یه مناسبت ٨ مارس روز جهانی زن
زنان هیچ راهی جز مبارزه با استبداد مذهبی ندارند
مرجان افتخاری
مارس٢٠٠٩
در سراسر جهان موقعیت و شرایط زنان از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شاخص و معیاری است در رابطه با دمکراسی و آزادیهای دمکراتیک. از سوی دیگر همین موضوع تعین کننده سطح رشد و اگاهی مردم بطور کلی، نقش روشنفکران و نگاه آنان به مسائل، مشکلات و تنگناهای زنان است. بدون ندیده گرفتن نقش ارگانها و نهادهای مذهبی بعنوان عامل دخالت گر در جامعه که تحمیق مردم و سرکوب زنان پایه اصلی ایدئولوژی و اساس موجودیت انها است. بطوریکه شاید بتوان گفت اگر موجودی بنام "زن" وجود نداشت مذهب و مذهبیون هم وجود نداشتند.
با همین نگرش هیچ رژیمی را نمیتوان اساسا اسلامی یا مذهبی نامید مگر اینکه قبل از هر چیز و در درجه اول تکلیف خود را با زنان مشخص کرده باشد. هویت مذهبی یک رژیم تنها و تنها با قوانین، الگوها، قالبها و ساختارهائی که برای زنان تعین و مشخص میشوند قابل احراز و تشخیص است. به عبارت دیگر، هویت ایدئولوژیک وسیاسی یک رژیم با هیچ شاخص دیگری غیر از مجموعه" شرایط زیستی زنان" قابل ارزیابی نیست.
از این زاویه طرح حجاب اسلامی از طرف خمینی در سال ٥٧ درست چندی پس از بهمن همان سال اولین و اساسی ترین گام در سرکوب ازادیهای دمکراتیک و بر قراری استبداد مذهبی در جامعه بود، که متاسفانه روشنفکران ما قادر به درک این مهم و رابطه دمکراسی و سرکوب زنان نبودند. اکنون پس از سی سال همه مردم، زنان و مردان از هر لایه و طبقه اجتماعی با رژیمی اسلامی که "سرکوب مطلق" جزء جدا ناپذیر سیاست آن است روبرو هستند. در طول تقریبا یک نسل تمامی مظاهر یک حکومت مذهبی نا برابری و تبعیض جنسی، بی حقوقی، خشونت بر زنان، مرد سالاری، فرهنگ و سنتهای مذهبی در جامعه ما نهادینه شده اند. نسل پس از بهمن ٥٧ که اکثریت جمعیت کشورمان را تشکیل میدهد تجربه دیگری از نظر اجتماعی، فرهنگی و مذهبی ندارد. این نسل که از چارچوب های تعین شده مذهبی، محرومیت، محدودیت و سرکوب آن در تنگنا قرار دارد "ازادی و ازادیخواهی" را تنها در سرنگونی رژیم اسلامی میداند اما با ایده های برابری طلبانه فاصله زیاد دارد.
در چنین جامعه ای میتوان دشواری و پیچدگی شرایط زندگی و سرکوب زنان را در سه بعد یا محور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بطور خلاصه بر شمرد.
1– تبعیض و نا برابریهای سیستم سرمایه داری که عمدا در سطح اقتصادی قابل بررسی هستند. شکاف در میزان اشتغال و مشارکت در تولید اجتماعی، تبعیض در میزان سطح درامدها به ازاء کار مساوی، در صد بالای بیکاری، فقر و تهیدستی زنان، تقسیم نابرابر و محرومیت زنان در سطح پستهای کلیدی و مدیریت مواردی هستند که میتوان به انها اشاره کرد.
2- نابرابریهای حقوقی: حجاب اسلامی اجباری، حق طلاق، نابرابری در سهم ارث و قضاوت، حق مسافرت و قوانین دیگر حقوقی، طرح بومی گزینی دانشگاهها، طرح لایحه خانواده، طرح جدا سازی کتابهای درسی و کوتاه کردن دوره تحصیلی دختران مجموعه ای دیگری از سرکوب و زن ستیزی مذهب بطور کلی و رژیم اسلامی است.
3- فرهنگ و سنتهای عقب مانده و ارتجاعی جامعه فئودالی که در بین قشر وسیعی از مردم وجود داشته و در سی سال اخیر سیر صعودی پیدا کرده است. فرهنگ مردسالارانه و حق تملک بر زن، ریاست مرد بر خانواده، برتری فرزند پسر نسبت به دختر، ازدواج دختران در سنین کودکی، ختنه دختران یا ناقص سازی جسمی و روحی رواانی، افزایش فجایع انسانی مانند قتلهای ناموسی را میتوان در این محدوده فرهنگی بر شمرد.
بر اساس سه محور نامبرده زنان بیش از هر لایه اجتماعی مورد سرکوب، ستم و بی حقوقی قرار دارند. به همین دلیل مبارزه زنان در درجه اول مبارزه ای است برای بدست آوردن هویت و جایگاه انسانی خود و مبارزه است فراطبقاتی و فرا ملیتی که موجودیت ایدئولوژیک و سیاسی استبداد اسلامی را مورد هدف قرار میدهد. مبارزه ای که بستر دمکراتیک و مطالبات آن اقشار اجتماعی وسیعی را بدون محدویت طبقاتی و جنسی برای مبارزه متحد و منسجم میکند.
در حال حاضر و با توجه به تجربه سی ساله، سرکوب مطلق و دائمی، شرایط اسفبار اقتصادی، نارضایتی عمومی و گسترده مردم تنها خواسته ای که میتواند توده عظیمی را به حرکت در آورد " جدائی کامل دستگاه مذهب از دستگاه دولت و قدرت سیاسی است" همانطور که مردم اریا شهر و مشهد بدرستی اعلام کردند "ما حکومت اسلامی نمیخواهیم".
بر عکس، تفکری که در این شرایط و در این لحظه زنان را به طبقات کارگر، زحمتکش و بورژا تقسیم میکند و با این استدلال که زنان کارگر بیشتر از بقیه مورد ستم قرار دارند دیدگاهی است که هیچ تفاوتی بین استبداد کلاسیک و استبداد مذهبی، و شرایط خاص زنان قائل نیست. در واقع با الگوهای کلیشه ای و استانداردهای تئوریک به سیستم و دستگاهی که خارج از نرم های متعارف جهانی است نگاه میکند. در حقیقت این دیدگاه که در حرف به نظر رادیکال میاید عملا درک واقعی از شرایط عینی زنان و جامعه ندارد. در حالی که واقعیت های سیاسی و اجتماعی جامعه ما در رابطه با رژیم مذهبی فرمولها و ایده های جدیدی را می پذیرد. تجربه انقلاب ٥٧ و اولین خواستهای فراگیر و فرا طبقاطی مردم "آزادی"و " ازادی زندانی سیاسی " این موضوع را اثبات میکند. نگاه فرا طبقاتی به مبارزات زنان و هیولائی بنام مذهب به هیج وجه به معنی توقف مبارزه تنها در سطح سرنگونی این رژیم نیست. ارتقاء خواستها، مطالبات و گسترش مبارزه طبقاتی تعین کننده سمت و سوی مبارزات بطور کلی و زنان بطور خاص است. آزادی و برابری زنان هزگز نمیتواند تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی بدست آید. بدون زیر و رو کردن همه جانبه روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی مسئله زنان هرگزحل نخواهد شد. بحث بر سر درک ما از شرایط، خواستها، مطالبات، و انگیزه های نیروهای مداخله گر در پیشبرد امر مبارزه است.
اصرار بر جدا سازی و طبقه بندی مبارزات زنان همان دیدگاهی است که مبارزات رادیکال و انقلابی را منحصر به طبقه کارگر میداند و انقلاب سوسیالیستی را تنها تنها بر اساس نیازهای جنبش کارگری نگاه میکند و نقش سایر جنبشهای اجتماعی، زنان، دانشجویان، معلمان و جوانان، خواستها، مطالبات و نقش اجتماعی و رادیکال انها را انکار میکند. نمونه چنین تفکری را در مقاله دانشجویان طبقه کارگر و « جنبش دانشجوئی»! (1) ناصر پایدار از رفقای "لغو کار مزدی" بخوبی مشاهده میشود. او آن چنان تقدسی برای طبقه کارگر قائل است که جنبش دانشجوئی سابقه و نقش مبارزاتی آن را به پای طبقه کارگر قربانی میکند و به بهانه " بچه های کارگر" انحلال جنبش دانشجوئی را اعلام میکند. در حالی که هیچ کسی و هیچ نیروئی نمی تواند نقش جنبش دانشجوئی را در پیشبرد مبارزات آزادیخواهانه در گذشته و هم اکنون ندیده بگیرد. علاوه بر این در چند سال اخیر حضور زنان دانشجو با خواسته مشخص " ازادی و برابری" در رادیکال تر کردن این جنبش را نباید از نظر دور داشت. یکی از دلائل طرح بومی گزینی این رژیم دقیقا بخاطرشرکت فعال و مبارزات زنان دانشجو در این سالها است. این نگرش که مبارزه را تنها به طبقه کارگر محدود میکند و هیچ جایگاهی برای جنبشهای اجتماعی دیگر از جمله زنان در مبارزه قائل نیست در حالی که تجربه های جهانی و کشور خودمان چنین درکی از انقلاب را نمیدهند.
خوشبختانه جنبش فیمینیستی کشورمان مانند تمام جنبشهای دیگر مسیر مبارزاتی خود را باز سازی کرده است. در طول سی سال گذشته در مقابل سرکوب وحشیانه عقب نشیتی کرده ولی هرگز خاموش و بی صدا نبوده. در مقابل قوانین ارتجاعی که دوران قبیله ای را تجدید میکند ساکت و بی عمل نبوده بلکه با توجه به امکانات و شرایط کلی جامعه شیوه های مختلف مبارزاتی را آزموده است که اجبارا همه موفق و یا نا موفق نبودند. بطور خلاصه جنبش فییمینیستی طی این سالها پویائی و بلوغ مبارزاتی خود را در میان جنبشهای دیگر اجتماعی بدست آورده است و اکنون به عنوان یک نیرو در تمامی عرصه های مبارزاتی، دانشجوئی، معلمان و کارگری حضور دارد.
سخنی با فعالین جنبش ١ میلیون امضاء
واقعیتی است که اکنون ١ میلیون امضاء بخشی از جنبش زنان روشنفکر جامعه را نمایندگی میکند، اما دیدگاه و نگرش آنها به" بالائی ها" در "ایجاد تغیر" یا در حقیقت "رفرم و اصلاح" در چارچوب همین رژیم علاوه بر دامن زدن به توهم در بین در صدی از توده ها مانع جلب و جذب بسیاری دیگر در مبارزه میشود.
بحث ها و اختلافات درونی تعدادی از فعالین شناخته شده ورکود عملی ان انعکاسی است از این واقعیت که ١ میلیون امضاء نمیتواند با دیدگاه، برنامه و شیوه سابق بکار خود ادامه دهد مگر انکه تغیرات رادیکالی را بر اساس خواستها و نیارهای زنان و شرایط واقعی جامعه بپذیرد.
در کنار شرایط اسفبار اقتصادی، افزایش بیکاری، گرانی و فقر در بین زنان و عمومی شدن پدیده تن فروشی که دقیقا انعکاسی از درماندگی اقتصادی این بخش از جامعه است. طرحها و برنامه های رژیم اسلامی مبتنی بر تبعض جنسی، محرومیت، کنار گذاشتن، خانه نشینی و سرکوب تمامی عرصه های زندگی را بروی زنان بسته است. طرح های ارتجاعی بومی گزینی دانشگاهها که نه تنها محرومیت زنان از تحصیلات دانشگاهی است بلکه وسیله ای است برای کنترل بیشتر انان در فعالیت های اجتماعی. علاوه بر آن جدا سازی کتابهای درسی "مذهبی کردن کامل انها" و کوتاه کردن دوره تحصیلی دختران یعنی تشدید شکافهای جنسی، تحمیق دانش اموزان دختر و باز ادامه سیاست کنار گذاشتن زنان از بازار کار، فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و خانه نشینی انها است. همه این طرحها و سیاستها در چار چوب هویت مذهبی، زن ستیز و سرکوب زنان خلاصه میشود.
مواردی که گفته شد زمینه های حرکتها و اعتراضات توده ای وسیعی ( دانشجو، دانش آموز، خانواده ها، معلمان و روشنفکران) را بوجود میاورد که باید از ان استفاده کرد. نگاه به بالا و بالائی ها نه تنها "تغیری" را که ١ میلیون امضاءجستجو میکند بوجود نمیاورد و نخواهد آورد بلکه تجربه سی سال گذشته نشان داده که با هر گام به عقب رژیم اسلامی ١٠ گام به جلو بر میدارد.
Eftekhari_marjan@yahoo.com
1- http://www.salam-democrat.com/spip.php?article19580
26 آذر 1387
زنان هیچ راهی جز مبارزه با استبداد مذهبی ندارند
مرجان افتخاری
مارس٢٠٠٩
در سراسر جهان موقعیت و شرایط زنان از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شاخص و معیاری است در رابطه با دمکراسی و آزادیهای دمکراتیک. از سوی دیگر همین موضوع تعین کننده سطح رشد و اگاهی مردم بطور کلی، نقش روشنفکران و نگاه آنان به مسائل، مشکلات و تنگناهای زنان است. بدون ندیده گرفتن نقش ارگانها و نهادهای مذهبی بعنوان عامل دخالت گر در جامعه که تحمیق مردم و سرکوب زنان پایه اصلی ایدئولوژی و اساس موجودیت انها است. بطوریکه شاید بتوان گفت اگر موجودی بنام "زن" وجود نداشت مذهب و مذهبیون هم وجود نداشتند.
با همین نگرش هیچ رژیمی را نمیتوان اساسا اسلامی یا مذهبی نامید مگر اینکه قبل از هر چیز و در درجه اول تکلیف خود را با زنان مشخص کرده باشد. هویت مذهبی یک رژیم تنها و تنها با قوانین، الگوها، قالبها و ساختارهائی که برای زنان تعین و مشخص میشوند قابل احراز و تشخیص است. به عبارت دیگر، هویت ایدئولوژیک وسیاسی یک رژیم با هیچ شاخص دیگری غیر از مجموعه" شرایط زیستی زنان" قابل ارزیابی نیست.
از این زاویه طرح حجاب اسلامی از طرف خمینی در سال ٥٧ درست چندی پس از بهمن همان سال اولین و اساسی ترین گام در سرکوب ازادیهای دمکراتیک و بر قراری استبداد مذهبی در جامعه بود، که متاسفانه روشنفکران ما قادر به درک این مهم و رابطه دمکراسی و سرکوب زنان نبودند. اکنون پس از سی سال همه مردم، زنان و مردان از هر لایه و طبقه اجتماعی با رژیمی اسلامی که "سرکوب مطلق" جزء جدا ناپذیر سیاست آن است روبرو هستند. در طول تقریبا یک نسل تمامی مظاهر یک حکومت مذهبی نا برابری و تبعیض جنسی، بی حقوقی، خشونت بر زنان، مرد سالاری، فرهنگ و سنتهای مذهبی در جامعه ما نهادینه شده اند. نسل پس از بهمن ٥٧ که اکثریت جمعیت کشورمان را تشکیل میدهد تجربه دیگری از نظر اجتماعی، فرهنگی و مذهبی ندارد. این نسل که از چارچوب های تعین شده مذهبی، محرومیت، محدودیت و سرکوب آن در تنگنا قرار دارد "ازادی و ازادیخواهی" را تنها در سرنگونی رژیم اسلامی میداند اما با ایده های برابری طلبانه فاصله زیاد دارد.
در چنین جامعه ای میتوان دشواری و پیچدگی شرایط زندگی و سرکوب زنان را در سه بعد یا محور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بطور خلاصه بر شمرد.
1– تبعیض و نا برابریهای سیستم سرمایه داری که عمدا در سطح اقتصادی قابل بررسی هستند. شکاف در میزان اشتغال و مشارکت در تولید اجتماعی، تبعیض در میزان سطح درامدها به ازاء کار مساوی، در صد بالای بیکاری، فقر و تهیدستی زنان، تقسیم نابرابر و محرومیت زنان در سطح پستهای کلیدی و مدیریت مواردی هستند که میتوان به انها اشاره کرد.
2- نابرابریهای حقوقی: حجاب اسلامی اجباری، حق طلاق، نابرابری در سهم ارث و قضاوت، حق مسافرت و قوانین دیگر حقوقی، طرح بومی گزینی دانشگاهها، طرح لایحه خانواده، طرح جدا سازی کتابهای درسی و کوتاه کردن دوره تحصیلی دختران مجموعه ای دیگری از سرکوب و زن ستیزی مذهب بطور کلی و رژیم اسلامی است.
3- فرهنگ و سنتهای عقب مانده و ارتجاعی جامعه فئودالی که در بین قشر وسیعی از مردم وجود داشته و در سی سال اخیر سیر صعودی پیدا کرده است. فرهنگ مردسالارانه و حق تملک بر زن، ریاست مرد بر خانواده، برتری فرزند پسر نسبت به دختر، ازدواج دختران در سنین کودکی، ختنه دختران یا ناقص سازی جسمی و روحی رواانی، افزایش فجایع انسانی مانند قتلهای ناموسی را میتوان در این محدوده فرهنگی بر شمرد.
بر اساس سه محور نامبرده زنان بیش از هر لایه اجتماعی مورد سرکوب، ستم و بی حقوقی قرار دارند. به همین دلیل مبارزه زنان در درجه اول مبارزه ای است برای بدست آوردن هویت و جایگاه انسانی خود و مبارزه است فراطبقاتی و فرا ملیتی که موجودیت ایدئولوژیک و سیاسی استبداد اسلامی را مورد هدف قرار میدهد. مبارزه ای که بستر دمکراتیک و مطالبات آن اقشار اجتماعی وسیعی را بدون محدویت طبقاتی و جنسی برای مبارزه متحد و منسجم میکند.
در حال حاضر و با توجه به تجربه سی ساله، سرکوب مطلق و دائمی، شرایط اسفبار اقتصادی، نارضایتی عمومی و گسترده مردم تنها خواسته ای که میتواند توده عظیمی را به حرکت در آورد " جدائی کامل دستگاه مذهب از دستگاه دولت و قدرت سیاسی است" همانطور که مردم اریا شهر و مشهد بدرستی اعلام کردند "ما حکومت اسلامی نمیخواهیم".
بر عکس، تفکری که در این شرایط و در این لحظه زنان را به طبقات کارگر، زحمتکش و بورژا تقسیم میکند و با این استدلال که زنان کارگر بیشتر از بقیه مورد ستم قرار دارند دیدگاهی است که هیچ تفاوتی بین استبداد کلاسیک و استبداد مذهبی، و شرایط خاص زنان قائل نیست. در واقع با الگوهای کلیشه ای و استانداردهای تئوریک به سیستم و دستگاهی که خارج از نرم های متعارف جهانی است نگاه میکند. در حقیقت این دیدگاه که در حرف به نظر رادیکال میاید عملا درک واقعی از شرایط عینی زنان و جامعه ندارد. در حالی که واقعیت های سیاسی و اجتماعی جامعه ما در رابطه با رژیم مذهبی فرمولها و ایده های جدیدی را می پذیرد. تجربه انقلاب ٥٧ و اولین خواستهای فراگیر و فرا طبقاطی مردم "آزادی"و " ازادی زندانی سیاسی " این موضوع را اثبات میکند. نگاه فرا طبقاتی به مبارزات زنان و هیولائی بنام مذهب به هیج وجه به معنی توقف مبارزه تنها در سطح سرنگونی این رژیم نیست. ارتقاء خواستها، مطالبات و گسترش مبارزه طبقاتی تعین کننده سمت و سوی مبارزات بطور کلی و زنان بطور خاص است. آزادی و برابری زنان هزگز نمیتواند تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی بدست آید. بدون زیر و رو کردن همه جانبه روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی مسئله زنان هرگزحل نخواهد شد. بحث بر سر درک ما از شرایط، خواستها، مطالبات، و انگیزه های نیروهای مداخله گر در پیشبرد امر مبارزه است.
اصرار بر جدا سازی و طبقه بندی مبارزات زنان همان دیدگاهی است که مبارزات رادیکال و انقلابی را منحصر به طبقه کارگر میداند و انقلاب سوسیالیستی را تنها تنها بر اساس نیازهای جنبش کارگری نگاه میکند و نقش سایر جنبشهای اجتماعی، زنان، دانشجویان، معلمان و جوانان، خواستها، مطالبات و نقش اجتماعی و رادیکال انها را انکار میکند. نمونه چنین تفکری را در مقاله دانشجویان طبقه کارگر و « جنبش دانشجوئی»! (1) ناصر پایدار از رفقای "لغو کار مزدی" بخوبی مشاهده میشود. او آن چنان تقدسی برای طبقه کارگر قائل است که جنبش دانشجوئی سابقه و نقش مبارزاتی آن را به پای طبقه کارگر قربانی میکند و به بهانه " بچه های کارگر" انحلال جنبش دانشجوئی را اعلام میکند. در حالی که هیچ کسی و هیچ نیروئی نمی تواند نقش جنبش دانشجوئی را در پیشبرد مبارزات آزادیخواهانه در گذشته و هم اکنون ندیده بگیرد. علاوه بر این در چند سال اخیر حضور زنان دانشجو با خواسته مشخص " ازادی و برابری" در رادیکال تر کردن این جنبش را نباید از نظر دور داشت. یکی از دلائل طرح بومی گزینی این رژیم دقیقا بخاطرشرکت فعال و مبارزات زنان دانشجو در این سالها است. این نگرش که مبارزه را تنها به طبقه کارگر محدود میکند و هیچ جایگاهی برای جنبشهای اجتماعی دیگر از جمله زنان در مبارزه قائل نیست در حالی که تجربه های جهانی و کشور خودمان چنین درکی از انقلاب را نمیدهند.
خوشبختانه جنبش فیمینیستی کشورمان مانند تمام جنبشهای دیگر مسیر مبارزاتی خود را باز سازی کرده است. در طول سی سال گذشته در مقابل سرکوب وحشیانه عقب نشیتی کرده ولی هرگز خاموش و بی صدا نبوده. در مقابل قوانین ارتجاعی که دوران قبیله ای را تجدید میکند ساکت و بی عمل نبوده بلکه با توجه به امکانات و شرایط کلی جامعه شیوه های مختلف مبارزاتی را آزموده است که اجبارا همه موفق و یا نا موفق نبودند. بطور خلاصه جنبش فییمینیستی طی این سالها پویائی و بلوغ مبارزاتی خود را در میان جنبشهای دیگر اجتماعی بدست آورده است و اکنون به عنوان یک نیرو در تمامی عرصه های مبارزاتی، دانشجوئی، معلمان و کارگری حضور دارد.
سخنی با فعالین جنبش ١ میلیون امضاء
واقعیتی است که اکنون ١ میلیون امضاء بخشی از جنبش زنان روشنفکر جامعه را نمایندگی میکند، اما دیدگاه و نگرش آنها به" بالائی ها" در "ایجاد تغیر" یا در حقیقت "رفرم و اصلاح" در چارچوب همین رژیم علاوه بر دامن زدن به توهم در بین در صدی از توده ها مانع جلب و جذب بسیاری دیگر در مبارزه میشود.
بحث ها و اختلافات درونی تعدادی از فعالین شناخته شده ورکود عملی ان انعکاسی است از این واقعیت که ١ میلیون امضاء نمیتواند با دیدگاه، برنامه و شیوه سابق بکار خود ادامه دهد مگر انکه تغیرات رادیکالی را بر اساس خواستها و نیارهای زنان و شرایط واقعی جامعه بپذیرد.
در کنار شرایط اسفبار اقتصادی، افزایش بیکاری، گرانی و فقر در بین زنان و عمومی شدن پدیده تن فروشی که دقیقا انعکاسی از درماندگی اقتصادی این بخش از جامعه است. طرحها و برنامه های رژیم اسلامی مبتنی بر تبعض جنسی، محرومیت، کنار گذاشتن، خانه نشینی و سرکوب تمامی عرصه های زندگی را بروی زنان بسته است. طرح های ارتجاعی بومی گزینی دانشگاهها که نه تنها محرومیت زنان از تحصیلات دانشگاهی است بلکه وسیله ای است برای کنترل بیشتر انان در فعالیت های اجتماعی. علاوه بر آن جدا سازی کتابهای درسی "مذهبی کردن کامل انها" و کوتاه کردن دوره تحصیلی دختران یعنی تشدید شکافهای جنسی، تحمیق دانش اموزان دختر و باز ادامه سیاست کنار گذاشتن زنان از بازار کار، فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و خانه نشینی انها است. همه این طرحها و سیاستها در چار چوب هویت مذهبی، زن ستیز و سرکوب زنان خلاصه میشود.
مواردی که گفته شد زمینه های حرکتها و اعتراضات توده ای وسیعی ( دانشجو، دانش آموز، خانواده ها، معلمان و روشنفکران) را بوجود میاورد که باید از ان استفاده کرد. نگاه به بالا و بالائی ها نه تنها "تغیری" را که ١ میلیون امضاءجستجو میکند بوجود نمیاورد و نخواهد آورد بلکه تجربه سی سال گذشته نشان داده که با هر گام به عقب رژیم اسلامی ١٠ گام به جلو بر میدارد.
Eftekhari_marjan@yahoo.com
1- http://www.salam-democrat.com/spip.php?article19580
26 آذر 1387
No comments:
Post a Comment