Wednesday, February 4, 2009

حکومت ایران از زنان مي ترسد‏ -گزارشي از ایل جورناله

حکومت ایران از زنان مي ترسد‏
‏ گزارشي از ایل جورناله -

پنجشنبه 17 بهمن 1387 [2009.02.05]

roozonline
ستنیو سولیناس
زنان را در همه جاي ایران مي شود دید: در اتوبوس، پشت فرمان، در پیاده رو یا در پارک، در مغازه ها، رستوران ها، ‏اداره ها و دانشگاه ها. آنها روسري هاي رنگي به سر مي کنند و موهاي لخت یا مجعد شان را از پشت روسري بیرون ‏مي گذارند و یک دسته مو هم از جلوي روسري بیرون زده است؛ مانتو و پالتو هاي خوش دوخت مي پوشند که اندام ‏باریک شان را نشان مي دهد؛ چکمه و نیم چکمه و یا کفش کتاني که تازه مد شده است به پا مي کنند. ناخن هایشان را ‏لاک مي زنند و آرایش ملایمي دارند و بعضي از آنها به نشانه اینکه بیني شان را جراحي کرده اند، چسیي روي ‏دماغشان زده اند.‏
آنها بعضي وقت ها تنها هستند یا همراهي دارند، این همراه ممکن است دوسشان باشد یا دوست پسرشان یا نامزدشان که ‏دستش را در دست گرفته اند. به آنها بد حجاب مي گویند چون مطابق به قوانین سختگیرانه حجاب که مطابق با آن باید ‏مقتعه با چادر سیاه یا مانتو و روسري بزرگ و تیره بپوشند، عمل نمي کنند و اگر نگوییم در اکثریت هستند باید گفت که ‏اقلیت بزرگي محسوب مي شوند.جوانان در کشوري که 70 درصد جمعیت آن زیر سي سال هستند، نیمي از افراد راي ‏دهنده را تشکیل مي دهند و تعدادشان تقریبا سي میلیون نفر است که بیش از 60 درصدشان را زنان و دانشجویان تشکیل ‏مي دهند. سه چهارم افرادي که در این روزها سي امین سالگرد فرار شرم آور شاه و بازگشت پیروزمندانه حمیني را ‏جشن مي گیرند، زماني که در ایران انقلاب شد، هنوز بدنیا نیامده بودند.‏
این یک پارادوکس است اما در ایران همه به پارادوکس ها عادت کرده اند. آنها درست در وسط دنیاي عرب، به یک ‏زبان هند اروپائي صحبت مي کنند و یک کشور یکپارچه محسوب مي شوند، اما نیمي از ایران را اقوام مختلف تشکیل ‏مي دهند: آذري ها، کرد ها، ترکمن ها، گیلک ها، بلوچ ها. بسیاري از آثار معماري شگفت انگیز اسلامي جهان در ‏ایران است، هنرهاي دستي، فرش و حتي با وجود فرهنگ شهرنشیني ظریف، پایتخت ایران ساختمان هاي سیماني ‏زشت دارد، ترافیک آن وحشتناک است و هوایش به شدت به شدت آلوده. میراث ادبي ایران فردوسي و خیام هستند که ‏در شعر هایشان از شوق به زندگي، زیبایي و شراب، گل و عشق گفته اند و حالا باید در کنار مذهب شیعه قرار بگیرند ‏که ایده اصلي آن شهادت طلبي، خیانت و تبعیض است. ایران، قرن ها کشوري سلطنتي بوده است و حالا جمهوري ‏اسلامي است که قانون آن قانون شرع است اما در نماز جمعه فقط دو درصد جمعیت کشور شرکت مي کنند.‏
اگر به این پارادوکس ها سهل انگاري ها و فقدان اطلاعات و حماقت را بیافزایید، تابلویي که در پیش رو دارید باز هم ‏پیچیده تر مي شود. بعنوان مثال، در نظر بگیرید که ایران شیعه با اقوام مختلفي که در آن زندگي مي کنند، بخواهد ‏رهبري جهان عرب که سني است را بعهده بگیرد.‏
‏ یک مثال دیگر، ایران یهودي ستیز کشوري است که بیشترین تعداد یهودیان خاورمیانه، بعد از اسرائیل، در آن زندگي ‏مي کنند، تعداد یهودیان ایران در حدود سي هزار نفر است و در مجلس ایران نماینده دارند. مثالي دیگر، با نگاه به ‏حکومت طالبان و صدامیون و خمینیست ها، ایران از لحاظ سیاسي از سایر کشور هاي عرب با ثبات تر است و این ‏کشور حملات یازده سپتامبر را محکوم کرد و با احساس بیشتري به قربانبان آن براز همدردي کرد و در افغانستان هم با ‏ائتلاف شمال همکاري کرد که همینن موضوع قدمي بود در راه دموکراتیک شدن افغانستان. اگر بخواهیم بیشتر در ‏مورد پارادوکس ها و پیشداوري ها در ایران صحبت کنیم، بهتر است به موضوع شیرین عبادي بپردازیم: او وکیل ‏ایراني و برنده جایزه صلح نوبل است؛ در زماني که قرار بود کتاب خاطراتش به زبان انگلیسي چاپ بشود، متوجه شد ‏که تولیدات فرهنگي هم شامل تحریم هاي آمریکا است، بنابر این محدودیتي که در ایران براي او وجود داشت، در ‏آمریکا هم به همان اندازه معتبر بود. این محدودیت به لطف شکایت خود شیرین عبادي، برداشته شد. این را هم باید ‏گفت که بر سر در سازمان ملل در نیویورک این شعر از گلستان سعدي، شاعر ایراني، نقش بسته است:« بنى آدم ‏اعضاء يک پیکرند/ که در آفرينش ز يک گوهرند/ چو عضوى بدرد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار».‏
سفر به ایران مثل حرکت مارپیچ و گذشتن از میان پارادوکس ها و پیشداوري هاست که باعث مي شود شناخت عمیق ‏تري از این کشور بدست بیاوریم. در سفر به ایران به این نتیجه مي رسیم که شیرین عبادي در گفتن این نکته اشتباه ‏نکرده است:« جمهوري اسلامي براي خودش یک گروه مخالف درست کرده است که این گروه، زنان تحصیلکرده و ‏آگاه هستند که براي بدست آوردن حقوق خود، مبارزه مي کنند. این زنان هستند که اگر موقعیتي بدست بیاورند مبارزه ‏شان را آغاز مي کنند و بدون اینکه براندازي صورت بگیرد، کشورشان را تغییر مي دهند». بعد از گذشت سي سال از ‏انقلاب اسلامي در ایران، زنان ایراني این تفکر مذهبي و سنتي را از بین برده اند که طبق آن نقش زنان فقط در درون ‏خانواده است. تحرک فزاینده اجتماعي زنان، ورود به بازار کار، درصد بالاي فارغ التحصیلان زن، مسلما نه تنها ‏اجتماع و زندگي زنان را تغییر داده است بلکه بر حکومت و مذهب هم تاثیر گذاشته است. با این وجود عوامل پر قدرت ‏تبعیض آمیز همچنان بر حقوق عمومي و خصوصي زنان سایه افکنده است بعنوان مثال ارزش زنان بعنوان شاهد، و ‏وارث نصف مردان است و در هنگام طلاق، زنان قربانبان اصلي هستند.‏
اگر به این موارد این را بیافزاییم که در هر انتخاباتي که در ایران برگزار مي شود، سن راي دهندگان پایین مي آید و ‏قسمتي از بدنه حکومت فرو مي ریزد و مي شود فهمید که چرا ایران مثل یک بوته ازمایش هر لحظه دستخوش تغییر ‏است. بین سال هاي 97 تا 2005، شاهد ریاست جمهوري خاتمي اصلاح طلب بودیم که بعد از او احمدي نژاد تندرو بر ‏سر کار آمد. با وجود تفاوت هاي زیادي که بین این دو نفر وجود دارد، یک نکته مشترک است و آن این است که در ‏نهایت تصمیم گیرنده اصلي، ولي فقیه است که امروز بعد از فوت آیت الله خمیني، به آیت الله خامنه اي رسیده است. بعد ‏از ناکامي هاي سیاسي خاتمي، احمدي نژاد رئیس جمهور شد که شاید یکي از دلایل موفقیتش این بود که غیر روحاني ‏است، اگر چه نقش سیاسي اش یا یک ملا تفاوتي ندارد.‏
با وجود اینکه احمدي نژاد توانست در رقابت ریاست جمهوري پیروز شود، اما با یک بحران جدي روبرو است: بحران ‏اقتصادي که یا نمي داند و یا نمي تواند با آن مبارزه کند، اخلاقي کردن جامعه که نتیجه واقعي ندارد، عقیدتي کردن ‏جامعه که به سود منافع ملي نیست. فرضیه کاندیدا شدن مجدد خاتمي براي انتخابات ریاست جمهوري ماه ژوئن قوي تر ‏شده است و اگر چنین باشد، او رئیس جمهور ایران است. جامعه ایران دریافته است که تحریم انتخابات به سودش نیست، ‏در یک بدنه اجتماعي که به دنبال راهي براي مدرن شدن مي گردد، جنبش هاي رادیکال جایي ندارند و تنها راه رسیدن ‏به آن اصلاحات است. ‏
منبع: ایل جورناله 4 فوریه ‏
‏ ‏

No comments:

Post a Comment