Sunday, March 1, 2009

حکومت فرهنگ منحطی به نام دین


حکومت فرهنگ منحطی به نام دین
احمد قابل در مصاحبه با روز‏ - دوشنبه 12 اسفند 1387 [2009.03.02]
حسین محمدیMohammadi1363@gmail.com
احمد قابل از جمله روحانیون نواندیش دینی است که از مدت ها پیش دیگر لباس روحانیت نمی ‏پوشد. با او که اخیرا در اعتراض به ممنوع الخروجی خود نامه سرگشاده ای نوشت، درباره ‏انتخابات آینده ریاست جمهوری، وضعیت برادرش هادی قابل که در زندان به سر می برد و ‏وضعیت خود وی با او گفت و گو کرده ایم. ‏
قابل می گوید وی نه به دلیل ظلم دستگاه حاکمه که به دلیل عدم تحمل فرهنگ منحطی که به نام ‏دین در کشور حاکم شده، قصد خروج از کشور را دارد. این گفت و گو در پی می آید.‏
آقای قابل، شما اخیرا نامه ای منتشر کرده و در آن ازاتفاقاتی گفته اید که در این مدت بر شما ‏رفته است. با توجه به اینکه پیش از این نیزچند نامه با مضامین مشابه نوشته اید، سئوال ‏این است که آیا تاکنون پاسخی هم گرفته اید؟ابتداتوضیح بدهم که مطلبی که اخیرا منتشر کردم، نامه نبود. حتی مطلبی که در فروردین ماه ‏سال 84 هم درباره برادرم منتشر کردم نامه نبود. آن ها یادداشت ها یا حرف های دل من بوده ‏است. من یک بار در سال 84 نامه ای خطاب به آقای خامنه ای نوشتم. ولی این نوشته ها هیچ ‏کدام نامه نبوده است. بیشتر باید آن ها را یادداشت یا حرف دل خواند. ‏
خب، آیا تاکنون اثری هم داشته اند یا خیر؟خیر. پیش از من هم خیلی ها به آقای خامنه ای نامه نوشتند. ایشان مایل نیست ترتیب اثری ‏بدهد. حالا شاید این نامه ها از طریقی به ایشان برسد یا به ایشان بدهند، تا بخوانند، شاید هم ‏نخوانند. به هر حال اثری نداشته است.‏
پس در واقع باعث حل مشکلاتی که در نامه به آن ها اشاره کرده اید نشده است.‏واقعیت این است که من هم چنین امیدی نداشتم. فقط می خواستم حرف های دل خودم را گفته ‏باشم.‏
شما توضیحاتی درباره چگونگی عدم دریافت پاسپورت داده و اشاره کرده اید که ضبط ‏پاسپورت مربوط به بازداشت شما در سال 80 است. درباره علل بازداشتتان توضیح می ‏دهید؟در سال های 79 و 80 موجی راه افتاد که اقایان بسیاری از نیروهای ملی ـ مذهبی و نیروهای ‏نزدیک به آیت الله منتظری را دستگیر کردند. طبیعتا بعد از این مسایل تصور کردند من هم ‏آخرین فرد حلقه یاران آقای منتظری هستم. به همین دلیل به دستگیری من اقدام کردند. اماخب ‏همان جا هم مشخص شد که بنده هیچ گونه رابطه تشکیلاتی با استادم جناب آیت الله منتظری ‏ندارم. گرچه علاقه خاصی به ایشان دارم، اما تنها و برای خودم کار می کنم.‏
یعنی بازجویی های شما درارتباط با آیت الله منتظری بود؟نه. همان طور که می دانید وقتی افراد بازداشت می شوند، علاوه بر سوالات مکتوب که به ‏درد قاضی شرع برای پرونده سازی و صدور حکم می خورد، درصد زیادی از صحبت ها به ‏صورت شفاهی است؛ در صحبت های شفاهی بسیار درباره آقای منتظری صحبت شد. مثلا ‏می پرسیدند تحلیل شما از عزل آقای منتظری و عمل آیت الله خمینی، برخلاف ماست. دلایل ‏شما چیست و بحث های این چنینی. ولی در بازجویی های مکتوب خیر. ‏
پس بازجویی های شما حول محورهای دیگری هم چون توهین به مقامات بود؟البته این مساله را در نظر بگیرید که آقایان مایل اند برای همه فعالان سیاسی پرونده ای درست ‏کنند. به این ترتیب همه این افراد متهم خواهند بود. یعنی ما الان تعداد بسیار زیادی از ‏سیاسیون را داریم که بازداشت شده اند، پرونده ای برایشان گشوده و بعد با قرار از زندان ازاد ‏شده اند، اما هرگز هیچ حکمی برایشان صادر نشده است.‏
یعنی همان اتفاقی که برای شما هم افتاده و هنوز سند منزل تان در گرو دادگاه است.‏بله. چون این افراد می دانند که اگر حکم صادر شود، به هر حال دوران محکومیت تمام می ‏شود و بعد از آن فرد باید دارای تمامی حقوق خویش باشد. ولی با وضیعت فعلی بهانه می ‏آورند که متهم هستی و از دادن پاسپورت به فرد خودداری می کنند. نکته جالب آنکه من ‏چون خودم را گناهکار نمی دانستم و معتقد بودم جرمی مرتکب نشده ام، درخواست آزادی هم ‏نکردم، بلکه خود آقایان قرار بازداشت مرا به وثیقه تبدیل کردند که هنوز هم ادامه دارد. ‏
چه اتفاقی باعث شد که دست به انتشار چنین متنی بزنید؟من یک بار در 25 شهریور سال 85 قصد خروج از کشور را داشتم که پاسپورت من ضبط ‏شد. بعد از آن مثل همه مردم و مانند یک فردعادی، درخواست پاسپورت کردم که خبری از ‏آن نشد. پیش خودم فکر کردم شاید به این دلیل است که پاسپورت قبلی من تا دی ماه سال 87 ‏اعتبار دارد. به همین دلیل منتظر ماندم تا دی ماه امسال که اعتبار پاسپورتم تمام شده بود و ‏مجددا درخواست پاسپورت کردم. اما این بار هم خبری نشد. بعد از چند بار پیگیری به من ‏گفتند که پاسپورت شما مشکل دارد و باید به نهاد ریاست جمهوری در مشهد مراجعه کنید. ‏
یعنی همان اداره که در مطلب تان اشاره کرده اید؟بله. اما قبل از اینکه به اداره اطلاعات بروم، به یکی از آشنایان که در کلاس های آقای خامنه ‏ای شرکت می کند زنگ زدم. گویا این کلاس ها در نزدیکی جایی است که آقای محسنی اژه ‏ای هم هستند. از ایشان خواستم که به آقای اژه ای پیغام بدهند که بنده تا چند روز آینده به اداره ‏شما خواهم آمد. چون آقای اژه ای در جایی گفته بودند که قابل آدم متکبری است و منتظراست ‏ما پاسپورت را به در خانه اش ببریم و تقدیمش کنیم. به این دوست خودم گفتم که به آقای اژه ‏ای بگوید که به اداره شما مراجعه می کنم، ولی اگر پاسپورت مرا ندادند، بهتر است که مرا ‏دستگیر کنند؛ در غیر این صورت دست به انتشار این نامه می زنم.‏
آشنای شما با آقای اژه ای صحبت کرد؟بله، ولی بعد از یک هفته و زمانی که نامه منتشر شده بود من این مساله را فهمیدم. در اداره ‏اطلاعات هم گفتم که یا مرا دستگیر کنید یا پاسپورت مرا بدهید تا از کشور خارج شوم. ‏مرزهای کشور آن قدر راه فرار دارد که بتوان به راحتی از آن خارج شد. در غیر این صورت ‏نامه ای هم منتشر خواهم کرد.‏
جواب آن ها چه بود؟آن ها حرف خاصی نزدند و گفتند که پاسپورت نمی دهند و این کارها به نفع من نیست.‏
کمی عجیب نیست که باوجود همه این بحث ها و مسایل اتفاقی نیفتاده است؟بله. من خودم به آقایان گفتم که حضور من در کشور به نفع شما نیست،ولی حس می کنم این ها ‏نمی خواهند به اصطلاح در مقابل من کم بیاورند. چون من گفتم یا پاسپورت بدهید یا دستگیرم ‏کنید، شاید تصورشان این است که هر کدام از این دو کار را انجام بدهند، حرف من عملی شده ‏و آن ها منفعل خواهند بود. شاید هم آزادی احمد قابل برای آن ها، یک نوع پز آزادی است. ‏شاید پیش خودشان فکر می کنند حرف ما به گوش کسی نمی رسد. چون می بینید که نه ‏روزنامه ها و نه سایت های داخلی هیچ اشاره ای به مطلب من نکردند. به هر حال این ها ‏افرادی نیستند که کسی به آقای بزرگ آن ها حمله کند و کاری نکنند. ولی این آزادی برای من ‏کشنده است؛ لااقل اگر در سلول انفرادی باشم می دانم که کار خودم را خوب انجام داده ام. ‏
حالا شما چرا این همه اصرار به خروج از کشور دارید؟ برای تحصیل یا تدریس است یا به ‏دلیل وضعیت حاکمیت؟نه. خواهش می کنم حتما به این مطلب اشاره کنید. ظلم حاکمیت اگر ده ها برابر هم شود می ‏توانم تحمل کنم، اما مشکل من با فرهنگ منحطی است که به نام دین بر مملکت حاکم شده ‏است. مثلا الان دو ماه است همه کشور را سیاه و مردم را از شادی ها و مواهب زندگی ‏محروم کرده اند. ما کچا چنین چیزی در دین داریم؟ حضرت امیر ـ که ما خود را شیعه ایشان ‏می دانیم ـ حتی زمانی که در قدرت بودند هرگز برای پیغمبر اسلام مراسم سالگرد نگرفتند. ‏این ها خرافه هایی است که بعدها وارد دین شده است. یا مثلا بحث قمه زنی. خیلی ها تنها به ‏دلیل مخالفت با حرف آقای خامنه ای قمه می زنند، ولی مگر همه حرف های ایشان غلط ‏است؟به هر حال باید به حرف های درست عمل کرد.مشکل ما با شخص ایشان نیست با ‏سیاست های غلط حاکم است. یا مثلا من وقتی نامه خانواده مرحوم زهرا بنی یعقوب را می ‏خوانم، باور کنید به اندازه سه روضه حضرت زهرا گریه می کنم. من خودم آخوند هستم ‏گرچه لباس روحانیت نمی پوشم، باور کنید زجر می کشم از ظلمی که به نام حضرت زهرا بر ‏این مملکت وارد می شود. به تاجیکستان هم که می خواهم بروم به این دلیل است که قیمت ها ‏درآن جا ارزان است و می توانم با درآمد کرایه منزل ام، در آن جا خانه ای اجاره کنم. ضمن ‏اینکه نه همسرم و نه فرزندانم دچار استرس نخواهند بود. من هم به کارهای تحقیقاتی و ‏پژوهشی خودم مشغول خواهم بود.‏
کمی درباره برادرتان آقای هادی قابل صحبت کنیم. شما اشاره کردید که عده ای از دوستان ‏درباره ایشان با آقای خامنه ای صحبت داشتند. در این مورد و پاسخ آقای خامنه ای توضیحی ‏می دهید؟گویا وقتی آقای ناطق نوری از سفری به مصر بازگشته بودند، آقای سیدحسن خمینی با ایشان ‏صحبت می کند و می گوید شما که برای گزارش نزد مقام رهبری می روید، به ایشان بگویید ‏با توجه به سوابق آقای قابل و خانواده شان، صدور و اجرای چنین حکمی نه به مصلحت نظام ‏است نه خانواده ایشان. ایشان اصلا آدم تندی نیست و بسیار معتدل است. آقای ناطق می گویند ‏که چرا خودتان شخصا این مسایل را نمی گویید،آقاسید حسن خمینی می گویند که من تا بروم ‏وقت گرفته می شود.چون شما باید فردا برای گزارش نزد ایشان بروید، این هارا منتقل کنید. ‏آقای کروبی هم در دیدار دو نفره ای که با ایشان داشته اند به همین مسایل اشاره کردند. اما ‏آقای خامنه ای سکوت کردند.‏
یعنی هیچ پاسخی ندادند؟خیر. جالب است که در دیدار با آقای کروبی فقط این دو نفر در اتاق بودند و هیچ صحبتی ‏نکردند و تنها سکوت کردند. حتی با واسطه ای شنیدم که آقای هاشمی هم دراین باره با آقای ‏خامنه ای صحبت کردند. ولی به هر حال سکوت ایشان نشان دهنده نظرشان است. مثلا دادگاه ‏ویژه روحانیت دو بار در سال لیستی را برای عفو نزد آقای خامنه ای می برد. ایشان می ‏دانستند هادی قابل هم در زندان است و اسمش هم در لیست نیست ولی کاری نکردند. این نوع ‏رفتارها نشان دهنده نظر و موضع ایشان است.‏
الان وضعیت آقای قابل چگونه است؟از روز عید غدیر تاکنون به ایشان مرخصی ماهیانه داده نشده است. ایشان پیش از این یک ‏حبس یک ساله داشتند که ده ماه از آن را گذراندند و بعد عفو شدند. در حالی که بر طبق قانون ‏باید بعد از گذشت یک سوم از مدت زمان حبس آزاد می شدند. نکته جالب آنکه یک بار به ‏ایشان 25 روز مرخصی دادند. مادر ما هنوز نمی داند که برای برادرم چنین حکمی صادر ‏شده است. آقا هادی نزد والده رفت و برای 15 روز به حج عمره رفتند. جالب است ایشان که ‏زندانی هستند و حکم دارند می توانند از کشور خارج شوند و من نه. ‏
آقای قابل بحث داغ این روزها، بحث انتخابات است. با توجه به مسایلی که برشمردید و ‏وضعیت کشور که به آن در یادداشت خود اشاره داشتید درباره انتخابات چه نظری دارید؟اگر بر فرض مثال فردا روز انتخابات باشد و موضع گیری حاکمیت و اصلاح طلبان همین ‏گونه باشد که الان هست، بنده به هیچ وجه پای صندوق رای نخواهم رفت. من و شما در ‏سوییس و آمریکا و انگلیس که زندگی نمی کنیم. در مملکت هیچ چیزی مشخص نیست و ‏تصمیم ها هم عقلانی و منطقی نیست و بر روی احساس و هیجانات است. اگر فردی پیدا شد ‏که در راه استیفای حقوق ملت و حق حاکمیت ملت گام بردارد و و نه آنطور که بعضی از ‏دوستان می گویند حتی یک درصد، بلکه حداقل 20 تا 30 درصد حقوق ملت را استیفا کند و ‏قادر باشد در عرصه بین الملل به جای ذلت، عزت بیاورد رای خواهم داد. ولی در شرایط ‏فعلی به هیچ وجه پای صندوق رای نخواهم رفت. بنده در منزل خویش حق حاکمیت دارم و ‏آنرا هم اعمال می کنم! ‏

No comments:

Post a Comment