پوشيدن لباس محلي خلق ها را فريب نمي دهد
يوسف عزيزي بني طرف درگفت وگو با روز: - دوشنبه 21 بهمن 1387 [2009.02.09]
نادرايراني
يوسف عزيزي بني طرف درگفت وگو با روز: - دوشنبه 21 بهمن 1387 [2009.02.09]
نادرايراني
roozonline
يوسف عزيزي بني طرف عضوكانون نويسندگان ايران ومحقق مسايل قومي در گفت و گو با روز از اين نظر مي گويد که شرايط عيني مشارکت در انتخابات به سبب رويدادهاي خشونت آميزي که طي چهار پنج سال اخير در مناطق عرب نشين، بلوچ نشين، کرد نشين، ترک نشين و ترکمن نشين رخ داده، قدري رنگ ولعاب سرخ فام به خود گرفته و باشرايط پيش از خرداد 1376 که شرايط آبي رنگ بود، تفاوت دارد. به اعتقاد وي براي جلب مشاركت اقوام درانتخابات، نيروهاي سياسي فعال در صحنه بايد يک برنامه حداقلي در زمينه حقوق قوميت هاارايه دهند. اين گفت وگو درپي مي آيد.
شرايط حضور قوميت ها را در انتخابات آينده چگونه ارزيابي مي كنيد؟
طي چند سال اخير به سبب دشواري هاي اقتصادي و سرکوب ها و برنامه هاي محدود کننده احزاب و نهادهاي سياسي، فرهنگي و مدني، ما شاهد رشد شکاف هايي هستيم که مي تواند در فرايند مشارکت مردمان مختلف جامعه ايران در انتخابات رياست جمهوري آينده، نقش منفي داشته باشد. اين شکاف ها ميان قوميت ها، زنان، کارگران، دانشجويان، روشنفکران از يک سو و حکومت از سوي ديگر فاصله انداخته است. در برخي از انتخابات پيشين وبه ويژه در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، ما گواه افت ميليوني مشارکت توده هاي مردم بوديم. اين امر حتا برخي از عناصر حکومت را نيز به هراس انداخته است. لذا شرايط عيني مشارکت در انتخابات به سبب رويدادهاي خشونت آميزي که طي چهار پنج سال اخير در مناطق عرب نشين، بلوچ نشين، کرد نشين، ترک نشين و ترکمن نشين رخ داده، قدري رنگ ولعاب سرخ فام به خود گرفته و باشرايط پيش از خرداد 1376 که شرايط آبي رنگ بود، تفاوت دارد.ضمن اينکه در حال حاضر عمليات فشار واعدام و دستگيري در سيستان و بلوچستان و کردستان و خوزستان ادامه دارد. در آذربايجان اگر عمليات خشونت آميز نيست اما دستگيري و زندان فعالان قومي را شاهد هستيم. اين تابلوي گلگوني است از شرايط قوميت ها در آستانه انتخابات دهم رياست جمهوري.
درچه شرايطي مردم اين مناطق درانتخابات رياست جمهوري مشارکت خواهند کرد؟
به نظر من شرايط حضور قوميت هاي ايراني غيرفارس ـ که بيش از نيمي از جمعيت ايران را تشکيل مي دهند ـ در انتخابات جدا از شرايط ديگر شهروندان ايراني نيست. يعني انتخابات اگر طبق موازين بين المللي، آزاد، رقابتي و سالم باشد، احتمال مشارکت آنان در انتخابات رياست جمهوري بيشتر خواهد شد و گرنه تجربه هاي يکي دو انتخابات گذشته و تحريم ها تکرار خواهد شد. مثلا در انتخابات هفتم رياست جمهوري ما شاهد مشارکت وسيع توده هاي عرب، بلوچ، کرد، ترک و ترکمن در آن انتخابات بوديم، زيرا نوعي از رقابت ميان نامزدهاي اصلاح طلبان و محافظه کاران وجود داشت. دستکم در خوزستان، عرب ها با نسبتي نزديک به 95 در صد به محمد خاتمي راي دادند. بعد از آن گرچه فضا براي فعاليت هاي فرهنگي ـ وتاحدي سياسي ـ قوميت ها فراهم شد، اما اين امور تثبيت نشد و با آمدن راستگرايان اقتدارگرا همه چيز بر باد رفت. در دوره اصلاحات حتي قول وقرارهايي که خاتمي درباره اجراي اصل 15 قانون اساسي داده بود انجام نشد و اقوام ايراني غيرفارس همچنان خواهان اجراي اين اصل و آموزش به زبان مادري خويش در دوره ابتدايي هستند.
كانديداها با چه شعارهايي مي توانند قوميت ها را به مشاركت درانتخابات تشويق كنند؟ به عبارت ديگر خواست مردمان ساكن درحوزه قوميتي چيست؟
بي گمان خواست تاريخي خلق هاي ايران فراتر از اصل 15 قانون اساسي است و حقوقي را شامل مي شود که از حقوق اوليه قومي - ملي آغاز و به حق تعيين سرنوشت ختم مي گردد.لذا نيروهاي سياسي فعال در صحنه بايد يک برنامه حداقلي در اين زمينه ـ يعني حقوق قوميت ها ـ ارايه دهند و بي عملي و انفعال گذشته را کنار بگذارند؛ زيرا شکاف ميان اين قوميت ها و گروه هاي سياسي اي که زماني ادعاي تحقق حقوق قانوني آنان را داشتند وسيع شده است. در شرايط کنوني همه قوميت ها ـ اعم از آذربايجاني و کرد و عرب و ترکمن و بلوچ ـ خواهان اجراي اصل 15 و 19 قانون اساسي هستند که در راس آنها آموزش به زبان مادري در دوره ابتدايي ـ درکنار زبان فارسي ـ است. هم اکنون هزاران زنداني کرد و بلوچ و عرب و ترک و ترکمن در زندان ها هستند ( وبه نظر مي رسد بيشترين شمار زندانيان ايران را تشکيل مي دهند) ونيروهاي سياسي فعال در صحنه بايد شعار آزادي اين زندانيان را در سرلوحه شعارهاي خود قرار دهند تا بتوانند حمايت قوميت هاي غير فارس را جلب کنند.
با توجه به اينكه اقوام اغلب درحاشيه ايران مستقر هستند جلب مشاركت آنان براي حضور در صحنه انتخابات داراي چه اهميتي است؟
اقوام فقط در حاشيه ايران نيستند بلکه در سراسر کشور سکونت دارند. اگر نيک بنگريد ترک ها نه تنها در آذربايجان شرقي و غربي و اردبيل و زنجان بلکه در استان هاي قزوين و تهران و قم و همدان و اصفهان وفارس (ترک هاي قشقايي) و گرگان و خراسان سکونت دارند. گروه هاي قومي کرد و عرب نيز علاوه بر مناطق اصلي شان در استان خراسان زندگي مي کنند. بلوچ ها نيز در خراسان و گرگان هستند. تازه اين جدا از گروه هاي زباني و گويشي نظير لرها و بختياري ها و گيلک ها و مازني هاست. در نتيجه باتوجه به ثقل جمعيتي خلق هاي ايران، جلب مشارکت آنان در انتخابات رياست جمهوري اهميت فراوان دارد؛کاري که به علت سرکوب ها و خلف وعده هاي پيشين، دشوار مي نمايد.
درصورتي كه قوميت ها به شركت درانتخابات ترغيب نشوند وخواست هاي آنان مورد ملاحظه قرار نگيرد چه مشكلاتي گريبانگير كشور خواهد شد؟
اصولا انتخابات "آزاد و سالم ورقابتي" يکي از عوامل مهم دموکراسي در هر کشور است واگر قوميت هاي غير فارس به هردليلي نخواهند يا نتوانند در انتخابات شرکت کنند فرايند دموکراسي در ايران ضربه خواهد ديد. اگر مطالبات قوميت ها مورد توجه قرار نگيرد، ما شاهد گسترش تندروي از سوي گروه هاي افراطي قومي خواهيم بود. ما اين پديده را پيشتر نيز شاهد بوديم، و درواقع سيطره اقتدارگرايان بر پارلمان طي دو دوره گذشته و نيز بر منصب رياست جمهوري باعث شد تا برخي از گروه هاي قومي دچار سرخوردگي شده و به تندروي کشانده شوند. منظور من البته اعتصاب ها يا تظاهرات مسالمت آميز عرب ها در خوزستان يا کردها در کردستان يا آذربايجاني ها نيست. درواقع عدم ترغيب خلق هاي ايران براي شرکت در انتخابات رياست جمهوري و عدم توجه به خواسته هايش مي تواند به گسترش عمليات تند و خشونت آميز منجر شود، وحتي بدتر از آن مي تواند در ميان مدت و بلند مدت آشتي ملي (ملي به مفهوم وسيع آن يعني بين القوميات) را تهديد کند.
كدام بخش از كانديداهاي موجود قادرند قوميت ها را به شركت درانتخابات تشويق كنند؟
اقتدارگرايان طي چهار پنج سال گذشته نشان دادند که هيچ گونه توجهي به خواسته هاي قوميت هاي غيرفارس ندارند بلکه طبق سياست کلي برخورد و سرکوب عمل مي کنند. آنان طي سال هاي گذشته احزاب سياسي، نهادهاي مدني و فرهنگي و اغلب مطبوعات اين قوميت ها را بستند و همه درهاي بيان مسالمت آميزوقانوني خواسته هاي اين قوميت ها را مسدود کردند. هم اکنون حتي فعالان هويت طلبي که در چارچوب قانون فعاليت مي کنند تحت پيگرد قرار مي گيرند و با احکام سنگين روانه زندان مي شوند. درواقع سخن گفتن در باره اين امور مثنوي هفتاد من مي شود و تاريخ در نهايت حکم خود را در اين زمينه عليه راستگرايان افراطي صادر خواهد کرد. با پوشيدن دشداشه و چفيه در اهواز و لباس ترکمني يا کردي نمي توان خلق هاي ايران را فريب داد. کاري که رييس جمهور فعلي انجام مي دهد و ممکن است بعد از اين هم بکند. اصلاح طلبان حکومتي هم گرچه در آغاز حکومتشان، شعارهايي در اين زمينه دادند و فضا را هم براي فعاليت هاي فرهنگي و مدني قوميت هاي غير فارس آماده کردند اما بر اثر نداشتن برنامه حداکثري و حداقلي در باره حقوق قوميت ها و بي توجهي به خواسته هاي قانوني آنان و انفعال و عدم قاطعيت دربرابر افراط گرايان ـ اعم از اسلام گرا و فارس گرا ـ نتوانستند کاري انجام دهند.آنان حتي اصول قانون اساسي را هم اجرا نکردند؛ به طوري که پس از سي سال، اصول 15 و 19 قانون اساسي همچنان متوقف مانده اند. البته در آن هنگام افراط گرايان ياد شده، اصلاح طلبان ( وکل حاکميت) را از جنبش هاي مسالمت آميز قوميت ها مي ترساندند.
از سوي ديگر در ايران امروز ما شاهد گسترش احساسات قومي متضادي هستيم. اين احساسات از يک سو در ميان فارس ها به شکل بازگشت به ادبيات و نمادهاي باستانگرايانه، و از سوي ديگر در ميان خلق هاي غير فارس به شکل هويت طلبي قومي بروز مي يابند. قطب نماي رييس جمهور سابق کشورمان، اغلب وي را به سوي گروه اول هدايت مي کرد؛ به طوري که مي کوشيد حمايت آنان را کسب کند و سخنان و شعارهايي را در اين زمينه مطرح مي کرد که خوشايند عرب ها و کردها و آذربايجاني ها نبود. در صورتي که وي مي بايستي در سخنان خود، احساسات هردو گروه را مد نظر قرار مي داد. اگر خاتمي بخواهد به همان منوال سابق ادامه بدهد بعيد مي دانم که بتواند حمايت قوميت ها را کسب کند. در حاليکه اکنون آگاهي هاي قومي ـ هم ميان نخبگان و هم توده هاي مردمان غير فارس - بسيار نيرومند است و مي تواند نقش تعيين کننده اي در انتخابات آينده بازي کند. فراموش نکنيم که با وجود کانديداهاي اصلاح طلبي مانند معين و کروبي در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، تنها مهر عليزاده بود که توانست بيشترين آراء استان هاي ترک نشين شمال غرب کشور را به دست آورد. علت آن فقط يک چيز بود و آن طرح شعار " اجراي اصل 15" قانون اساسي از طرف ايشان بود که البته تبار آذربايجاني اش در اين زمينه به وي کمک کرد. البته عکس اين امر نيز صادق است و علي شمخاني ـ به رغم عرب بودن ـ نتوانست در سال 1380 و در رقابت با محمد خاتمي آراء عرب هاي خوزستان را از آن خود سازد چون برخلاف مهر علي زاده حتي از طرح شعار"اجراي اصل 15" نيز خودداري کرد. لذا عرب ها، خاتمي غير عرب را بر وي ترجيح دادند و شمخاني راي چنداني در زادگاه خود نياورد. علاوه بر اينها براثر نفوذ احزاب کردي، ما شاهد تحريم برخي از انتخابات گذشته بوديم که اين تحريم ها در کردستان و ديگر شهرهاي کردنشين از همه جاي ايران محسوس تر بود. اين امور در پاسخ به درخواست نخبگان و گروه هاي سياسي کرد صورت مي گرفت و تکرار آن دور از ذهن نيست.
بنابراين اصلاح طلبان ـ اعم از حکومتي وغير حکومتي ـ بايد به اين مسايل توجه کنند و احساسات و گرايش هاي قومي در ميان خلق هاي ايران را در حساب هاي انتخاباتي خود وارد سازند. شعار و وعده ووعيد توخالي ديگر کاربرد ندارد بلکه بايد براي حل "مساله ملي" يا مساله قوميت ها در ايران برنامه داشت.
يوسف عزيزي بني طرف عضوكانون نويسندگان ايران ومحقق مسايل قومي در گفت و گو با روز از اين نظر مي گويد که شرايط عيني مشارکت در انتخابات به سبب رويدادهاي خشونت آميزي که طي چهار پنج سال اخير در مناطق عرب نشين، بلوچ نشين، کرد نشين، ترک نشين و ترکمن نشين رخ داده، قدري رنگ ولعاب سرخ فام به خود گرفته و باشرايط پيش از خرداد 1376 که شرايط آبي رنگ بود، تفاوت دارد. به اعتقاد وي براي جلب مشاركت اقوام درانتخابات، نيروهاي سياسي فعال در صحنه بايد يک برنامه حداقلي در زمينه حقوق قوميت هاارايه دهند. اين گفت وگو درپي مي آيد.
شرايط حضور قوميت ها را در انتخابات آينده چگونه ارزيابي مي كنيد؟
طي چند سال اخير به سبب دشواري هاي اقتصادي و سرکوب ها و برنامه هاي محدود کننده احزاب و نهادهاي سياسي، فرهنگي و مدني، ما شاهد رشد شکاف هايي هستيم که مي تواند در فرايند مشارکت مردمان مختلف جامعه ايران در انتخابات رياست جمهوري آينده، نقش منفي داشته باشد. اين شکاف ها ميان قوميت ها، زنان، کارگران، دانشجويان، روشنفکران از يک سو و حکومت از سوي ديگر فاصله انداخته است. در برخي از انتخابات پيشين وبه ويژه در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، ما گواه افت ميليوني مشارکت توده هاي مردم بوديم. اين امر حتا برخي از عناصر حکومت را نيز به هراس انداخته است. لذا شرايط عيني مشارکت در انتخابات به سبب رويدادهاي خشونت آميزي که طي چهار پنج سال اخير در مناطق عرب نشين، بلوچ نشين، کرد نشين، ترک نشين و ترکمن نشين رخ داده، قدري رنگ ولعاب سرخ فام به خود گرفته و باشرايط پيش از خرداد 1376 که شرايط آبي رنگ بود، تفاوت دارد.ضمن اينکه در حال حاضر عمليات فشار واعدام و دستگيري در سيستان و بلوچستان و کردستان و خوزستان ادامه دارد. در آذربايجان اگر عمليات خشونت آميز نيست اما دستگيري و زندان فعالان قومي را شاهد هستيم. اين تابلوي گلگوني است از شرايط قوميت ها در آستانه انتخابات دهم رياست جمهوري.
درچه شرايطي مردم اين مناطق درانتخابات رياست جمهوري مشارکت خواهند کرد؟
به نظر من شرايط حضور قوميت هاي ايراني غيرفارس ـ که بيش از نيمي از جمعيت ايران را تشکيل مي دهند ـ در انتخابات جدا از شرايط ديگر شهروندان ايراني نيست. يعني انتخابات اگر طبق موازين بين المللي، آزاد، رقابتي و سالم باشد، احتمال مشارکت آنان در انتخابات رياست جمهوري بيشتر خواهد شد و گرنه تجربه هاي يکي دو انتخابات گذشته و تحريم ها تکرار خواهد شد. مثلا در انتخابات هفتم رياست جمهوري ما شاهد مشارکت وسيع توده هاي عرب، بلوچ، کرد، ترک و ترکمن در آن انتخابات بوديم، زيرا نوعي از رقابت ميان نامزدهاي اصلاح طلبان و محافظه کاران وجود داشت. دستکم در خوزستان، عرب ها با نسبتي نزديک به 95 در صد به محمد خاتمي راي دادند. بعد از آن گرچه فضا براي فعاليت هاي فرهنگي ـ وتاحدي سياسي ـ قوميت ها فراهم شد، اما اين امور تثبيت نشد و با آمدن راستگرايان اقتدارگرا همه چيز بر باد رفت. در دوره اصلاحات حتي قول وقرارهايي که خاتمي درباره اجراي اصل 15 قانون اساسي داده بود انجام نشد و اقوام ايراني غيرفارس همچنان خواهان اجراي اين اصل و آموزش به زبان مادري خويش در دوره ابتدايي هستند.
كانديداها با چه شعارهايي مي توانند قوميت ها را به مشاركت درانتخابات تشويق كنند؟ به عبارت ديگر خواست مردمان ساكن درحوزه قوميتي چيست؟
بي گمان خواست تاريخي خلق هاي ايران فراتر از اصل 15 قانون اساسي است و حقوقي را شامل مي شود که از حقوق اوليه قومي - ملي آغاز و به حق تعيين سرنوشت ختم مي گردد.لذا نيروهاي سياسي فعال در صحنه بايد يک برنامه حداقلي در اين زمينه ـ يعني حقوق قوميت ها ـ ارايه دهند و بي عملي و انفعال گذشته را کنار بگذارند؛ زيرا شکاف ميان اين قوميت ها و گروه هاي سياسي اي که زماني ادعاي تحقق حقوق قانوني آنان را داشتند وسيع شده است. در شرايط کنوني همه قوميت ها ـ اعم از آذربايجاني و کرد و عرب و ترکمن و بلوچ ـ خواهان اجراي اصل 15 و 19 قانون اساسي هستند که در راس آنها آموزش به زبان مادري در دوره ابتدايي ـ درکنار زبان فارسي ـ است. هم اکنون هزاران زنداني کرد و بلوچ و عرب و ترک و ترکمن در زندان ها هستند ( وبه نظر مي رسد بيشترين شمار زندانيان ايران را تشکيل مي دهند) ونيروهاي سياسي فعال در صحنه بايد شعار آزادي اين زندانيان را در سرلوحه شعارهاي خود قرار دهند تا بتوانند حمايت قوميت هاي غير فارس را جلب کنند.
با توجه به اينكه اقوام اغلب درحاشيه ايران مستقر هستند جلب مشاركت آنان براي حضور در صحنه انتخابات داراي چه اهميتي است؟
اقوام فقط در حاشيه ايران نيستند بلکه در سراسر کشور سکونت دارند. اگر نيک بنگريد ترک ها نه تنها در آذربايجان شرقي و غربي و اردبيل و زنجان بلکه در استان هاي قزوين و تهران و قم و همدان و اصفهان وفارس (ترک هاي قشقايي) و گرگان و خراسان سکونت دارند. گروه هاي قومي کرد و عرب نيز علاوه بر مناطق اصلي شان در استان خراسان زندگي مي کنند. بلوچ ها نيز در خراسان و گرگان هستند. تازه اين جدا از گروه هاي زباني و گويشي نظير لرها و بختياري ها و گيلک ها و مازني هاست. در نتيجه باتوجه به ثقل جمعيتي خلق هاي ايران، جلب مشارکت آنان در انتخابات رياست جمهوري اهميت فراوان دارد؛کاري که به علت سرکوب ها و خلف وعده هاي پيشين، دشوار مي نمايد.
درصورتي كه قوميت ها به شركت درانتخابات ترغيب نشوند وخواست هاي آنان مورد ملاحظه قرار نگيرد چه مشكلاتي گريبانگير كشور خواهد شد؟
اصولا انتخابات "آزاد و سالم ورقابتي" يکي از عوامل مهم دموکراسي در هر کشور است واگر قوميت هاي غير فارس به هردليلي نخواهند يا نتوانند در انتخابات شرکت کنند فرايند دموکراسي در ايران ضربه خواهد ديد. اگر مطالبات قوميت ها مورد توجه قرار نگيرد، ما شاهد گسترش تندروي از سوي گروه هاي افراطي قومي خواهيم بود. ما اين پديده را پيشتر نيز شاهد بوديم، و درواقع سيطره اقتدارگرايان بر پارلمان طي دو دوره گذشته و نيز بر منصب رياست جمهوري باعث شد تا برخي از گروه هاي قومي دچار سرخوردگي شده و به تندروي کشانده شوند. منظور من البته اعتصاب ها يا تظاهرات مسالمت آميز عرب ها در خوزستان يا کردها در کردستان يا آذربايجاني ها نيست. درواقع عدم ترغيب خلق هاي ايران براي شرکت در انتخابات رياست جمهوري و عدم توجه به خواسته هايش مي تواند به گسترش عمليات تند و خشونت آميز منجر شود، وحتي بدتر از آن مي تواند در ميان مدت و بلند مدت آشتي ملي (ملي به مفهوم وسيع آن يعني بين القوميات) را تهديد کند.
كدام بخش از كانديداهاي موجود قادرند قوميت ها را به شركت درانتخابات تشويق كنند؟
اقتدارگرايان طي چهار پنج سال گذشته نشان دادند که هيچ گونه توجهي به خواسته هاي قوميت هاي غيرفارس ندارند بلکه طبق سياست کلي برخورد و سرکوب عمل مي کنند. آنان طي سال هاي گذشته احزاب سياسي، نهادهاي مدني و فرهنگي و اغلب مطبوعات اين قوميت ها را بستند و همه درهاي بيان مسالمت آميزوقانوني خواسته هاي اين قوميت ها را مسدود کردند. هم اکنون حتي فعالان هويت طلبي که در چارچوب قانون فعاليت مي کنند تحت پيگرد قرار مي گيرند و با احکام سنگين روانه زندان مي شوند. درواقع سخن گفتن در باره اين امور مثنوي هفتاد من مي شود و تاريخ در نهايت حکم خود را در اين زمينه عليه راستگرايان افراطي صادر خواهد کرد. با پوشيدن دشداشه و چفيه در اهواز و لباس ترکمني يا کردي نمي توان خلق هاي ايران را فريب داد. کاري که رييس جمهور فعلي انجام مي دهد و ممکن است بعد از اين هم بکند. اصلاح طلبان حکومتي هم گرچه در آغاز حکومتشان، شعارهايي در اين زمينه دادند و فضا را هم براي فعاليت هاي فرهنگي و مدني قوميت هاي غير فارس آماده کردند اما بر اثر نداشتن برنامه حداکثري و حداقلي در باره حقوق قوميت ها و بي توجهي به خواسته هاي قانوني آنان و انفعال و عدم قاطعيت دربرابر افراط گرايان ـ اعم از اسلام گرا و فارس گرا ـ نتوانستند کاري انجام دهند.آنان حتي اصول قانون اساسي را هم اجرا نکردند؛ به طوري که پس از سي سال، اصول 15 و 19 قانون اساسي همچنان متوقف مانده اند. البته در آن هنگام افراط گرايان ياد شده، اصلاح طلبان ( وکل حاکميت) را از جنبش هاي مسالمت آميز قوميت ها مي ترساندند.
از سوي ديگر در ايران امروز ما شاهد گسترش احساسات قومي متضادي هستيم. اين احساسات از يک سو در ميان فارس ها به شکل بازگشت به ادبيات و نمادهاي باستانگرايانه، و از سوي ديگر در ميان خلق هاي غير فارس به شکل هويت طلبي قومي بروز مي يابند. قطب نماي رييس جمهور سابق کشورمان، اغلب وي را به سوي گروه اول هدايت مي کرد؛ به طوري که مي کوشيد حمايت آنان را کسب کند و سخنان و شعارهايي را در اين زمينه مطرح مي کرد که خوشايند عرب ها و کردها و آذربايجاني ها نبود. در صورتي که وي مي بايستي در سخنان خود، احساسات هردو گروه را مد نظر قرار مي داد. اگر خاتمي بخواهد به همان منوال سابق ادامه بدهد بعيد مي دانم که بتواند حمايت قوميت ها را کسب کند. در حاليکه اکنون آگاهي هاي قومي ـ هم ميان نخبگان و هم توده هاي مردمان غير فارس - بسيار نيرومند است و مي تواند نقش تعيين کننده اي در انتخابات آينده بازي کند. فراموش نکنيم که با وجود کانديداهاي اصلاح طلبي مانند معين و کروبي در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، تنها مهر عليزاده بود که توانست بيشترين آراء استان هاي ترک نشين شمال غرب کشور را به دست آورد. علت آن فقط يک چيز بود و آن طرح شعار " اجراي اصل 15" قانون اساسي از طرف ايشان بود که البته تبار آذربايجاني اش در اين زمينه به وي کمک کرد. البته عکس اين امر نيز صادق است و علي شمخاني ـ به رغم عرب بودن ـ نتوانست در سال 1380 و در رقابت با محمد خاتمي آراء عرب هاي خوزستان را از آن خود سازد چون برخلاف مهر علي زاده حتي از طرح شعار"اجراي اصل 15" نيز خودداري کرد. لذا عرب ها، خاتمي غير عرب را بر وي ترجيح دادند و شمخاني راي چنداني در زادگاه خود نياورد. علاوه بر اينها براثر نفوذ احزاب کردي، ما شاهد تحريم برخي از انتخابات گذشته بوديم که اين تحريم ها در کردستان و ديگر شهرهاي کردنشين از همه جاي ايران محسوس تر بود. اين امور در پاسخ به درخواست نخبگان و گروه هاي سياسي کرد صورت مي گرفت و تکرار آن دور از ذهن نيست.
بنابراين اصلاح طلبان ـ اعم از حکومتي وغير حکومتي ـ بايد به اين مسايل توجه کنند و احساسات و گرايش هاي قومي در ميان خلق هاي ايران را در حساب هاي انتخاباتي خود وارد سازند. شعار و وعده ووعيد توخالي ديگر کاربرد ندارد بلکه بايد براي حل "مساله ملي" يا مساله قوميت ها در ايران برنامه داشت.
No comments:
Post a Comment