Wednesday, February 18, 2009

شما تطهير نمي‌شويد آقاي لاريجاني

شما تطهير نمي‌شويد آقاي لاريجاني
وبگرد - پنجشنبه 1 اسفند 1387 [2009.02.19]
سها سيفي
"ثمانه اکوان" در مورد خودسوزي يک جانباز در برابر مجلس ايران، نوشته است که حتا معتادبودن شخص ‏مزبور، چهره‌ مديريت ناکارآمد مسئولان را تطهير نمي‌کند:‏
حتي اگر مجلس و آقاي لاريجاني و آقاي بروجردي اتهام بي‌توجهي‌شون به يکي از همين مردم را (خواه معتاد، ‏خواه جانباز و خواه يکي که سابقه کيفري هم داشته) به خوبي از خودشون و از مجلس دور کرده باشند، ‌باز هم اين ‏قضيه هيچ گاه منجر به تطهير شدن چهره مجلسي که بي تفاوت از کنار اين مسئله گذشت و حتي برنگشت نگاهي ‏به اون مرد و شرايط زندگيش بندازه نخواهد شد. ‏
رييس کميسيون امنيت ملي و رييس مجلس با رواني و معتاد و کلا خطرناک خواندن اين مرد اتهامي‌ را که افکار ‏عمومي‌ به مجلس نسبت داده بود، از چهره مجلس پاک کردند ولي يه سوال دارم که چند روزيست دائم جلوي چشمم ‏رژه ميره و اونم اينه که رييس مجلس اگر اتهام را از مجلس پاک کرد، ‌چطوري مي‌خواد براي ذهن خودش و ‏وجدان خودش و براي وجدان عمومي‌مجلس پاک کنه؟ ‏
‎‎کشاورزان در آستانه ورزشکستگي‎‎
"راپرت خبرنگار" اختصاص دارد به سقوط فاحش قيمت در بخش کشاورزي که به خسارت و بيکاري کشاورزان ‏انجاميده است:‏در خبرها خواندم که قيمت گوجه فرنگي پارسيان که در نوع خود مرغوبترين محصول در کشور است شصت ‏درصد کاهش داشته است. هرچند اين خبر در نگاه اول بسيار خوشايند مصرف کنندگان است و همگان مي‌گوييم ‏آره اين است وعده خوبان و قيمتها در حال شکسته شدن است و هر روز شاهد هستيم بعضي از جنسها در بازار ‏پايين بيايد. اما از آنطرف لحظه اي به سرنوشت زندگي کشاورزان بيچاره که هيچ منبع درآمدي جز چند تکه زمين ‏ويکي و دو حلقه چاه اب ندارند انديشيده ايم. حتما نه چرا که ما اين کاره نيستيم و عادت نداريم به ديگران بيانديشيم ‏و اصلا وقتمان بيشتر از اينها مي‌ارزد. ‏
اين شصت درصد کاهش قيمت به قيمت تباهي زندگي و جان آنان تمام شده و اين از بي عرضگي دولت و سازمان ‏جهادکشاورزي است که توان خريد اين محصول را با قيمت مناسب نداشته و نمي خواهند کشاورزان جان بگيرند و ‏رمقي در کالبد خسته شان بدمد. اما اگر دقايقي پاي صحبت چند کشاورز در هر منطقه اي از کشور بنشينيم بي ‏شک اگر وجدان بيداري داشته باشيم حتما چند قطره اشک را خواهيم افشاند. اين از وضعيت صيادان استان بيکار ‏شده اند و فقر ومشکلات انبوه زندگي کلافه شان کرده و اين هم از کشاورزان که روزي پاي ثابت توليد واقتصاد ‏کشور بودند امروز به فلاکت افتاده اند اگر روزي ديديم صيادان و کشاورزان با غيرت و پاک ما به ورطه اعتياد ‏وبي غيرتي افتاده اند هرگز تعجب نکنيد. ‏
‎‎سقوط قيمت‌ها هميشه خوب نيست‎‎‏"بهزاد افشاري" هم مطلبي در همين زمينه دارد:‏
حتما مي‌دانيد که کاهش قيمت ها اصلا نشانه ي خوبي نيست. ارزان شدن کالاها و خدمات هميشه در شرايط رکود ‏رخ مي‌دهد و در بسياري از موارد حتي مي‌تواند خطرناک تر از افزايش انفجاري قيمت ها باشد. دليل اين اتفاق هم ‏اين است که شما فرض کنيد يک کالا مثلا روغن را تا ديروز کيلويي هزار تومان مي‌خريديد اما امروز مي‌خريد ‏هفتصد تومان! کافي است کمي‌فکر کنيد که در چرخه ي توليد تا مصرف چه اتفاقي افتاده است؟ از کشاورز و دانه ‏هاي روغني بگيريد تا ظرف و بسته بندي و حمل و نقل و... ‏
در ضمن اين را هم بدانيد که هميشه و در همه جاي دنيا هنگام سقوط قيمت ها واسطه ها کمترين کاهش را در سود ‏خود مي‌دهند و معمولا ضربه ي اصلي کاهش قيمت کالا اول به توليد کننده وارد مي‌شود. همچنين در چرخه ي ‏توليد تا مصرف يک سري از قيمت ها اصلا دچار تغيير نمي‌شوند و حتي افزايش هم مي‌يابند. مثل قيمت سوخت و ‏حمل و نقل و... اولين اتفاقي که در کاهش قيمت ها مي‌افتد جو رواني منفي است که گريبان توليد کنندگان را ‏مي‌گيرد و آنها شروع به احتياط مفرط مي‌کنند. يک سري از کارگران و عوامل توليد را حذف مي‌کنند و در ابتدا ‏از کيفيت توليد خود مي‌کاهند. اگر سقوط قيمت ها ادامه يابد در مرحله ي دوم کميت را هم کاهش مي‌دهند و در ‏مرحله ي سوم کالاهاي خود را حتي معدوم مي‌کنند. مثل کاري که امسال سيب زميني کاران کردند و يا مرغداري ‏ها معمولا انجام مي‌دهند و جوجه ها را به چاه مي‌ريزند! بعد انتظار درآمدي توليدکنندگان و کارگران و واسطه ها ‏و فروشندگان به هم مي‌ريزد و همين موضوع چرخش پول را در جامعه قفل مي‌کند. ‏
‎‎دين‌داري يا دين‌فروشي؟!‏‎‎
"فريد صلواتي" از تظاهر به دينداري گسترده در ميان مسئولان نوشته است:‏
يادم مي‌آيد که در يکي از جشنواره هاي فيلم کودکان و نوجوانان شرکت کرده بودم اتفاقا مهمان هاي خارجي نيز ‏در آن برنامه بسيار بودند. ناگهان ديدم که در افتتاحيه برنامه يک گهواره آوردند و آن را چرخاندند. من متوجه شدم ‏که چون جشنواره متعلق به کودکان بود، اين گهواره را براي اين آوردند که مثلا سمبل حضرت علي اصغر است. ‏اين کار چه معني مي‌توانست در ديدگاه آن خارجيها داشته باشد. و يا حتي بچه هايي هم که در برنامه شرکت داشتند ‏متوجه اين موضوع نشدند. و دائم مهمان‌ها از ما در اين ارتباط سوال ميکردند. چرا ميخواهيم دائما به ديگران ثابت ‏کنيم که ما خيلي ديندار و مومن هستيم. ‏
مگر قرار است مخاطبين ما در آن دنيا قضاوت ما را بکنند. يادم است در يک افتتاحيه مکاني شرکت داشتم واکثر ‏مسئولين شهر نيزآمده بودند. کسي که قرار بود در ارتباط با پروژه صحبت کند به پشت تريبون رفت و در نيم ‏ساعتي که سخنراني کرد از حکومت بني اميه گفت. از تاريخ عاشورا صحبت کرد. از مظلوميت مردم غزه گفت. ‏از احاديث امامان نقل کرد. و تنها صحبتي که نشد از پروژه بود. چون قرار بود آن مسئول به همه ثابت کند که من ‏از دين خيلي چيز ميدانم. و براي ثبات مقامم بايد اين حرفها را بزنم. ‏
‎‎سخناني که مرغ پخته را به خنده مي‌اندازد!‏‎ ‎
"جمهور" با اشاره به تکذيب نماينده مجلس ايران در خصوص مصاحبه با بي‌بي‌سي فارسي در موضوع ‏خودسوزي يک جانباز در برابر مجلس نوشته است:‏
صرف نظر از اينکه آيا بي بي سي فارسي مصاحبه اي را با آقاي کوثري انجام داده و يا صداي ضبط شده ايشان با ‏رسانه اي ديگر را پخش نموده است، اظهارات اين نماينده اصولگرا تعجب برانگيز و بسيار مضحک است. ‏
بر اساس کدام منطق انتساب مصاحبه به ايشان مي‌توان به عنوان تلافي حضور مردم در راهپيمايي 22 بهمن تلقي ‏گردد؟ با احترام به شان سياسي ايشان اگر بي بي سي هم چنين هدف احمقانه اي را دنبال مي‌کرد مي‌توانست افراد ‏با اهميت بيشتري را براي اين منظور انتخاب نمايد. همچنين با فرض پذيرش سخن آقاي کوثري در مصاحبه ‏ننمودن با بي بي سي بر اساس کدام معادلات و منطق سياسي مي‌توان به استناد يک مصاحبه از راهپيمايي 22 ‏بهمن مردم ايران انتقام گرفت؟ اينگونه با توهم و خود بزرگ بيني ناشيانه سخن گفتن و بهانه آوردن به هيچ عنوان ‏در شان يک نماينده مجلس ايران نيست. آنهم سخناني که مرغ پخته را به خنده وا مي‌دارد. ‏
‎‎من هم بودم با اوباما رقابت مي‌کردم!‏‎ ‎
"يک دانشجو" به سفرها ي انتخاباتي شيخ مهدي کروبي پرداخته و نوشته:‏
‏ در اين آشفته بازار انتخابات و کي مياد و کي نمياد؛ سفرهاي استاني جناب شيخ الشيوخ اعتماد ملي هم براي ‏خودش حکايتي شده ديدني! و ظاهرا سياست بر اين است که ابتدا به مناطق لر نشين سفر شود. اما حکمت اين ‏سفرها را نمي‌دانم شايد هنوز هم اميدوار باشند به اينکه شب خوابشان نبرد! البته من هم اگر روزنامه اي دربست ‏براي چاپ عکسهاي خوشگلم در اختيار داشتم و خبرنگاراني که بروند از همه عالم و آدم تاييديه بگيرند که جناب ‏شيخ اميد نجات ايران است و بعد هم بچاپندش در پيشاني نشريه حتما به رقابت با اوباما مي‌شتافتم!‏
‎‎نجابت که دارد! ملاحت که دارد!‏‎ ‎
"مجمع ديوانگان" با توجه به شيوع بحث‌هاي فمينيستي، به مواضع يک بام و دو هواي هواداران حقوق زنان ‏پرداخته است:‏
حال ديگر فمنيسم آمده، برابري زن و مرد آمده، حق و حقوق آمده، سهم مشترک در زندگي آمده، هزار و يک چيز ‏ديگر آمده اما عجيب اينکه هيچ چيز نرفته! مي‌گويند ديگر «کار شرع کار درهم و دينار نيست»! مي‌گويم که ‏بشنويد و باور نکنيد. باز هم خوب و بدش بماند اما اين روزها هر حرفي را که بخواهي بزني ديگر بايد برايش به ‏دنبال لحافي و لعابي بگردي، بپيچاني و رنگ و وارنگش کني. متن همان متن است اما آنچنان مقدمه و مؤخره ‏طويلي بايد برايش بيابي که درونشان گم شود: ‏
البته که زن و مرد يکسانند؛ البته که سهم هردو در زندگي يکي است؛ البته که هر دو بايد دوشادوش هم زحمت ‏بکشند و ستون به سقف عمر مشترک بزنند؛ البته که اگر خوشي هست و اگر ناخوشي هر دو قسمت به برابر ‏مي‌شود و اگر شکستي هست و اگر پيروزي هر دو تقصير به برابر؛ اما خب اگر مرد دستش به جيب خودش نباشد ‏و خرج ده سر عايله زير متکايش نباشد که آسمان جل است، عاطل و باطل است، بي قيد و بي مسووليت است، نه ‏اينکه ماديات مهم باشد، اين که دورانش گذشته اما مرد نبايد «پا در هوا» باشد. اما آن يکي چطور؟ به هر حال همه ‏چيز برابر بود ديگر؟ البته که برابر بود؛ اما خوب اگر دختر دستش به جيب خودش نرفت و خرج ده سر عايله زير ‏متکايش نبود، دست کم نجابت که دارد! ملاحت که دارد! آفتاب از چهره اش شرم دارد! ‏
‎‎شما كه در حال رفتن هستيد، به بعد از پرواز هم فكر كنيد‎‎
"ديگري" در مورد افزايش تمايل به مهاجرت به خارج کشور نوشته است:‏
به دو تا از دوستانم که مي‌خواستند براي شركت در نمايشگاهي به آلمان بروند، ويزا نداده‌اند. مدتي پيش هم به يكي ‏ديگر از دوستان كه براي ادامه تحصيل مي‌خواست به فرانسه برود، ويزا ندادند. فكر مي‌كنم خيلي ناراحت‌كننده ‏باشد كه بعد از كلي دوندگي و جلوي سفارت معطل شدن و با كارمندان بداخلاق سفارت سر و كله زدن، به آدم ويزا ‏ندهند. ‏
من سربازي نرفته‌ام و براي اولين بار در عمرم با كمال گردن‌كلفتي اعلام مي‌كنم قصد رفتن هم ندارم. پس دور ‏خارج رفتن را بايد خط بكشم. اما دوستان و اطرافيانم يكي پس از ديگري مي‌روند. هركس امكاني دارد كه از اين ‏اوضاع نا به سامان خود را رها كند و به سوي دنياي آزاد بگريزد، درنگ نمي‌كند. حالا آن‌طرف قضيه چه اتفاقي ‏رخ مي‌هد، موضوع ديگري است. البته اين هم كه چرا مردم به آن سوي داستان فكر نمي‌كنند، خود مسئله‌اي است ‏كه شايد نشان دهنده عمق نارضايتي از اوضاع كشور باشد. به هر صورت من كه نمي‌توانم جايي بروم. اما شما كه ‏در حال رفتن هستيد، به بعد از پرواز هم فكر كنيد. به اميد روزي كه جمعيت ايراني خارج از كشور از جمعيت ‏داخل بيشتر شود. ‏
‎‎تکرار دروغ مردم‌سالاري ديني‎‎‏"آنتي‌تز" هم پست تازه‌اش را به موضوع کانديداتوري خاتمي اختصاص داده است:‏
بزرگترين مشکل خاتمي‌که شايد مهم‌ترين تفاوتش با ساير "رجل" سياسي در نظام امروز ايران باشد، در نگاه من ‏اين است که او بر خلاف ديگر "رجل" بيش از آن‌که مردم را فريب دهد به خودش دروغ مي‌گويد. هنوز بعد از ‏سي سال تجربه‌ي حکومت اسلامي‌ و مشخصا هشت سال رياست جمهوري، تکرار دروغ "مردم‌سالاري ديني" و ‏امکان دفاع از آن، بيش از آن‌که موجب حيرت ما شود سبب اندوه و تاسف‌مان خواهد بود. ‏
هنوز اين بي‌پايه‌ترين تئوري که داشتند و گويا دارند؛ "دموکراسي اسلامي" بزرگترين فريب خود است. هنوز باور ‏به اين‌که دموکراسي مثال يک ظرف است که مي‌توان با اسلام- يا هر شريعت آسماني ديگري- محتوايش را پر ‏کرد يعني همان مثال کودکانه‌ي "ظرف و مظروف" مهم‌ترين دروغ به خود است. اين ظرف اگر خواستني باشد و ‏اين شيوه‌ي حکومت اگر دلبستني، اين تئوري هم در نظر و هم در عمل با خودش فرهنگ و ساختار اجرايش را ‏تحميل خواهد کرد و به قول متکلمان: اين مسئله، لوازم خودش را خواهد طلبيد. ‏
‎‎آفرين بر امام جمعه کاشمر!‏‎ ‎
"ديده‌بان" که از بلاگرهاي طرفدار محيط زيست محسوب مي‌شود، از اظهارات اخير امام جمعه کاشمر در ‏خصوص ذبح گوسفندان در اعياد و سوگواري ها به وجد آمده و نوشته:‏
اما آفرين بر امام جمعه کاشمر که چنين شجاعانه درباره ريختن خون گوسفند به هر بهانه واهي سخن گفته و آن را ‏مصداق خرافات و جاهليت برشمرده است. "امام جمعه كاشمر مي گويد: اين عمل كه جلوي دسته هاي عزاداري يا ‏عروس و داماد و... خون مي ريزند، هيچ منفعتي ندارد؛ اينكه گمان مي كنند رد شدن از روي خون باعث سلامتي ‏و ايمني مي شود، در واقع خرافات و جاهلي است. حتي گاه ديده مي شود كه برخي افراد، خون قرباني را روي ‏ديوار خانه مي ريزند يا به خودروي خود مي مالند كه اين هم از خرافات است؛ در دوره جاهلي گوسفندي را مي ‏كشتند و خون آن را به ديوار كعبه مي ريختند كه خداوند از آن ها قبول كند ولي اسلام، اين عقايد را رد كرد. قرآن ‏در آيه ٣٧ سوره حج مي فرمايد: خدا اين خون ها و اين گوشت ها را از شما نمي خواهد بلكه خداوند از شما پاكي ‏و تقوا مي خواهد. " ‏
‎‎قاليباف دارد پوسترش را طراحي مي کند‏‎‎
"سميه توحيدلو" از افرايش تحرک انتخاباتي در بين اصولگرايان و ازجمله ستاد باقر قاليباف خبر داده است:‏
حالا که يکي يکي چهره هاي مستقل، حزبي يا ميانه اصلاح طلبان معلوم مي‌شوند و بحث ها درباره آمدن و نيامدن ‏ايشان در جريان است، به نظر مي‌رسد در اردوگاه اصولگرايان هم اين جريان ادامه دارد. پيشتر ها شنيده شده بود ‏که قاليباف اعلام کرده که در صورت حضور خاتمي، کانديدا نمي‌شود. ظاهرا نه تنها اين خبر را تکذيب کرده ‏است، که سوت آغاز فعاليت هاي تبليغي را طبق معمول با ژست هاي انتخاباتي اش زده و مشغول طراحي پوستر ‏است. ‏
‎‎يک برنامه مشخص، قابل تحقق و قابل سنجش‎‎
"يک ليوان چاي داغ" باتوجه به کانديداتوري خاتمي‌از وي خواسته است که برنامه مشخص و قابل تحققي ارائه ‏دهد:‏
‏... سيد بزرگ‌وار! از تريبون خطابه‌هاي گنگ و دوپهلو و متناقض پايين بياييد و گول تشويق اطرافيان‌تان را ‏نخوريد. به جايش اين بار به مردم وعده‌هاي مشخص و روزمره بدهيد. بگوييد چه طور چرخ سرمايه‌گذاري در ‏نفت و گاز و پتروشيمي‌را دوباره راه مي‌اندازيد؟ با قيمت نفت و بنزين و نان چه مي‌کنيد؟ به آن‌هايي که از کميته ‏امداد ماهيانه مي‌گيرند چه خواهيد داد که اندکي بهتر زندگي کنند و براي سرمايه‌گذاران بزرگ چه چيزي فراهم ‏خواهيد کرد که بتوانند کار کنند؟ چه کار خواهيد کرد که خاموشي‌ها دوباره برنگردد؟ در بخش توريسم چه ‏مي‌کنيد؟ با باقي‌مانده واگذاري‌ شرکت‌هاي دولتي چه خواهيد کرد؟ براي مديريت دانشگاه‌ها چه فکر نويي داريد؟ ‏ناوگان هوايي را چه طور نوسازي مي‌کنيد؟ نظرتان در مورد برنامه‌هاي شهردار فعلي تهران چيست؟ کسري ‏بودجه آموزش و پرورش را از کجا تامين مي‌کنيد؟ بزرگ‌راه تهران شمال را آخر سر چه خواهيد کرد؟ تکليف ‏پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني چه خواهد شد؟ براي تربيت مديران آينده چه برنامه‌اي داريد؟
من اگر جاي شما باشم اين بار در مورد آزادي مطبوعات و گسترش احزاب و جامعه مدني حرف نمي‌زنم. چرا که ‏هم مي‌دانم که ظرفيت‌ها و محدوديت‌ها چيست و هم مي‌دانم که مردم ديگر به اميد اين جور چيزها رييس جمهور ‏انتخاب نمي‌کنند. ‏
‎‎راهبرد موازنه منفي در مناسبات اجتماعي‎‎
"اميرحسين ايرجي" در مورد راهبرد موازنه منفي در مناسبات انساني نوشته است:‏
به ما از كودكي مي آموزند كه جز روابط سلطه، نوع ديگري از رابطه وجود ندارد. عقل ما را به زورمداري ‏معتاد مي كنند. ما مي آموزيم كه در روابطمان با انسانهاي ديگر، ناگزير بايد موازنه ي قوا حاكم باشد، يعني يا بايد ‏بر آنها مسلط باشيم و يا بايد تحت سلطه ي آنها باشيم. البته اين مسأله فقط در مورد رابطه با انسانهاي ديگر نيست. ‏در رابطه با پديده هاي ديگر هم اين گونه است. مثلن در رابطه با طبيعت. زماني انسان خود را كاملن مقهور ‏طبيعت مي دانست. كاملا خود را در برابر طبيعت، مطيع و فعل پذير مي انگاشت. اما با رشد علمي و سرعت ‏گرفتن پيشرفت هاي تكنولوژيك، صدوهشتاد درجه در نگرش انسانها به طبيعت چرخش حاصل شد. ‏
از زماني كه انسان كشف كرد كه قادر است با كار خود روي طبيعت تأثير بگذارد، خود را در مقام تسلط بر ‏طبيعت فرض كرد. انسان شد فعال مايشاء و طبيعت هم شد ابژه ي فعل پذيري كه كاملن تحت سلطه ي انسان است. ‏اثر اين سلطه گري بر طبيعت را هم امروز شاهديم: بر هم خوردن تعادل محيط زيست، به طوري كه حيات خود ما ‏را هم مورد مخاطره ي جدي قرار داده است. زيرا از اين حقيقت غافل شديم كه ما نيز جزئي از اين طبيعت هستيم ‏و نه بيرون از آن. هر گاه اين غفلت را نمي كرديم، به دنبال موازنه ي قوا و رابطه ي سلطه بر طبيعت نيز نمي ‏رفتيم و اين مشكلات را براي خود نمي ساختيم. ‏

No comments:

Post a Comment