Sunday, February 8, 2009

پوشيدن لباس محلي خلق ها را فريب نمي دهد‏ -يوسف عزيزي بني طرف درگفت وگو با روز

پوشيدن لباس محلي خلق ها را فريب نمي دهد‏
يوسف عزيزي بني طرف درگفت وگو با روز:‏ - دوشنبه 21 بهمن 1387 [2009.02.09]
نادرايراني
roozonline
يوسف عزيزي بني طرف عضوكانون نويسندگان ايران ومحقق مسايل قومي در گفت و گو با روز از اين نظر مي ‏گويد که شرايط عيني مشارکت در انتخابات به سبب رويدادهاي خشونت آميزي که طي چهار پنج سال اخير در ‏مناطق عرب نشين، بلوچ نشين، کرد نشين، ترک نشين و ترکمن نشين رخ داده، قدري رنگ ولعاب سرخ فام به ‏خود گرفته و باشرايط پيش از خرداد 1376 که شرايط آبي رنگ بود، تفاوت دارد. به اعتقاد وي براي جلب ‏مشاركت اقوام درانتخابات،‎ ‎نيروهاي سياسي فعال در صحنه بايد يک برنامه حداقلي در زمينه حقوق قوميت ‏هاارايه دهند. اين گفت وگو درپي مي آيد.‏
‎‎شرايط حضور قوميت ها را در انتخابات آينده چگونه ارزيابي مي كنيد؟‎‎
طي چند سال اخير به سبب‎ ‎‏ دشواري هاي اقتصادي و سرکوب ها و برنامه هاي محدود کننده احزاب و نهادهاي ‏سياسي، فرهنگي و مدني، ما شاهد رشد شکاف هايي هستيم که مي تواند در فرايند مشارکت مردمان مختلف جامعه ‏ايران در انتخابات رياست جمهوري آينده، نقش منفي داشته باشد. اين شکاف ها ميان قوميت ها، زنان، کارگران، ‏دانشجويان، روشنفکران از يک سو و حکومت از سوي ديگر فاصله انداخته است. در برخي از انتخابات پيشين ‏وبه ويژه در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، ما گواه افت ميليوني مشارکت توده هاي مردم بوديم. اين امر حتا ‏برخي از عناصر حکومت را نيز به هراس انداخته است. لذا شرايط عيني مشارکت در انتخابات به سبب ‏رويدادهاي خشونت آميزي که طي چهار پنج سال اخير در مناطق عرب نشين، بلوچ نشين، کرد نشين، ترک ‏نشين و ترکمن نشين رخ داده، قدري رنگ ولعاب سرخ فام به خود گرفته و باشرايط پيش از خرداد 1376 که ‏شرايط آبي رنگ بود، تفاوت دارد.ضمن اينکه در حال حاضر عمليات فشار واعدام و دستگيري در سيستان و ‏بلوچستان و کردستان و خوزستان ادامه دارد. در آذربايجان اگر عمليات خشونت آميز نيست اما دستگيري و زندان ‏فعالان قومي را شاهد هستيم. اين تابلوي گلگوني است از شرايط قوميت ها در آستانه انتخابات دهم رياست ‏جمهوري. ‏
‎‎درچه شرايطي مردم اين مناطق درانتخابات رياست جمهوري مشارکت خواهند کرد؟‎ ‎
به نظر من شرايط حضور قوميت هاي ايراني غيرفارس ـ که بيش از نيمي از جمعيت ايران را تشکيل مي دهند ـ ‏در انتخابات جدا از شرايط ديگر شهروندان ايراني نيست. يعني انتخابات اگر طبق موازين بين المللي، آزاد، ‏رقابتي و سالم باشد، احتمال مشارکت آنان در انتخابات رياست جمهوري بيشتر خواهد شد و گرنه تجربه هاي يکي ‏دو انتخابات گذشته و تحريم ها تکرار خواهد شد. مثلا در انتخابات هفتم رياست جمهوري ما شاهد مشارکت وسيع ‏توده هاي عرب، بلوچ، کرد، ترک و ترکمن در آن انتخابات بوديم، زيرا نوعي از رقابت ميان نامزدهاي اصلاح ‏طلبان و محافظه کاران وجود داشت. دستکم در خوزستان، عرب ها با نسبتي نزديک به 95 در صد به محمد ‏خاتمي راي دادند. بعد از آن گرچه فضا براي فعاليت هاي فرهنگي ـ وتاحدي سياسي ـ قوميت ها فراهم شد، اما اين ‏امور تثبيت نشد و با آمدن راستگرايان اقتدارگرا همه چيز بر باد رفت. در دوره اصلاحات حتي قول وقرارهايي که ‏خاتمي درباره اجراي اصل 15 قانون اساسي داده بود انجام نشد و اقوام ايراني غيرفارس همچنان خواهان اجراي ‏اين اصل و آموزش به زبان مادري خويش در دوره ابتدايي هستند. ‏
‎‎كانديداها با چه شعارهايي مي توانند قوميت ها را به مشاركت درانتخابات تشويق كنند؟ به عبارت ديگر ‏خواست مردمان ساكن درحوزه قوميتي چيست؟‎ ‎
بي گمان خواست تاريخي خلق هاي ايران فراتر از اصل 15 قانون اساسي است و حقوقي را شامل مي شود که از ‏حقوق اوليه قومي - ملي آغاز و به حق تعيين سرنوشت ختم مي گردد.لذا نيروهاي سياسي فعال در صحنه بايد يک ‏برنامه حداقلي در اين زمينه ـ يعني حقوق قوميت ها ـ ارايه دهند و بي عملي و انفعال گذشته را کنار بگذارند؛ زيرا ‏شکاف ميان اين قوميت ها و گروه هاي سياسي اي که زماني ادعاي تحقق حقوق قانوني آنان را داشتند وسيع شده ‏است. در شرايط کنوني همه قوميت ها ـ اعم از آذربايجاني و کرد و عرب و ترکمن و بلوچ ـ خواهان اجراي اصل ‏‏15 و 19 قانون اساسي هستند که در راس آنها آموزش به زبان مادري در دوره ابتدايي ـ درکنار زبان فارسي ـ ‏است. هم اکنون هزاران زنداني کرد و بلوچ و عرب و ترک و ترکمن در زندان ها هستند ( وبه نظر مي رسد ‏بيشترين شمار زندانيان ايران را تشکيل مي دهند) ونيروهاي سياسي فعال در صحنه بايد شعار آزادي اين زندانيان ‏را در سرلوحه شعارهاي خود قرار دهند تا بتوانند حمايت قوميت هاي غير فارس را جلب کنند. ‏
‎‎با توجه به اينكه اقوام اغلب درحاشيه ايران مستقر هستند جلب مشاركت آنان براي حضور در صحنه ‏انتخابات داراي چه اهميتي است؟‎ ‎
اقوام فقط در حاشيه ايران نيستند بلکه در سراسر کشور سکونت دارند. اگر نيک بنگريد ترک ها نه تنها در ‏آذربايجان شرقي و غربي و اردبيل و زنجان بلکه در استان هاي قزوين و تهران و قم و همدان و اصفهان وفارس ‏‏(ترک هاي قشقايي) و گرگان و خراسان سکونت دارند. گروه هاي قومي کرد و عرب نيز علاوه بر مناطق اصلي ‏شان در استان خراسان زندگي مي کنند. بلوچ ها نيز در خراسان و گرگان هستند. تازه اين جدا از گروه هاي زباني ‏و گويشي نظير لرها و بختياري ها و گيلک ها و مازني هاست. در نتيجه باتوجه به ثقل جمعيتي خلق هاي ايران، ‏جلب مشارکت آنان در انتخابات رياست جمهوري اهميت فراوان دارد؛کاري که به علت سرکوب ها و خلف وعده ‏هاي پيشين، دشوار مي نمايد. ‏
‎‎درصورتي كه قوميت ها به شركت درانتخابات ترغيب نشوند وخواست هاي آنان مورد ملاحظه قرار ‏نگيرد چه مشكلاتي گريبانگير كشور خواهد شد؟‎ ‎
اصولا انتخابات "آزاد و سالم ورقابتي" يکي از عوامل مهم دموکراسي در هر کشور است واگر قوميت هاي غير ‏فارس به هردليلي نخواهند يا نتوانند در انتخابات شرکت کنند فرايند دموکراسي در ايران ضربه خواهد ديد. اگر ‏مطالبات قوميت ها مورد توجه قرار نگيرد، ما شاهد گسترش تندروي از سوي گروه هاي افراطي قومي خواهيم ‏بود. ما اين پديده را پيشتر نيز شاهد بوديم، و درواقع سيطره اقتدارگرايان بر پارلمان طي دو دوره گذشته و نيز بر ‏منصب رياست جمهوري باعث شد تا برخي از گروه هاي قومي دچار سرخوردگي شده و به تندروي کشانده شوند. ‏منظور من البته اعتصاب ها يا تظاهرات مسالمت آميز عرب ها در خوزستان يا کردها در کردستان يا آذربايجاني ‏ها نيست. درواقع عدم ترغيب خلق هاي ايران براي شرکت در انتخابات رياست جمهوري و عدم توجه به خواسته ‏هايش مي تواند به گسترش عمليات تند و خشونت آميز منجر شود، وحتي بدتر از آن مي تواند در ميان مدت و بلند ‏مدت آشتي ملي (ملي به مفهوم وسيع آن يعني بين القوميات) را تهديد کند. ‏
‎‎كدام بخش از كانديداهاي موجود قادرند قوميت ها را به شركت درانتخابات تشويق كنند؟‎ ‎
اقتدارگرايان طي چهار پنج سال گذشته نشان دادند که هيچ گونه توجهي به خواسته هاي قوميت هاي غيرفارس ‏ندارند بلکه طبق سياست کلي برخورد و سرکوب عمل مي کنند. آنان طي سال هاي گذشته احزاب سياسي، نهادهاي ‏مدني و فرهنگي و اغلب مطبوعات اين قوميت ها را بستند و همه درهاي بيان مسالمت آميزوقانوني خواسته هاي ‏اين قوميت ها را مسدود کردند. هم اکنون حتي فعالان هويت طلبي که در چارچوب قانون فعاليت مي کنند تحت ‏پيگرد قرار مي گيرند و با احکام سنگين روانه زندان مي شوند. درواقع سخن گفتن در باره اين امور مثنوي هفتاد ‏من مي شود و تاريخ در نهايت حکم خود را در اين زمينه عليه راستگرايان افراطي صادر خواهد کرد. با پوشيدن ‏دشداشه و چفيه در اهواز و لباس ترکمني يا کردي نمي توان خلق هاي ايران را فريب داد. کاري که رييس جمهور ‏فعلي انجام مي دهد و ممکن است بعد از اين هم بکند. اصلاح طلبان حکومتي هم گرچه در آغاز حکومتشان، ‏شعارهايي در اين زمينه دادند و فضا را هم براي فعاليت هاي فرهنگي و مدني قوميت هاي غير فارس آماده کردند ‏اما بر اثر نداشتن برنامه حداکثري و حداقلي در باره حقوق قوميت ها و بي توجهي به خواسته هاي قانوني آنان و ‏انفعال و عدم قاطعيت دربرابر افراط گرايان ـ اعم از اسلام گرا و فارس گرا ـ نتوانستند کاري انجام دهند.آنان حتي ‏اصول قانون اساسي را هم اجرا نکردند؛ به طوري که پس از سي سال، اصول 15 و 19 قانون اساسي همچنان ‏متوقف مانده اند. البته در آن هنگام افراط گرايان ياد شده، اصلاح طلبان ( وکل حاکميت) را از جنبش هاي مسالمت ‏آميز قوميت ها مي ترساندند.‏
از سوي ديگر در ايران امروز ما شاهد گسترش احساسات قومي متضادي هستيم. اين احساسات از يک سو در ‏ميان فارس ها به شکل بازگشت به ادبيات و نمادهاي باستانگرايانه، و از سوي ديگر در ميان خلق هاي غير فارس ‏به شکل هويت طلبي قومي بروز مي يابند. قطب نماي رييس جمهور سابق کشورمان، اغلب وي را به سوي گروه ‏اول هدايت مي کرد؛ به طوري که مي کوشيد حمايت آنان را کسب کند و سخنان و شعارهايي را در اين زمينه ‏مطرح مي کرد که خوشايند عرب ها و کردها و آذربايجاني ها نبود. در صورتي که وي مي بايستي در سخنان ‏خود، احساسات هردو گروه را مد نظر قرار مي داد. اگر خاتمي بخواهد به همان منوال سابق ادامه بدهد بعيد مي ‏دانم که بتواند حمايت قوميت ها را کسب کند.‏‎ ‎در حاليکه اکنون آگاهي هاي قومي ـ هم ميان نخبگان و هم توده هاي ‏مردمان غير فارس - بسيار نيرومند است و مي تواند نقش تعيين کننده اي در انتخابات آينده بازي کند. فراموش ‏نکنيم که با وجود کانديداهاي اصلاح طلبي مانند معين و کروبي در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، تنها مهر ‏عليزاده بود که توانست بيشترين آراء استان هاي ترک نشين شمال غرب کشور را به دست آورد. علت آن فقط يک ‏چيز بود و آن طرح شعار " اجراي اصل 15" قانون اساسي از طرف ايشان بود که البته تبار آذربايجاني اش در ‏اين زمينه به وي کمک کرد. البته عکس اين امر نيز صادق است و علي شمخاني ـ به رغم عرب بودن ـ نتوانست ‏در سال 1380 و در رقابت با محمد خاتمي آراء عرب هاي خوزستان را از آن خود سازد چون برخلاف مهر علي ‏زاده حتي از طرح شعار"اجراي اصل 15" نيز خودداري کرد. لذا عرب ها، خاتمي غير عرب را بر وي ترجيح ‏دادند و شمخاني راي چنداني در زادگاه خود نياورد. علاوه بر اينها براثر نفوذ احزاب کردي، ما شاهد تحريم برخي ‏از انتخابات گذشته بوديم که اين تحريم ها در کردستان و ديگر شهرهاي کردنشين از همه جاي ايران محسوس تر ‏بود.‏‎ ‎اين امور در پاسخ به درخواست نخبگان و گروه هاي سياسي کرد صورت مي گرفت و تکرار آن دور از ذهن ‏نيست. ‏
بنابراين اصلاح طلبان ـ اعم از حکومتي وغير حکومتي ـ بايد به اين مسايل توجه کنند و احساسات و گرايش هاي ‏قومي در ميان خلق هاي ايران را در حساب هاي انتخاباتي خود وارد سازند. شعار و وعده ووعيد توخالي ديگر ‏کاربرد ندارد بلکه بايد براي حل "مساله ملي" يا مساله قوميت ها در ايران برنامه داشت. ‏‏ ‏

No comments:

Post a Comment