Sunday, February 1, 2009

غرب دارد در ايران شکست مي خورد‏

غرب دارد در ايران شکست مي خورد‏
تحليل هرالد تريبيون از ايراني ديگر - دوشنبه 14 بهمن 1387 [2009.02.02]
راجر کوهن
يک ديپلمات غربي دربارۀ سياست آمريکا و متحدانش در قبال ايران مي گويد، "شما مي توانيد اين استدلال را بياوريد که ‏سياست ما هنوز شکست نخورده است." اين نظر خوش بينانه ترين ديدگاه است. اما اين سياست در حال شکست است. ايراني ‏که چهار سال قبل تعداد کمي سانتريفيوژ غني سازي اورانيوم داشت، اکنون دست کم 5000 سانتريفيوژ در اختيار دارد. با ‏برکناري دشمنان اين کشور در عراق و افغانستان توسط نيروهاي نظامي آمريکا، ايران نفوذ منطقه اي خود را گسترش داده ‏است. انقلاب ايران در سي امين سالگرد پيدايش خود بار ديگر از موج جهاني احساسات ضدغربي، حمله به غزه و اقدامات ‏بوش تجديد قوا کرده است‎.‎
وقت آن است که يکبار ديگر نه صرفا ً به تنظيم مجدد فرمول هاي قديمي بلکه به خاتمۀ سه دهه بن بست روابط ميان ايران و ‏آمريکا و قطع تهديدها انديشيد. گفتني است که تهديدهاي آمريکا (در خصوص ضرورت گنجاندن گزينۀ نظامي بر ضد ايران ‏در دستور کار) و خواسته هاي اين کشور (در خصوص توقف فعاليت سانتريفيوژها) به سد غرور ايرانيان برخورده است‎.‎
تأثير رواني جنگ هشت سالۀ ايران و عراق هنوز در اين کشور مشهود است. ايرانيان نمي خواهند شاهد خونريزي باشند؛ ‏آن ها خواهان پيشرفت هستند. کسب درآمد، آموزش و فرصت انگيزه هاي آنهاست. سال ها آشوب و ناآرامي در عراق و ‏افغانستان ايرانيان را به اين فکر واداشته است که چه کساني خواهان اين وضعيت هستند؟
محمد عطريانفر سردبير يک مجلۀ اصلاح طلب که توسط دولت بسته شد، خاطر نشان مي کند "سرنگوني رژيم ها ديگر در ‏دستور کار نيست. اصلاحات بله، اما ناآرامي نه." ممکن است جوانان ايران خواهان آزادي بيشتر مطبوعات و پوشش ‏راحت تر باشند، اما دسترسي گسترده به اينترنت، تلفن همراه و ماهواره روحيۀ مقابله جويانۀ آنها را کاهش داده است. ‏جمهوري اسلامي ثابت کرده که به خاطر انعطاف پذيري اش تا حدودي اصلاح پذير است‎.‎
اما آمريکا، به رغم وجود اين قبيل جريان هاي رقابتي در ايران، بر روي يک چيز تمرکز کرده است:توسعه طلبي ايران. ‏مجموعۀ سياسي ايران شامل آن دسته از کساني است که در گذشته از سازمان هاي تروريستي حمايت کرده اند. اما فقدان ‏قدرت آينده نگري آمريکا، سياست گذاران اين کشور را بر آن داشته است تا قابليت هاي اجتماعي، رواني و سياسي ايران را ‏در جهت عمل گرايي، سازش و ثبات دست کم بگيرند. مدت هاي مديد است که ايران آغازگر جنگ تهاجمي نبوده است‏‎. ‎
تهران منافع مشترک بسياري با آمريکا دارد. ايران خواهان يک عراق دموکرات است چرا که عراق يکپارچه و تحت ادارۀ ‏شيعيان به قدر کافي براي سفر زائران ايراني به شهرهاي مقدس کربلا و نجف امنيت خواهد داشت. ايران با ظهور مجدد ‏طالبان در افغانستان و تعصبات سنيان القاعده مخالف است. دموکراسي ايران معيوب است، اما با توجه به معيارهاي ‏خاورميانه درخشان و پرطنين است‎. ‎
اين منافع مشترک و سوء تعبيرهاي دائم از اولويت هاي ايران مستلزم اتخاذ يک رويکرد کاملا ً جديد توسط اوباماست. دورۀ ‏رياست جمهوري افراط گرايانۀ بوش، واکنش افراطي ايران را بدنبال داشت. هر مسافر غربي که به ايران مي آيد، بلافاصله ‏اين نکته در ذهن او تداعي مي شود که به رغم نقش بستن مرزهاي عراق امروز در نقشۀ قرن بيستم، ايران تاريخي هزار ‏ساله دارد. بنابراين، غرور ايرانيان مي طلبد که با اين کشور يکسان رفتار شود‎.‎
در گزارش اخير مرکز فراحزبي واشنگتن آمده است، اوباما بايد "فشار نظامي را افزايش دهد" تا مکملي براي ديپلماسي ‏قوي باشد. اما اين پيشنهاد به معني غوطه ور شدن هر چه بيشتر در شکست است. آمريکا و متحدانش بايد از تأکيد خود بر ‏توقف فعاليت غني سازي نيروگاه نطنز قبل از آغاز مذاکرات چشم پوشي کنند. به علاوه، اوباما بايد بگويد که هرگونه تهديد ‏نظامي به نام ازسرگيري گفتگو از دستور کار خارج خواهد شد. بنابراين، اين دو اقدام وظايفي را بر دوش رژيم ايران قرار ‏خواهد داد‎.‎
آيا ايران انقلابي مي تواند بدون گفتن "مرگ بر آمريکا" به حيات خود ادامه دهد؟ احزاب تندرو و قدرتمند ايران اينگونه ‏تصور نمي کنند، اما من با اکثريت مردم ايران موافقم که معتقدند جمهوري اسلامي مي تواند با داشتن يک رابطۀ مفيد و ‏کارآمد با آمريکا به حيات خود ادامه دهد‎.‎
منبع: اينترنشنال هرالد تريبيون، 1 فوريه

No comments:

Post a Comment