاحبه کرده ‏ايم.‏
‎‎شيرزاد: شگفت زده شديم‎‎‎‎آقاي شيرزاد، نظرتان در مورد انصراف آقاي خاتمي از کانديداتوري چيست؟‎‎
ما جز اينکه اظهار تاسف بکنيم، کار ديگري نمي توانيم بکنيم. واقعيت اين است که انصراف زودهنگام آقاي خاتمي، مرا ‏شگفت زده کرد.‏
‎‎علت اين انصراف را چه مي دانيد؟‎ ‎
در واقع آقاي خاتمي با تامل و ترديد بسيار پذيرفتند که نامزد گروه هاي اصلاح طلب بشوند؛ اما با آمدن ايشان شور و ‏نشاط خوبي در حال شکل گيري بود – بخصوص در ميان جوانان – که متاسفانه در همين ابتداي کار با امتناع آقاي ‏خاتمي مواجه شديم. اجمالا من فکر مي کنم در کنار دلايلي که آقاي خاتمي ذکر کردند، مي شود گفت استقبال بسيار ‏گسترده و دور از انتظار مردم از آقاي خاتمي، و بيم يک خيزش اجتماعي هم چون دوم خرداد 76، باعث شد تا اصول ‏گرايان نهايت تلاش خود رابراي انصراف آقاي خاتمي بکنند.‏
‎‎يعني دليل انصراف آقاي خاتمي، رفتار اصول گرايان بود؟‎ ‎
به هر حال عکس العمل ها و بازخوردهاي رفتار آن ها، مي تواند باعث ايجاد شرايط جديدي شود که نبايد به آن بي ‏توجه بود. ‏
‎‎چگونه؟‎ ‎
اقتدارگرايان بر اين عقيده بودند که آقاي خاتمي کانديداي شکست خورده است و اصلاح طلبان به اجماع نمي رسندو ‏دچار تشتت آرا هستند و سهم آقاي خاتمي هم از آرا زياد نيست. استقبالي که اتفاق افتاد، مي تواند نشان دهنده يک هراس ‏جدي باشد که در رفتارهاي آن ها به نحوي بروز پيدا کند. اين باعث شد که آقاي خاتمي، ترديدهايي را که در ابتدا مطرح ‏کردند، مجددا مورد توجه قرار دهند. يکي از دلايل اصلي انصراف آقاي خاتمي، حضور مهندس موسوي بود. خيلي ‏هامعتقدند آقاي خاتمي، در جلسه با آقاي موسوي به نتيجه خاصي نرسيده بودند و صحبت يا من يا ميرحسين، نتيجه ‏استنباط شخصي آقاي خاتمي بود. آقاي خاتمي از ابتدا ترجيحشان اين بود که کس ديگري بيايد و ايشان نيايند. در اين ‏صورت زودتر اعلام حضور مي کردند. درست است که آقاي خاتمي گفتند من ترديد نداشتم، بلکه تدبير داشتم، اما اين به ‏معني آن نيست که آقاي خاتمي از ابتدا قصد کانديداتوري داشته اند، بلکه مي خواستند در انتخابات حضور فعالي داشته ‏باشند؛ هم خودشان هم اصلاح طلبان. من مطئنم در زمان صحبت هاي آقاي خاتمي با آقاي موسوي، مهندس موسوي ‏اعلام آمادگي نکردند. در غير اين صورت آقاي خاتمي وارد صحنه نمي شدند. شايد اگر آقاي موسوي، زودتر به جمع ‏بندي درباره حضور مي رسيدند، اتفاقات به نحو بهتري مديريت مي شد. ‏
‎‎با اين وضعيت، فکر مي کنيد هنوز امکان اجماع براي اصلاح طلبان وجود دارد؟‎ ‎
شايد الان براي قضاوت زود باشد. اما مسلماکار براي ما سخت تر شده است. آقاي خاتمي را همه مي شناختند، اما آقاي ‏موسوي تلاش بسيار زيادي براي شناساندن خود به جامه بکند. اين کار زمان مي خواهد و الان کمي دير است. ‏
‎‎نگفتيد که امکان اجماع وجود دارد يا خير؟‎ ‎
چشم انداز منفي نيست. چون بحث ما، ضرورت تغيير است. اگر همه ما به اين نتيجه برسيم که دولت بايد تغيير کند و در ‏در بعد آقاي احمدي نژاد نباشد، طبيعي است که بايد با اراده مصمم تري وارد عرصه شويم. اکنون بايستي مجموعه ‏اصلاح طلبان به سمت وحدت بروند. به هر حال بايد تلاش بکنيم تا به هدف مان نزديک شويم. ‏
‎‎واقعا اميدوار به اجماع هستيد؟‎ ‎
بله. اين را در نظر بگيريد که وضعيت در جبهه اصول گرايان هم خوب نيست. احتمال حضور آقاي خاتمي، باعث شده ‏بود همه نيروهاي اصول گرا پشت آقاي احمدي نژآد جمع شده بودند. الان کساني ضرورت بي قيد و شرط از آقاي ‏احمدي نژاد را ندارندو احتمال حضور کانديداهاي جديد در ميان اصول گرايان، بسيار زياداست. ‏
‎‎رحماني: خاتمي توپ را در زمين جناح مقابل انداخت‎‎
‏<‏strong‏>تحليل شما از انصراف آقاي خاتمي چيست؟<‏‎/strong‏>‏
من شايد از اولين کساني بودم که مخالف حضور آقاي خاتمي بودم و اين مساله را در مصاحبه اي با روزنامه اعتمادملي ‏در آذرماه اعلام کردم. در آن جا با توجه به شناختي که از آقاي خاتمي داشتم، پيش بيني کردم که اين دور آقاي خاتمي ‏نمي تواند وارد انتخابات شود. ‏
‏<‏strong‏>چرا؟<‏‎/strong‏>‏
من تحليلي از تاريخ ايران دارم به نام قطبي شدن کاذب. در قطبي شدن کاذب معمولا کساني که نماينده راي مردم و ‏دموکرات هستند، در مقابل قدرتي قرار مي گيرند که دموکرات نيست. اين ها در ابتدا پيروز مي شوند، اما بعداز ‏کارشکني جناح مقابل، جامعه به وضعيت انتحاري مي رسد. اين مساله باعث انفعال مردم مي شود و بعد از مدتي حالت ‏دور به خود مي گيرد، دور بدون دستاورد.‏
‏<‏strong‏>که اين بار اتفاق نيفتاد.<‏‎/strong‏>‏
آقاي خاتمي با استعفاي خود جلوي اين قطبي شدن را گرفت. اين‎ ‎مساله در تاريخ ما بارها شکل گرفت. تيپ هايي مثل ‏مستوفي الممالک و مصدق و بازرگان و بني صدرو خاتمي و... معمولا مغلوب رقيب خود شدند که هيچ اصلاحي را به ‏نفع دموکراسي نمي پذيرفت. خاتمي اين مساله را خوب متوجه شده بود و جلوي اين مساله را گرفت و راه هاي جديدي ‏باز کرد.‏
‏<‏strong‏>مثلا چه راه هايي؟<‏‎/strong‏>‏
من از نگاه خودم با سابقه 14 سال زندان و با نگاه مدني محور، به قضيه نگاه مي کنم. معتقدم انصراف خاتمي،‎ ‎نيروهاي ‏بيرون از حاکميت راکه شيفته خاتمي بودند، متوجه کرد که به جاي شيفتگي، برنامه محور باشند و حاميان آقاي خاتمي ‏را هم مجبور کرد که با نگاه جديدتري به روابط نگاه کنند. حتي فکر ميکنم انصراف آقاي خاتمي، توپ را در زمين ‏جناح مقابل انداخت. ‏
‏<‏strong‏>به چه شکل؟<‏‎/strong‏>‏
جناح مقابل اين هدف را داشت که دو کانديداي اصلاح طلب و يک کانديداي جناح خودشان وارد انتخابات شوند و ‏انتخابات به دور دوم کشيده شود و پيروز شود. ضمن اينکه اختلاف در جناح مقابل را به اوج برساند. چون بحث پست ‏هم بود، اين مسئله اتفاق مي افتاد. دعواي حاميان خاتمي و موسوي و کروبي هم مدام بيشتر مي شد. ‏
‏<‏strong‏>با انصراف آقاي خاتمي، جناح مقابل هم شاهد اين تشتت خواهد بود؟<‏‎/strong‏>‏
بله. الان در جناح مقابل هم مطمئنا چند نفري وارد عرصه خواهند شد و حالت دو قطبي شدن از ميان مي رود. اما مساله ‏ديگر اين است که آقاي خاتمي مي تواند در جامعه مدني فعال تر باشد – به شرطي که به روحيه اش بخورد – و البته بايد ‏اين را هم قبول کند که بعضي از نظرات ايشان، از جمله درباره دين، از چارچوب هاي نظام رسمي ايران خارج شده ‏است. ‏
‏<‏strong‏>انصراف آقاي خاتمي، براي جبهه اصلاح طلبان هم مفيدبود؟‎ ‎چون به نظر مي رسد در صورت ‏
عدم حضور وي، امکان اجماع خيلي کمتر خواهد بود.<‏‎/strong‏>‏
به نظر من مفيد بود.چون الان کانديداهاي ديگر هم با اقتدا به آقاي خاتمي، مي توانند مثلا به شوراي حکميت گردن ‏بگذارند. ضمن اينکه فراموش نکنيم اکنون مي توان مطالبه محورتر بود. چون حضور آقاي خاتمي و شخصيتش باعث ‏مي شد که خيلي نتوان به دنبال اين بحث ها بود،ولي با کانديداهاي ديگر مي توان سياست ورزانه حرف زد، در آن ‏جاديگر بحث بده بستان است. البته الان هم بعضي از اين گفتمان ها وجود دارد، ولي بايد تقويت کرد. ‏
‏<‏strong‏>شما فکر مي کنيد کانديداهاي ديگر اصلا اجازه ايجاد يک گفتمان مطالبه محور را به نيروهاي خارج از ‏حاکميت مي دهند؟<‏‎/strong‏>‏
اين ها حرف هاي کلي زده اند. مثلا آقاي موسوي از اقتصاد منضبط يا مديريت هدفمند يا ساخت ايران با کمک همه ‏ايرانيان صحبت مي کند. آقاي خاتمي هم ايشان را تاييد مي کند، ولي بايد حرف هاي ايشان جزيي شود تا معلوم شود چه ‏مي گويد. ‏
‏<‏strong‏>اين عزم را در آقاي موسوي مي بينيد؟<‏‎/strong‏>‏
بايد ظرفيت هاي نظام جمهوري اسلامي را لحاظ کرد. براي فعالان مدني حرف ها مهم نيست، بلکه کارکردهاست که ‏اهميت دارد. فقط با حسين نيت نمي توان کار کرد، اين شرط لازم است، اما کافي نيست. ‏
‎‎آقايي: معلوم نيست به کدام سمت برويم‎‎
‎‎‏ انصراف ناگهاني آقاي خاتمي را چگونه مي بينيد؟‎ ‎
اين موضوع تاريخچه اي به دنبال خودش داشت و خيلي هم ناگهاني نبود.‏
‎‎چه تاريخچه اي؟‎‎
آقاي خاتمي از چهره هاي بسيار خوب در ميان اصلاح طلبان بود که مي توانستند وارد انتخابات شوند. يعني هم به لحاظ ‏احتمال راي آوري و هم به دليل چهره بين المللي ومردمي ايشان گزينه بسيار مناسبي بودند. اصلاح طلبان هم تلاش ‏بسياري کردند تا بالاخره ايشان وارد صحنه شدند. ‏
‎‎فکر نمي کرديد آقاي موسوي وارد صحنه شوند؟‏‎ ‎
از همان ابتدا تحرکات آقاي موسوي از نظرها دور نبود و هميشه اين احتمال بود که ايشان – که سال ها خاموش بودند – ‏با توجه به اظهارنظرهاي شان، وارد صحنه شوند. گرچه ايشان قبلا دو بار – يک بارقبل از خرداد 76و يکبار قبل از ‏خرداد 84 – دعوت اصلاح طلبان را نپذيرفته بودند. آقاي خاتمي هم با ايشان ديدارهاي متعدد و توافقاتي داشتند.‏
‎‎اين توافق چه بود؟‎ ‎
اين توافقي بود که بعدها آقاي خاتمي اعلام کردند يا من مي آيم يا آقاي موسوي. يعني با حضور آقاي خاتمي، آقاي ‏موسوي نبايد مي آمدند.‏
‎‎پس چطور آقاي موسوي وارد صحنه شدند؟‎ ‎
من خيلي در جريان جزييات نيستم، ولي حس مي کنم حداقل براي آقاي موسوي قابل تفسير بوده است. برداشت آقاي ‏خاتمي اين بوده که حتما يکي از اين دو باشند و از ملاقات بعدي هم اين برداشت را داشتند که وقتي ايشان بيايند، آقاي ‏موسوي نمي آيند. ولي من با تجربه اي که در اين کارها دارم، حس مي کنم توافق به نوعي بوده که قابل تفسير بوده ‏است. به هر حال هم آقاي خاتمي و هم آقاي موسوي وارد شدند.‏
‎‎با اين وضع، چرا آقاي خاتمي کنار کشيدند؟‎ ‎
از قبل مشخص بود و صراحت هم در کلام آقاي خاتمي بود که ايشان گفته بودند در مقابل آقاي موسوي نمي ايستم. حتي ‏خودشان هم در جلسه اي به خود من اين مساله را گفته بودند. ‏
‎‎راهي نبود که آقاي خاتمي به اين شکل از صحنه کنار نروند؟‎ ‎
يکي از پيشنهادهايي که فعالان اصلاح طلب در ذهنشان بود اين بود که کانديداها در صحنه باشند و مخاطب را جذب ‏کنند و بعد در نزديکي انتخابات به نفع شخصي که اقبال عمومي بيشتري دارد، کنار بکشند. ‏
‎‎اين تصميم چرا اجرايي نشد؟‎ ‎
اين تصميم دو طرفه است. يعني به سليقه خود کانديداها هم بستگي دارد. خود آقاي خاتمي هم با اين فرمول موافق نبودند، ‏چون نمي خواستند در حالت ترديد فعاليت داشته باشند. نمي خواستند مردم در جريان اين ترديد باشند. دليل اين مساله هم ‏اين است که ظرفيت سياسي ما هنوزمحدود است و فعالان سياسي ما هنوز هم نپذيرفته اند که براساس احتمالات عمل ‏کنند. مادر اين قسمت در کشور دچار نقصان و کمبود هستيم. ‏
‎‎وضعيت کنوني اصلاح طلبان چگونه است؟ آيا امکان رسيدن به اجماع هنوز وجود دارد؟‎‎
الان و در ساعت هايي که مي گذرد، وضعيت خوبي نداريم. اين وضع هم مي تواند به سمت وضع خوب برود و هم به ‏سمت فاجعه. اصلاح طلبان بايد اين عزم را داشته باشند که فقط يکي از آن ها در صحنه باقي بماند. ‏
‎‎و سوال آخرم درباره حزب کارگزاران است. وضعيت کارگزاران به چه شکلي خواهد بود؟‎‎
موضع رسمي حزب کارگزاران حمايت از آقاي خاتمي بود. تاکنون فرصتي براي بحث درباره جايگزين نبوده است. ‏نظر حزب ما روي اجماع اصلاح طلبان است، اما اگر اجماع صورت نگيرد معلوم نيست به کدام سمت برويم.‏
‎‎تاجرنيا: خاتمي بايد جواب عرصه عمومي را بدهد‎‎‏<‏strong‏>آقاي تاجرنيا، تحليل شما از انصراف آقاي خاتمي چيست؟<‏‎/strong‏>‏
بحث انصراف آقاي خاتمي دو بخش دارد: اول حوزه اخلاقي و اينکه ايشان اعلام کرده بودند که يا خودشان در انتخابات ‏خواهند بود يا آقاي موسوي. با حضور آقاي موسوي، اين انتظار در افکار عمومي بود که آقاي خاتمي به عهد خود وفا ‏کنند.‏
‏<‏strong‏>به هر حال دراين صورت هم آقاي موسوي نبايد مي آمدند.<‏‎/strong‏>‏
به نظر من و خيلي افراد ديگر هم همين طور بوده است. به لحاظ شکلي علي القاعده وقتي آقاي خاتمي آمدند، آقاي ‏موسوي نبايد مي آمدند. اما چون اين يک قرار يک طرفه بوده است، وقتي آقاي موسوي وارد صحنه شدند، طبيعتا آقاي ‏خاتمي بايد به قول خود وفا مي کردند.‏
‏<‏strong‏>يعني توافقي دراين زمينه ميان آقايان خاتمي و موسوي وجود نداشته و حرف آقاي خاتمي، تنها از جانب ‏خودشان بوده است؟<‏‎/strong‏>‏خير. اين بحث از منظر شخص آقاي خاتمي مطرح شده بود. يعني آقاي موسوي تعهدي نسبت به اين مساله احساس نمي ‏کرد.‏
‎‎چطور؟‎‎
تصور خيلي ها از جمله خود آقاي خاتمي اين گونه بود که آقاي موسوي تصميمي جدي براي حضور ندارند يا اگر هم ‏بيايند، براي رقابت با آقاي خاتمي نمي آيند، تصور اين بود که آقاي موسوي هم اين رويکرد را مي پذيرند. ‏
‎‎و دليل دوم انصراف آقاي خاتمي چه بود؟‎ ‎
بحث دوم که به نظر من از بحث اول مهم تر است، اين مساله است که مردم دليل شکست اصلاح طلبان را در انتخابات ‏گذشته، تشتت ميان کانديداها مي دانند. از طرف ديگر آقاي خاتمي، شخصيتي است که حضور در انتخابات و پست ‏رياست جمهوري را با هدف تغيير در قوه اجرايي طلب مي کرد. اما با تعدد کانديداها، اين ذهنيت به وجود مي آمد که ‏اين ها جنگ قدرت است. آقاي خاتمي با انصراف خود، باعث تلطيف فضا شد. آقاي خاتمي نشان دادند که ايشان واقعا ‏سياستمداري اخلاقي هستند. ‏
‎‎به نظر شما اين بحث ها براي حاميان آقاي خاتمي اقناع کننده بوده است؟‎ ‎
ارزيابي من اين است که اين گونه نيست. آقاي خاتمي با اين بحث در مقابل شعار جدي تر ديگري قرار دارند. حوزه ‏اخلاق را به اين گونه تعريف مي کنيم که در جهت کم کردن مرارت هاي مردم باشد. الان سوال جدي اين است که افکار ‏عمومي متقاضي که با حضورشان باعث کانديداتوري آقاي خاتمي شدند، الان تکليفشان چيست؟‎ ‎اگر آقاي خاتمي در ‏حوزه فردي پاي بندي به مسايل اخلاقي دارند، درحوزه عمومي چه جوابي دارند؟ اين سوالي است که در نامه آقاي ‏خاتمي هم به آن پرداخته نشد.‏
‎‎دوستان مطرح مي کردند که به آقاي خاتمي پيشنهاد شده در انتخابات باشند و درنزديکي انتخابات، کانديداها ‏به نفع کانديداي مورد اقبال کنار بروند. چرا اين مساله مورد قبول واقع نشد؟‎ ‎
اين بحثي بود که بسيار زياد با آقاي خاتمي مطرح شد. اين مساله مورد تاييد آقاي خاتمي هم بود، اما از آن جايي که دو ‏کانديداي ديگر و شخص آقاي موسوي تعهدي نسبت به اين مساله نداشتند، طبيعتا ادامه فعاليت آقاي خاتمي، زماني که ‏مشخص بود آقاي موسوي تا آخردر صحنه هستند، بي معني بود. مگر اينکه آقاي خاتمي تصميم مي گرفتند که در ‏صورت حضور آقاي موسوي باز هم در صحنه بمانند. ‏
‎‎با اين اوضاع، آيا امکان دارد اجماع روي آقايان موسوي يا کروبي به وجود بيايد؟‎ ‎
بحثي که الان هست اين است که مي توان دوباره براي حضور آقاي خاتمي تلاش کرد. اين راه اصلي است.‏
‎‎و اگر باز هم اين تلاش فايده اي نداشت؟‎ ‎
اگر اين اتفاق نيفتد، پيش بيني من اين است که با عدم حضور آقاي خاتمي، افراد ديگري وارد صحنه خواهند شد. در اين ‏صورت بايد منتظر ماند تا چند روزي از انصراف آقاي خاتمي بگذرد، تا اين جو احساسي از ميان برود.

No comments:

Post a Comment