شکل گيري فضاي جديد انتخاباتي
مصاحبه با شيرزاد، رحماني، آقايي و تاجرنيا - چهارشنبه 28 اسفند 1387 [2009.03.18]
با اعلام انصراف سيدمحمد خاتمي از شرکت در انتخابات، فضاي رقابت هاي انتخاباتي شکل جديدي به خود گرفته است. در مورد مقتضيات اين فضاي جديد در مدت زمان باقي مانده تا انتخابات، با احمد شيرزاد و علي تاجرنيا نمايندگان مجلس ششم، تقي رحماني از فعالين ملي ـ مذهبي و هدايت آقايي عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران مصاحبه کرده ايم.
شيرزاد: شگفت زده شديمآقاي شيرزاد، نظرتان در مورد انصراف آقاي خاتمي از کانديداتوري چيست؟
ما جز اينکه اظهار تاسف بکنيم، کار ديگري نمي توانيم بکنيم. واقعيت اين است که انصراف زودهنگام آقاي خاتمي، مرا شگفت زده کرد.
علت اين انصراف را چه مي دانيد؟
در واقع آقاي خاتمي با تامل و ترديد بسيار پذيرفتند که نامزد گروه هاي اصلاح طلب بشوند؛ اما با آمدن ايشان شور و نشاط خوبي در حال شکل گيري بود – بخصوص در ميان جوانان – که متاسفانه در همين ابتداي کار با امتناع آقاي خاتمي مواجه شديم. اجمالا من فکر مي کنم در کنار دلايلي که آقاي خاتمي ذکر کردند، مي شود گفت استقبال بسيار گسترده و دور از انتظار مردم از آقاي خاتمي، و بيم يک خيزش اجتماعي هم چون دوم خرداد 76، باعث شد تا اصول گرايان نهايت تلاش خود رابراي انصراف آقاي خاتمي بکنند.
يعني دليل انصراف آقاي خاتمي، رفتار اصول گرايان بود؟
به هر حال عکس العمل ها و بازخوردهاي رفتار آن ها، مي تواند باعث ايجاد شرايط جديدي شود که نبايد به آن بي توجه بود.
چگونه؟
اقتدارگرايان بر اين عقيده بودند که آقاي خاتمي کانديداي شکست خورده است و اصلاح طلبان به اجماع نمي رسندو دچار تشتت آرا هستند و سهم آقاي خاتمي هم از آرا زياد نيست. استقبالي که اتفاق افتاد، مي تواند نشان دهنده يک هراس جدي باشد که در رفتارهاي آن ها به نحوي بروز پيدا کند. اين باعث شد که آقاي خاتمي، ترديدهايي را که در ابتدا مطرح کردند، مجددا مورد توجه قرار دهند. يکي از دلايل اصلي انصراف آقاي خاتمي، حضور مهندس موسوي بود. خيلي هامعتقدند آقاي خاتمي، در جلسه با آقاي موسوي به نتيجه خاصي نرسيده بودند و صحبت يا من يا ميرحسين، نتيجه استنباط شخصي آقاي خاتمي بود. آقاي خاتمي از ابتدا ترجيحشان اين بود که کس ديگري بيايد و ايشان نيايند. در اين صورت زودتر اعلام حضور مي کردند. درست است که آقاي خاتمي گفتند من ترديد نداشتم، بلکه تدبير داشتم، اما اين به معني آن نيست که آقاي خاتمي از ابتدا قصد کانديداتوري داشته اند، بلکه مي خواستند در انتخابات حضور فعالي داشته باشند؛ هم خودشان هم اصلاح طلبان. من مطئنم در زمان صحبت هاي آقاي خاتمي با آقاي موسوي، مهندس موسوي اعلام آمادگي نکردند. در غير اين صورت آقاي خاتمي وارد صحنه نمي شدند. شايد اگر آقاي موسوي، زودتر به جمع بندي درباره حضور مي رسيدند، اتفاقات به نحو بهتري مديريت مي شد.
با اين وضعيت، فکر مي کنيد هنوز امکان اجماع براي اصلاح طلبان وجود دارد؟
شايد الان براي قضاوت زود باشد. اما مسلماکار براي ما سخت تر شده است. آقاي خاتمي را همه مي شناختند، اما آقاي موسوي تلاش بسيار زيادي براي شناساندن خود به جامه بکند. اين کار زمان مي خواهد و الان کمي دير است.
نگفتيد که امکان اجماع وجود دارد يا خير؟
چشم انداز منفي نيست. چون بحث ما، ضرورت تغيير است. اگر همه ما به اين نتيجه برسيم که دولت بايد تغيير کند و در در بعد آقاي احمدي نژاد نباشد، طبيعي است که بايد با اراده مصمم تري وارد عرصه شويم. اکنون بايستي مجموعه اصلاح طلبان به سمت وحدت بروند. به هر حال بايد تلاش بکنيم تا به هدف مان نزديک شويم.
واقعا اميدوار به اجماع هستيد؟
بله. اين را در نظر بگيريد که وضعيت در جبهه اصول گرايان هم خوب نيست. احتمال حضور آقاي خاتمي، باعث شده بود همه نيروهاي اصول گرا پشت آقاي احمدي نژآد جمع شده بودند. الان کساني ضرورت بي قيد و شرط از آقاي احمدي نژاد را ندارندو احتمال حضور کانديداهاي جديد در ميان اصول گرايان، بسيار زياداست.
رحماني: خاتمي توپ را در زمين جناح مقابل انداخت
<strong>تحليل شما از انصراف آقاي خاتمي چيست؟</strong>
من شايد از اولين کساني بودم که مخالف حضور آقاي خاتمي بودم و اين مساله را در مصاحبه اي با روزنامه اعتمادملي در آذرماه اعلام کردم. در آن جا با توجه به شناختي که از آقاي خاتمي داشتم، پيش بيني کردم که اين دور آقاي خاتمي نمي تواند وارد انتخابات شود.
<strong>چرا؟</strong>
من تحليلي از تاريخ ايران دارم به نام قطبي شدن کاذب. در قطبي شدن کاذب معمولا کساني که نماينده راي مردم و دموکرات هستند، در مقابل قدرتي قرار مي گيرند که دموکرات نيست. اين ها در ابتدا پيروز مي شوند، اما بعداز کارشکني جناح مقابل، جامعه به وضعيت انتحاري مي رسد. اين مساله باعث انفعال مردم مي شود و بعد از مدتي حالت دور به خود مي گيرد، دور بدون دستاورد.
<strong>که اين بار اتفاق نيفتاد.</strong>
آقاي خاتمي با استعفاي خود جلوي اين قطبي شدن را گرفت. اين مساله در تاريخ ما بارها شکل گرفت. تيپ هايي مثل مستوفي الممالک و مصدق و بازرگان و بني صدرو خاتمي و... معمولا مغلوب رقيب خود شدند که هيچ اصلاحي را به نفع دموکراسي نمي پذيرفت. خاتمي اين مساله را خوب متوجه شده بود و جلوي اين مساله را گرفت و راه هاي جديدي باز کرد.
<strong>مثلا چه راه هايي؟</strong>
من از نگاه خودم با سابقه 14 سال زندان و با نگاه مدني محور، به قضيه نگاه مي کنم. معتقدم انصراف خاتمي، نيروهاي بيرون از حاکميت راکه شيفته خاتمي بودند، متوجه کرد که به جاي شيفتگي، برنامه محور باشند و حاميان آقاي خاتمي را هم مجبور کرد که با نگاه جديدتري به روابط نگاه کنند. حتي فکر ميکنم انصراف آقاي خاتمي، توپ را در زمين جناح مقابل انداخت.
<strong>به چه شکل؟</strong>
جناح مقابل اين هدف را داشت که دو کانديداي اصلاح طلب و يک کانديداي جناح خودشان وارد انتخابات شوند و انتخابات به دور دوم کشيده شود و پيروز شود. ضمن اينکه اختلاف در جناح مقابل را به اوج برساند. چون بحث پست هم بود، اين مسئله اتفاق مي افتاد. دعواي حاميان خاتمي و موسوي و کروبي هم مدام بيشتر مي شد.
<strong>با انصراف آقاي خاتمي، جناح مقابل هم شاهد اين تشتت خواهد بود؟</strong>
بله. الان در جناح مقابل هم مطمئنا چند نفري وارد عرصه خواهند شد و حالت دو قطبي شدن از ميان مي رود. اما مساله ديگر اين است که آقاي خاتمي مي تواند در جامعه مدني فعال تر باشد – به شرطي که به روحيه اش بخورد – و البته بايد اين را هم قبول کند که بعضي از نظرات ايشان، از جمله درباره دين، از چارچوب هاي نظام رسمي ايران خارج شده است.
<strong>انصراف آقاي خاتمي، براي جبهه اصلاح طلبان هم مفيدبود؟ چون به نظر مي رسد در صورت
عدم حضور وي، امکان اجماع خيلي کمتر خواهد بود.</strong>
به نظر من مفيد بود.چون الان کانديداهاي ديگر هم با اقتدا به آقاي خاتمي، مي توانند مثلا به شوراي حکميت گردن بگذارند. ضمن اينکه فراموش نکنيم اکنون مي توان مطالبه محورتر بود. چون حضور آقاي خاتمي و شخصيتش باعث مي شد که خيلي نتوان به دنبال اين بحث ها بود،ولي با کانديداهاي ديگر مي توان سياست ورزانه حرف زد، در آن جاديگر بحث بده بستان است. البته الان هم بعضي از اين گفتمان ها وجود دارد، ولي بايد تقويت کرد.
<strong>شما فکر مي کنيد کانديداهاي ديگر اصلا اجازه ايجاد يک گفتمان مطالبه محور را به نيروهاي خارج از حاکميت مي دهند؟</strong>
اين ها حرف هاي کلي زده اند. مثلا آقاي موسوي از اقتصاد منضبط يا مديريت هدفمند يا ساخت ايران با کمک همه ايرانيان صحبت مي کند. آقاي خاتمي هم ايشان را تاييد مي کند، ولي بايد حرف هاي ايشان جزيي شود تا معلوم شود چه مي گويد.
<strong>اين عزم را در آقاي موسوي مي بينيد؟</strong>
بايد ظرفيت هاي نظام جمهوري اسلامي را لحاظ کرد. براي فعالان مدني حرف ها مهم نيست، بلکه کارکردهاست که اهميت دارد. فقط با حسين نيت نمي توان کار کرد، اين شرط لازم است، اما کافي نيست.
آقايي: معلوم نيست به کدام سمت برويم
انصراف ناگهاني آقاي خاتمي را چگونه مي بينيد؟
اين موضوع تاريخچه اي به دنبال خودش داشت و خيلي هم ناگهاني نبود.
چه تاريخچه اي؟
آقاي خاتمي از چهره هاي بسيار خوب در ميان اصلاح طلبان بود که مي توانستند وارد انتخابات شوند. يعني هم به لحاظ احتمال راي آوري و هم به دليل چهره بين المللي ومردمي ايشان گزينه بسيار مناسبي بودند. اصلاح طلبان هم تلاش بسياري کردند تا بالاخره ايشان وارد صحنه شدند.
فکر نمي کرديد آقاي موسوي وارد صحنه شوند؟
از همان ابتدا تحرکات آقاي موسوي از نظرها دور نبود و هميشه اين احتمال بود که ايشان – که سال ها خاموش بودند – با توجه به اظهارنظرهاي شان، وارد صحنه شوند. گرچه ايشان قبلا دو بار – يک بارقبل از خرداد 76و يکبار قبل از خرداد 84 – دعوت اصلاح طلبان را نپذيرفته بودند. آقاي خاتمي هم با ايشان ديدارهاي متعدد و توافقاتي داشتند.
اين توافق چه بود؟
اين توافقي بود که بعدها آقاي خاتمي اعلام کردند يا من مي آيم يا آقاي موسوي. يعني با حضور آقاي خاتمي، آقاي موسوي نبايد مي آمدند.
پس چطور آقاي موسوي وارد صحنه شدند؟
من خيلي در جريان جزييات نيستم، ولي حس مي کنم حداقل براي آقاي موسوي قابل تفسير بوده است. برداشت آقاي خاتمي اين بوده که حتما يکي از اين دو باشند و از ملاقات بعدي هم اين برداشت را داشتند که وقتي ايشان بيايند، آقاي موسوي نمي آيند. ولي من با تجربه اي که در اين کارها دارم، حس مي کنم توافق به نوعي بوده که قابل تفسير بوده است. به هر حال هم آقاي خاتمي و هم آقاي موسوي وارد شدند.
با اين وضع، چرا آقاي خاتمي کنار کشيدند؟
از قبل مشخص بود و صراحت هم در کلام آقاي خاتمي بود که ايشان گفته بودند در مقابل آقاي موسوي نمي ايستم. حتي خودشان هم در جلسه اي به خود من اين مساله را گفته بودند.
راهي نبود که آقاي خاتمي به اين شکل از صحنه کنار نروند؟
يکي از پيشنهادهايي که فعالان اصلاح طلب در ذهنشان بود اين بود که کانديداها در صحنه باشند و مخاطب را جذب کنند و بعد در نزديکي انتخابات به نفع شخصي که اقبال عمومي بيشتري دارد، کنار بکشند.
اين تصميم چرا اجرايي نشد؟
اين تصميم دو طرفه است. يعني به سليقه خود کانديداها هم بستگي دارد. خود آقاي خاتمي هم با اين فرمول موافق نبودند، چون نمي خواستند در حالت ترديد فعاليت داشته باشند. نمي خواستند مردم در جريان اين ترديد باشند. دليل اين مساله هم اين است که ظرفيت سياسي ما هنوزمحدود است و فعالان سياسي ما هنوز هم نپذيرفته اند که براساس احتمالات عمل کنند. مادر اين قسمت در کشور دچار نقصان و کمبود هستيم.
وضعيت کنوني اصلاح طلبان چگونه است؟ آيا امکان رسيدن به اجماع هنوز وجود دارد؟
الان و در ساعت هايي که مي گذرد، وضعيت خوبي نداريم. اين وضع هم مي تواند به سمت وضع خوب برود و هم به سمت فاجعه. اصلاح طلبان بايد اين عزم را داشته باشند که فقط يکي از آن ها در صحنه باقي بماند.
و سوال آخرم درباره حزب کارگزاران است. وضعيت کارگزاران به چه شکلي خواهد بود؟
موضع رسمي حزب کارگزاران حمايت از آقاي خاتمي بود. تاکنون فرصتي براي بحث درباره جايگزين نبوده است. نظر حزب ما روي اجماع اصلاح طلبان است، اما اگر اجماع صورت نگيرد معلوم نيست به کدام سمت برويم.
تاجرنيا: خاتمي بايد جواب عرصه عمومي را بدهد<strong>آقاي تاجرنيا، تحليل شما از انصراف آقاي خاتمي چيست؟</strong>
بحث انصراف آقاي خاتمي دو بخش دارد: اول حوزه اخلاقي و اينکه ايشان اعلام کرده بودند که يا خودشان در انتخابات خواهند بود يا آقاي موسوي. با حضور آقاي موسوي، اين انتظار در افکار عمومي بود که آقاي خاتمي به عهد خود وفا کنند.
<strong>به هر حال دراين صورت هم آقاي موسوي نبايد مي آمدند.</strong>
به نظر من و خيلي افراد ديگر هم همين طور بوده است. به لحاظ شکلي علي القاعده وقتي آقاي خاتمي آمدند، آقاي موسوي نبايد مي آمدند. اما چون اين يک قرار يک طرفه بوده است، وقتي آقاي موسوي وارد صحنه شدند، طبيعتا آقاي خاتمي بايد به قول خود وفا مي کردند.
<strong>يعني توافقي دراين زمينه ميان آقايان خاتمي و موسوي وجود نداشته و حرف آقاي خاتمي، تنها از جانب خودشان بوده است؟</strong>خير. اين بحث از منظر شخص آقاي خاتمي مطرح شده بود. يعني آقاي موسوي تعهدي نسبت به اين مساله احساس نمي کرد.
چطور؟
تصور خيلي ها از جمله خود آقاي خاتمي اين گونه بود که آقاي موسوي تصميمي جدي براي حضور ندارند يا اگر هم بيايند، براي رقابت با آقاي خاتمي نمي آيند، تصور اين بود که آقاي موسوي هم اين رويکرد را مي پذيرند.
و دليل دوم انصراف آقاي خاتمي چه بود؟
بحث دوم که به نظر من از بحث اول مهم تر است، اين مساله است که مردم دليل شکست اصلاح طلبان را در انتخابات گذشته، تشتت ميان کانديداها مي دانند. از طرف ديگر آقاي خاتمي، شخصيتي است که حضور در انتخابات و پست رياست جمهوري را با هدف تغيير در قوه اجرايي طلب مي کرد. اما با تعدد کانديداها، اين ذهنيت به وجود مي آمد که اين ها جنگ قدرت است. آقاي خاتمي با انصراف خود، باعث تلطيف فضا شد. آقاي خاتمي نشان دادند که ايشان واقعا سياستمداري اخلاقي هستند.
به نظر شما اين بحث ها براي حاميان آقاي خاتمي اقناع کننده بوده است؟
ارزيابي من اين است که اين گونه نيست. آقاي خاتمي با اين بحث در مقابل شعار جدي تر ديگري قرار دارند. حوزه اخلاق را به اين گونه تعريف مي کنيم که در جهت کم کردن مرارت هاي مردم باشد. الان سوال جدي اين است که افکار عمومي متقاضي که با حضورشان باعث کانديداتوري آقاي خاتمي شدند، الان تکليفشان چيست؟ اگر آقاي خاتمي در حوزه فردي پاي بندي به مسايل اخلاقي دارند، درحوزه عمومي چه جوابي دارند؟ اين سوالي است که در نامه آقاي خاتمي هم به آن پرداخته نشد.
دوستان مطرح مي کردند که به آقاي خاتمي پيشنهاد شده در انتخابات باشند و درنزديکي انتخابات، کانديداها به نفع کانديداي مورد اقبال کنار بروند. چرا اين مساله مورد قبول واقع نشد؟
اين بحثي بود که بسيار زياد با آقاي خاتمي مطرح شد. اين مساله مورد تاييد آقاي خاتمي هم بود، اما از آن جايي که دو کانديداي ديگر و شخص آقاي موسوي تعهدي نسبت به اين مساله نداشتند، طبيعتا ادامه فعاليت آقاي خاتمي، زماني که مشخص بود آقاي موسوي تا آخردر صحنه هستند، بي معني بود. مگر اينکه آقاي خاتمي تصميم مي گرفتند که در صورت حضور آقاي موسوي باز هم در صحنه بمانند.
با اين اوضاع، آيا امکان دارد اجماع روي آقايان موسوي يا کروبي به وجود بيايد؟
بحثي که الان هست اين است که مي توان دوباره براي حضور آقاي خاتمي تلاش کرد. اين راه اصلي است.
و اگر باز هم اين تلاش فايده اي نداشت؟
اگر اين اتفاق نيفتد، پيش بيني من اين است که با عدم حضور آقاي خاتمي، افراد ديگري وارد صحنه خواهند شد. در اين صورت بايد منتظر ماند تا چند روزي از انصراف آقاي خاتمي بگذرد، تا اين جو احساسي از ميان برود.
مصاحبه با شيرزاد، رحماني، آقايي و تاجرنيا - چهارشنبه 28 اسفند 1387 [2009.03.18]
با اعلام انصراف سيدمحمد خاتمي از شرکت در انتخابات، فضاي رقابت هاي انتخاباتي شکل جديدي به خود گرفته است. در مورد مقتضيات اين فضاي جديد در مدت زمان باقي مانده تا انتخابات، با احمد شيرزاد و علي تاجرنيا نمايندگان مجلس ششم، تقي رحماني از فعالين ملي ـ مذهبي و هدايت آقايي عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران مصاحبه کرده ايم.
شيرزاد: شگفت زده شديمآقاي شيرزاد، نظرتان در مورد انصراف آقاي خاتمي از کانديداتوري چيست؟
ما جز اينکه اظهار تاسف بکنيم، کار ديگري نمي توانيم بکنيم. واقعيت اين است که انصراف زودهنگام آقاي خاتمي، مرا شگفت زده کرد.
علت اين انصراف را چه مي دانيد؟
در واقع آقاي خاتمي با تامل و ترديد بسيار پذيرفتند که نامزد گروه هاي اصلاح طلب بشوند؛ اما با آمدن ايشان شور و نشاط خوبي در حال شکل گيري بود – بخصوص در ميان جوانان – که متاسفانه در همين ابتداي کار با امتناع آقاي خاتمي مواجه شديم. اجمالا من فکر مي کنم در کنار دلايلي که آقاي خاتمي ذکر کردند، مي شود گفت استقبال بسيار گسترده و دور از انتظار مردم از آقاي خاتمي، و بيم يک خيزش اجتماعي هم چون دوم خرداد 76، باعث شد تا اصول گرايان نهايت تلاش خود رابراي انصراف آقاي خاتمي بکنند.
يعني دليل انصراف آقاي خاتمي، رفتار اصول گرايان بود؟
به هر حال عکس العمل ها و بازخوردهاي رفتار آن ها، مي تواند باعث ايجاد شرايط جديدي شود که نبايد به آن بي توجه بود.
چگونه؟
اقتدارگرايان بر اين عقيده بودند که آقاي خاتمي کانديداي شکست خورده است و اصلاح طلبان به اجماع نمي رسندو دچار تشتت آرا هستند و سهم آقاي خاتمي هم از آرا زياد نيست. استقبالي که اتفاق افتاد، مي تواند نشان دهنده يک هراس جدي باشد که در رفتارهاي آن ها به نحوي بروز پيدا کند. اين باعث شد که آقاي خاتمي، ترديدهايي را که در ابتدا مطرح کردند، مجددا مورد توجه قرار دهند. يکي از دلايل اصلي انصراف آقاي خاتمي، حضور مهندس موسوي بود. خيلي هامعتقدند آقاي خاتمي، در جلسه با آقاي موسوي به نتيجه خاصي نرسيده بودند و صحبت يا من يا ميرحسين، نتيجه استنباط شخصي آقاي خاتمي بود. آقاي خاتمي از ابتدا ترجيحشان اين بود که کس ديگري بيايد و ايشان نيايند. در اين صورت زودتر اعلام حضور مي کردند. درست است که آقاي خاتمي گفتند من ترديد نداشتم، بلکه تدبير داشتم، اما اين به معني آن نيست که آقاي خاتمي از ابتدا قصد کانديداتوري داشته اند، بلکه مي خواستند در انتخابات حضور فعالي داشته باشند؛ هم خودشان هم اصلاح طلبان. من مطئنم در زمان صحبت هاي آقاي خاتمي با آقاي موسوي، مهندس موسوي اعلام آمادگي نکردند. در غير اين صورت آقاي خاتمي وارد صحنه نمي شدند. شايد اگر آقاي موسوي، زودتر به جمع بندي درباره حضور مي رسيدند، اتفاقات به نحو بهتري مديريت مي شد.
با اين وضعيت، فکر مي کنيد هنوز امکان اجماع براي اصلاح طلبان وجود دارد؟
شايد الان براي قضاوت زود باشد. اما مسلماکار براي ما سخت تر شده است. آقاي خاتمي را همه مي شناختند، اما آقاي موسوي تلاش بسيار زيادي براي شناساندن خود به جامه بکند. اين کار زمان مي خواهد و الان کمي دير است.
نگفتيد که امکان اجماع وجود دارد يا خير؟
چشم انداز منفي نيست. چون بحث ما، ضرورت تغيير است. اگر همه ما به اين نتيجه برسيم که دولت بايد تغيير کند و در در بعد آقاي احمدي نژاد نباشد، طبيعي است که بايد با اراده مصمم تري وارد عرصه شويم. اکنون بايستي مجموعه اصلاح طلبان به سمت وحدت بروند. به هر حال بايد تلاش بکنيم تا به هدف مان نزديک شويم.
واقعا اميدوار به اجماع هستيد؟
بله. اين را در نظر بگيريد که وضعيت در جبهه اصول گرايان هم خوب نيست. احتمال حضور آقاي خاتمي، باعث شده بود همه نيروهاي اصول گرا پشت آقاي احمدي نژآد جمع شده بودند. الان کساني ضرورت بي قيد و شرط از آقاي احمدي نژاد را ندارندو احتمال حضور کانديداهاي جديد در ميان اصول گرايان، بسيار زياداست.
رحماني: خاتمي توپ را در زمين جناح مقابل انداخت
<strong>تحليل شما از انصراف آقاي خاتمي چيست؟</strong>
من شايد از اولين کساني بودم که مخالف حضور آقاي خاتمي بودم و اين مساله را در مصاحبه اي با روزنامه اعتمادملي در آذرماه اعلام کردم. در آن جا با توجه به شناختي که از آقاي خاتمي داشتم، پيش بيني کردم که اين دور آقاي خاتمي نمي تواند وارد انتخابات شود.
<strong>چرا؟</strong>
من تحليلي از تاريخ ايران دارم به نام قطبي شدن کاذب. در قطبي شدن کاذب معمولا کساني که نماينده راي مردم و دموکرات هستند، در مقابل قدرتي قرار مي گيرند که دموکرات نيست. اين ها در ابتدا پيروز مي شوند، اما بعداز کارشکني جناح مقابل، جامعه به وضعيت انتحاري مي رسد. اين مساله باعث انفعال مردم مي شود و بعد از مدتي حالت دور به خود مي گيرد، دور بدون دستاورد.
<strong>که اين بار اتفاق نيفتاد.</strong>
آقاي خاتمي با استعفاي خود جلوي اين قطبي شدن را گرفت. اين مساله در تاريخ ما بارها شکل گرفت. تيپ هايي مثل مستوفي الممالک و مصدق و بازرگان و بني صدرو خاتمي و... معمولا مغلوب رقيب خود شدند که هيچ اصلاحي را به نفع دموکراسي نمي پذيرفت. خاتمي اين مساله را خوب متوجه شده بود و جلوي اين مساله را گرفت و راه هاي جديدي باز کرد.
<strong>مثلا چه راه هايي؟</strong>
من از نگاه خودم با سابقه 14 سال زندان و با نگاه مدني محور، به قضيه نگاه مي کنم. معتقدم انصراف خاتمي، نيروهاي بيرون از حاکميت راکه شيفته خاتمي بودند، متوجه کرد که به جاي شيفتگي، برنامه محور باشند و حاميان آقاي خاتمي را هم مجبور کرد که با نگاه جديدتري به روابط نگاه کنند. حتي فکر ميکنم انصراف آقاي خاتمي، توپ را در زمين جناح مقابل انداخت.
<strong>به چه شکل؟</strong>
جناح مقابل اين هدف را داشت که دو کانديداي اصلاح طلب و يک کانديداي جناح خودشان وارد انتخابات شوند و انتخابات به دور دوم کشيده شود و پيروز شود. ضمن اينکه اختلاف در جناح مقابل را به اوج برساند. چون بحث پست هم بود، اين مسئله اتفاق مي افتاد. دعواي حاميان خاتمي و موسوي و کروبي هم مدام بيشتر مي شد.
<strong>با انصراف آقاي خاتمي، جناح مقابل هم شاهد اين تشتت خواهد بود؟</strong>
بله. الان در جناح مقابل هم مطمئنا چند نفري وارد عرصه خواهند شد و حالت دو قطبي شدن از ميان مي رود. اما مساله ديگر اين است که آقاي خاتمي مي تواند در جامعه مدني فعال تر باشد – به شرطي که به روحيه اش بخورد – و البته بايد اين را هم قبول کند که بعضي از نظرات ايشان، از جمله درباره دين، از چارچوب هاي نظام رسمي ايران خارج شده است.
<strong>انصراف آقاي خاتمي، براي جبهه اصلاح طلبان هم مفيدبود؟ چون به نظر مي رسد در صورت
عدم حضور وي، امکان اجماع خيلي کمتر خواهد بود.</strong>
به نظر من مفيد بود.چون الان کانديداهاي ديگر هم با اقتدا به آقاي خاتمي، مي توانند مثلا به شوراي حکميت گردن بگذارند. ضمن اينکه فراموش نکنيم اکنون مي توان مطالبه محورتر بود. چون حضور آقاي خاتمي و شخصيتش باعث مي شد که خيلي نتوان به دنبال اين بحث ها بود،ولي با کانديداهاي ديگر مي توان سياست ورزانه حرف زد، در آن جاديگر بحث بده بستان است. البته الان هم بعضي از اين گفتمان ها وجود دارد، ولي بايد تقويت کرد.
<strong>شما فکر مي کنيد کانديداهاي ديگر اصلا اجازه ايجاد يک گفتمان مطالبه محور را به نيروهاي خارج از حاکميت مي دهند؟</strong>
اين ها حرف هاي کلي زده اند. مثلا آقاي موسوي از اقتصاد منضبط يا مديريت هدفمند يا ساخت ايران با کمک همه ايرانيان صحبت مي کند. آقاي خاتمي هم ايشان را تاييد مي کند، ولي بايد حرف هاي ايشان جزيي شود تا معلوم شود چه مي گويد.
<strong>اين عزم را در آقاي موسوي مي بينيد؟</strong>
بايد ظرفيت هاي نظام جمهوري اسلامي را لحاظ کرد. براي فعالان مدني حرف ها مهم نيست، بلکه کارکردهاست که اهميت دارد. فقط با حسين نيت نمي توان کار کرد، اين شرط لازم است، اما کافي نيست.
آقايي: معلوم نيست به کدام سمت برويم
انصراف ناگهاني آقاي خاتمي را چگونه مي بينيد؟
اين موضوع تاريخچه اي به دنبال خودش داشت و خيلي هم ناگهاني نبود.
چه تاريخچه اي؟
آقاي خاتمي از چهره هاي بسيار خوب در ميان اصلاح طلبان بود که مي توانستند وارد انتخابات شوند. يعني هم به لحاظ احتمال راي آوري و هم به دليل چهره بين المللي ومردمي ايشان گزينه بسيار مناسبي بودند. اصلاح طلبان هم تلاش بسياري کردند تا بالاخره ايشان وارد صحنه شدند.
فکر نمي کرديد آقاي موسوي وارد صحنه شوند؟
از همان ابتدا تحرکات آقاي موسوي از نظرها دور نبود و هميشه اين احتمال بود که ايشان – که سال ها خاموش بودند – با توجه به اظهارنظرهاي شان، وارد صحنه شوند. گرچه ايشان قبلا دو بار – يک بارقبل از خرداد 76و يکبار قبل از خرداد 84 – دعوت اصلاح طلبان را نپذيرفته بودند. آقاي خاتمي هم با ايشان ديدارهاي متعدد و توافقاتي داشتند.
اين توافق چه بود؟
اين توافقي بود که بعدها آقاي خاتمي اعلام کردند يا من مي آيم يا آقاي موسوي. يعني با حضور آقاي خاتمي، آقاي موسوي نبايد مي آمدند.
پس چطور آقاي موسوي وارد صحنه شدند؟
من خيلي در جريان جزييات نيستم، ولي حس مي کنم حداقل براي آقاي موسوي قابل تفسير بوده است. برداشت آقاي خاتمي اين بوده که حتما يکي از اين دو باشند و از ملاقات بعدي هم اين برداشت را داشتند که وقتي ايشان بيايند، آقاي موسوي نمي آيند. ولي من با تجربه اي که در اين کارها دارم، حس مي کنم توافق به نوعي بوده که قابل تفسير بوده است. به هر حال هم آقاي خاتمي و هم آقاي موسوي وارد شدند.
با اين وضع، چرا آقاي خاتمي کنار کشيدند؟
از قبل مشخص بود و صراحت هم در کلام آقاي خاتمي بود که ايشان گفته بودند در مقابل آقاي موسوي نمي ايستم. حتي خودشان هم در جلسه اي به خود من اين مساله را گفته بودند.
راهي نبود که آقاي خاتمي به اين شکل از صحنه کنار نروند؟
يکي از پيشنهادهايي که فعالان اصلاح طلب در ذهنشان بود اين بود که کانديداها در صحنه باشند و مخاطب را جذب کنند و بعد در نزديکي انتخابات به نفع شخصي که اقبال عمومي بيشتري دارد، کنار بکشند.
اين تصميم چرا اجرايي نشد؟
اين تصميم دو طرفه است. يعني به سليقه خود کانديداها هم بستگي دارد. خود آقاي خاتمي هم با اين فرمول موافق نبودند، چون نمي خواستند در حالت ترديد فعاليت داشته باشند. نمي خواستند مردم در جريان اين ترديد باشند. دليل اين مساله هم اين است که ظرفيت سياسي ما هنوزمحدود است و فعالان سياسي ما هنوز هم نپذيرفته اند که براساس احتمالات عمل کنند. مادر اين قسمت در کشور دچار نقصان و کمبود هستيم.
وضعيت کنوني اصلاح طلبان چگونه است؟ آيا امکان رسيدن به اجماع هنوز وجود دارد؟
الان و در ساعت هايي که مي گذرد، وضعيت خوبي نداريم. اين وضع هم مي تواند به سمت وضع خوب برود و هم به سمت فاجعه. اصلاح طلبان بايد اين عزم را داشته باشند که فقط يکي از آن ها در صحنه باقي بماند.
و سوال آخرم درباره حزب کارگزاران است. وضعيت کارگزاران به چه شکلي خواهد بود؟
موضع رسمي حزب کارگزاران حمايت از آقاي خاتمي بود. تاکنون فرصتي براي بحث درباره جايگزين نبوده است. نظر حزب ما روي اجماع اصلاح طلبان است، اما اگر اجماع صورت نگيرد معلوم نيست به کدام سمت برويم.
تاجرنيا: خاتمي بايد جواب عرصه عمومي را بدهد<strong>آقاي تاجرنيا، تحليل شما از انصراف آقاي خاتمي چيست؟</strong>
بحث انصراف آقاي خاتمي دو بخش دارد: اول حوزه اخلاقي و اينکه ايشان اعلام کرده بودند که يا خودشان در انتخابات خواهند بود يا آقاي موسوي. با حضور آقاي موسوي، اين انتظار در افکار عمومي بود که آقاي خاتمي به عهد خود وفا کنند.
<strong>به هر حال دراين صورت هم آقاي موسوي نبايد مي آمدند.</strong>
به نظر من و خيلي افراد ديگر هم همين طور بوده است. به لحاظ شکلي علي القاعده وقتي آقاي خاتمي آمدند، آقاي موسوي نبايد مي آمدند. اما چون اين يک قرار يک طرفه بوده است، وقتي آقاي موسوي وارد صحنه شدند، طبيعتا آقاي خاتمي بايد به قول خود وفا مي کردند.
<strong>يعني توافقي دراين زمينه ميان آقايان خاتمي و موسوي وجود نداشته و حرف آقاي خاتمي، تنها از جانب خودشان بوده است؟</strong>خير. اين بحث از منظر شخص آقاي خاتمي مطرح شده بود. يعني آقاي موسوي تعهدي نسبت به اين مساله احساس نمي کرد.
چطور؟
تصور خيلي ها از جمله خود آقاي خاتمي اين گونه بود که آقاي موسوي تصميمي جدي براي حضور ندارند يا اگر هم بيايند، براي رقابت با آقاي خاتمي نمي آيند، تصور اين بود که آقاي موسوي هم اين رويکرد را مي پذيرند.
و دليل دوم انصراف آقاي خاتمي چه بود؟
بحث دوم که به نظر من از بحث اول مهم تر است، اين مساله است که مردم دليل شکست اصلاح طلبان را در انتخابات گذشته، تشتت ميان کانديداها مي دانند. از طرف ديگر آقاي خاتمي، شخصيتي است که حضور در انتخابات و پست رياست جمهوري را با هدف تغيير در قوه اجرايي طلب مي کرد. اما با تعدد کانديداها، اين ذهنيت به وجود مي آمد که اين ها جنگ قدرت است. آقاي خاتمي با انصراف خود، باعث تلطيف فضا شد. آقاي خاتمي نشان دادند که ايشان واقعا سياستمداري اخلاقي هستند.
به نظر شما اين بحث ها براي حاميان آقاي خاتمي اقناع کننده بوده است؟
ارزيابي من اين است که اين گونه نيست. آقاي خاتمي با اين بحث در مقابل شعار جدي تر ديگري قرار دارند. حوزه اخلاق را به اين گونه تعريف مي کنيم که در جهت کم کردن مرارت هاي مردم باشد. الان سوال جدي اين است که افکار عمومي متقاضي که با حضورشان باعث کانديداتوري آقاي خاتمي شدند، الان تکليفشان چيست؟ اگر آقاي خاتمي در حوزه فردي پاي بندي به مسايل اخلاقي دارند، درحوزه عمومي چه جوابي دارند؟ اين سوالي است که در نامه آقاي خاتمي هم به آن پرداخته نشد.
دوستان مطرح مي کردند که به آقاي خاتمي پيشنهاد شده در انتخابات باشند و درنزديکي انتخابات، کانديداها به نفع کانديداي مورد اقبال کنار بروند. چرا اين مساله مورد قبول واقع نشد؟
اين بحثي بود که بسيار زياد با آقاي خاتمي مطرح شد. اين مساله مورد تاييد آقاي خاتمي هم بود، اما از آن جايي که دو کانديداي ديگر و شخص آقاي موسوي تعهدي نسبت به اين مساله نداشتند، طبيعتا ادامه فعاليت آقاي خاتمي، زماني که مشخص بود آقاي موسوي تا آخردر صحنه هستند، بي معني بود. مگر اينکه آقاي خاتمي تصميم مي گرفتند که در صورت حضور آقاي موسوي باز هم در صحنه بمانند.
با اين اوضاع، آيا امکان دارد اجماع روي آقايان موسوي يا کروبي به وجود بيايد؟
بحثي که الان هست اين است که مي توان دوباره براي حضور آقاي خاتمي تلاش کرد. اين راه اصلي است.
و اگر باز هم اين تلاش فايده اي نداشت؟
اگر اين اتفاق نيفتد، پيش بيني من اين است که با عدم حضور آقاي خاتمي، افراد ديگري وارد صحنه خواهند شد. در اين صورت بايد منتظر ماند تا چند روزي از انصراف آقاي خاتمي بگذرد، تا اين جو احساسي از ميان برود.
No comments:
Post a Comment