Saturday, March 21, 2009

مشاهدات دکتر حسام فیروزی از وضعیت پزشکی زنده یاد امید رضا میرصیافی



مشاهدات دکتر حسام فیروزی از وضعیت پزشکی زنده یاد امید رضا میرصیافی
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران : ساعت 11 صبح روز 28/12/87 یکی از دوستان سالن 5 اندرزگاه 7، (آقای عباس خرسندی) به من مراجعه کرد و خبر خودکشی آقای میرصیافی و اینکه ایشان هم اکنون در بهداری اندرزگاه 7 بستری است و حال مساعدی ندارد و مسئولین بهداری هیچ توجه ای به وی نمی کنند را به من داد. سریعا خود را به بهداری اندرزگاه 7 رساندم و با جسم بی حال و رنگ پریده و سرد ایشان مواجه شدم، در لحظه حضور من هیچ کس بر بالین مریض نبود و هیچ مراقبت پزشکی از وی صورت نمی گرفت، نبض دست مریض قابل لمس نبود، نبض گردن وی حدود 40 ضربان در دقیقه داشت، فورا فشار مریض را چک کردم ولی متاسفانه دستگاه بعلت پائین بودن بیش از حد فشار، فشار را ثبت نکرد. یکی از مسئولن حاضر در بهداری مرا صدا کرد و وضعیت بحرانی ایشان را به وی متدکر شدم، ایشان ان جی یا لوله دماغی- معده ای را برای بیمار آورد و سعی کرد لوله را جهت شستشوی معده از بینی عبور داده که نتوانست ، من پیشنهاد دادم باید اول سریعا برای مریض رگ بگیریم و سرم تزریق نماییم و وضعیت بحرانی فشار وی را تثبیت نمائیم و هر چه سریعتر پس از ثبات وضعیت قلبی و عروقی به همراه پزشک، وی را به مرکز تخصصی مسمومیت ها ارجاع دهیم، در این حین "آقای صدقی" که خود را به عنوان پرسنل بهداری اندرزگاه 7 معرفی نمود من را از اتاق احیا بیرون راند و درب اتاق را به روی من بست، در این موقع من به پزشک آنکار بهداری مراجعه نمودم "آقای دکتر رضایی" و وضعیت وخیم این بیمار را به ایشان هشدار دادم و عنوان کردم که من از سابقه پزشکی ایشان مطلع می باشم اجازه بدهید در درمان آن شما را یاری نمایم. آقای دکتر رضایی پرونده آقای میرصیافی را که به روانپزشک زندان مراجعه نموده بود را به من نشان دادند و گفتند روانپزشک برای ایشان قرص کلوناسپام شروع کرده و من با تعجب پرسیدم چطور ممکن است برای شخصی که چندین بار در طول زندان قصد انجام خودکشی را داشته تنها به یک قرص کلوناسپام اکتفا شده ؟ آقای دکتر رضایی در پاسخ به من عنوان کردند که این زندانی ها همه تمارض می کنند. من در پاسخ به ایشان گفتم فشار خون کمتر از 60 میلیمتر و نبض کمتر از 40 عدد در دقیقه به همراه سابقه تمایل به انجام خودکشی چطور ممکن است تمارض باشد؟ و با تاکید بر اینکه این بیمار باید هر چه سریعتر به مراکز درمانی تخصصی ارجاع گردد مجددا به اتاق احیا مراجعه نمودم از آقای صدقی خواستم برای ایشان سرم نمکی و آتروپین برای بالا آوردن فشار شروع کنند و هر چه سریعتر به همراه یک پزشک به مرکز مجهزی در خارج از زندان منتقل گردد که ایشان برای دومین بار مرا به بیرون از بهداری هدایت کرد و گفت به شما ربطی ندارد و بیمار حالش خوب است و نیازی به این کارها ندارد .از لحظه حضور من تا ارجاع بیمار آن هم بدون برانکارد و پزشک مراقب به درمانگاه اصلی اوین بیش از یک و نیم ساعت گذشت حتی مسئولین بهداری اجازه ندادن که کسی از دوستان وی به عنوان همراه با او به بهداری برود تا چه برسد به من که پزشک بودم و از سابقه بیمار اطلاع کافی داشتم در اینجا سوالاتی برای من مطرح شده که خواهان پاسخگویی مسئولین مربوطه می باشم .1- چرا فردی که پس از گذران مراحل بازجویی دچار افسردگی شدید شده بدون مراقبت های لازم پزشکی در زندان نگهداری می شود ؟ 2- چرا روانپزشک زندان این بیمار را مورد مراقبت های ویژه قرار نداده است ؟ در حالی که سابقه افکار خودکشی در تاریخچه پزشکی زندانی موجود بوده و روان پزشک اطلاع کامل از آنها داشته و آگاهی لازم داشته که این یک وضعیت اورژانس روانپزشکی است .3- چرا شخصی که به دلیل افسردگی شدید ناشی از مراحل بازجویی قادر به ادامه گذران زندان خود نیست باید مراحل حبس خود را آن هم بدون مراقب های ویژه روانپزشکی و پزشکی بگذراند ؟ 4- چرا بیماری که ساعت 11 صبح توسط همراهان به عنوان خودکشی با قرص به بهداری مراجعه کرده باید ساعت 11:30 یعنی با 30 دقیقه تاخیر آن هم به دلیل فشارهای ناشی از یک شخص غیر مسئول یعنی اینجانب مورد معاینه قرار گیرد ؟5- چرا پزشک بهداری یک و نیم ساعت پس از مراجعه بیمار وی را بدون برانکارد و با مراقبت پزشکی لازم و عدم حضور پزشک همراه به بهداری مرکز ارجاع داده ؟6- چرا بیمار با چنین وضعیت بحرانی در حالی که بهداری اوین به هیچ وجه قادر به درمان وی نبوده را به مرکز تخصصی در زمان لازم ارجاع نداده است ؟7- چرا پزشکان و پرسنل بهداری زندان معمولا تمایل دارند اولین تشخیص برای بیماران مراجعه کننده با مشکلات جسمی-روانی را تمارض تلقی نمایند ؟متاسفانه این وضعیت به هیچ وجه خطای پزشک یا پزشکی محسوب نمی گردد زیرا هیچ کادر بهداشتی-درمانی در هیچ نقطه ای از دنیا راضی به مرگ یا ایجاد ضایعه برای بیمار خود نمی باشد و متاسفانه عدم توجه به حداقل حقوق بیماران زندانی که به فرهنگی بدل گشته و عدم رعایت قوانین بهداشتی-درمانی در زندان است که باعث چنین فجایعه ای می گردد. این در حالی است که انسان و کرامت انسانی او رابطه ای با مجرم بودن یا نبودن وی ندارد و باید از حداقل حقوق بهداشتی درمانی خود بهره مند گردد من به عنوان یک پزشک قسم خورده باتوجه به سوگندی که یاد کردم شهادت می دهم که علت مرگ زنده یاد امید رضا میرصیافی واقعاً قصور بوده است حال چه کسی پاسخگوی رفتار غیر حرفه ای و غیر مسئولانه که منجر به از دست رفتن جان انسانی که می توانست نجات یابد می باشد و با توجه به این که در چند ماه اخیر این چندمین مرگ عزیزانی است که ضعف عملکردها در زندان های این مرض و بوم باعث داغدار شدن خانواده های آنها گشته چه کسی پاسخگوست و چه کسی باید متعهد گردد که از این پس شاهد چنین فجایعی نباشیم ؟ به امید آزادی ایران زمین 27/12/1387 خورشیدی دکتر حسام فیروزی / زندان اوین سالن 6 اندرزگاه

No comments:

Post a Comment