Wednesday, February 18, 2009

بيگودي تا کتاب و رمان‏ -گزارش فيگارو از تهران

بيگودي تا کتاب و رمان‏
گزارش فيگارو از تهران - پنجشنبه 1 اسفند 1387 [2009.02.19]
دلفين مينويي
خيلي دوست دارم اغلب چنين ديدارهايي داشته باشم. در جنوب تهران، بسيار دورتر از همهمه شمال شهر که مأموران لباس ‏شخصي به دنبال دختران بدحجاب مي گردند، يک خانم ايراني به نام فرخنده گوهري براي آزادي زنان کشورش مبارزه مي ‏کند. سلاحش چيست؟ چند کتاب که در اختيار زنان هم محله اي اش در شهرري قرار مي دهد و با اين کار به گفته خودش ‏‏"احساس آزادي مي کند". ‏
در قفسه هاي کتابخانه اش همه نوع کتاب وجود دارد: کتاب هاي آشپزي، رمان هاي داستايوسکي، مقاله هاي ژان پل سارتر، ‏روش هاي فراگيري زبان انگليسي، اشعار فارسي...‏
درحقيقت، حرکتي که فرخنده گوهري انجام داده در نوع خود بي نظير است: تبديل سالن زيبايي به کتابخانه! بي شک موفقيتي ‏که از اين راه نصيب او شده، ارزش اين تغيير و تحول را داشته. ‏
او در اين خصوص مي گويد: "من اين کار را با ۵۰ جلد کتاب دست دوم شروع کردم و امروز کلکسيوني بالغ بر ۷۰۰۰ ‏جلد کتاب دارم. هر روز به تعداد مراجعه کنندگان و کتابخوان ها اضافه و هر روز درخواست ها بيشتر مي شود."‏
او در ادامه مي افزايد: "همه آنها مثل خواهرانم هستند و من براي کمک به آنها اينجا هستم." در اينجا هيچ اقدام غيرقانوني و ‏خلاف موازين وجود ندارد؛ نه از روسري هاي رنگي دختران شمال شهر خبري هست و نه از فعالان حقوق زنان که به دليل ‏محکوم کردن حکومت دين سالار و تبعيض در قبال زنان به طور مرتب به زندان هاي حکومت مي افتند.‏
به هرحال، در زماني که حکومت ۳۰ شمع تولد خود را فوت مي کند، اين زن بي سر و صدا براي احقاق آزادي زنان فعاليت ‏مي کند. انگيزه او براي افتتاح اين کتابخانه از آنجا آغاز شد که زنان در سالن زيبايي گردهم مي آمدند و در مورد مسايل ‏مختلف زندگي تبادل اطلاعات مي کردند: سرطان سينه، مشکلات زناشويي، آموزش هاي جنسي، طلاق، مواد مخدر،... او با ‏شنيدن گلايه زنان از بالا بودن قيمت کتاب و نبود تفريحات و کتابخانه در محله تصميم گرفت سالن زيبايي اش را به کتابخانه ‏تبديل کند و با فروش محصولات زيبايي سالن توانست چند ده جلد کتاب تهيه نمايد. چندي بعد با رد وبدل شدن اين خبر در ‏محله، کمک هاي همسايگان نيز سرازير شد. ‏
او خاطره اي از يک دختر ۱۷ ساله تعريف مي کند که با گريه پيش او آمده و گفته براي خريد کتاب هاي مورد نيازش پول ‏کافي ندارد. فرخنده هم پس از جستجوي بسيار اين کتاب ها را براي او فراهم کرده. فرخنده درحالي که اشک در چشمانش ‏جمع شده مي گويد: "دو سال پيش او را ديدم و به من گفت در رشته روان شناسي فارغ التحصيل شده و اکنون به عنوان ‏مددکار اجتماعي کار مي کند."‏
ناهيد شيرزاد ۱۸ ساله، يکي از مشتريان هميشگي او که در سن ۱۴ سالگي ازدواج کرده، مي گويد: "روزها که در منزل ‏هستم حوصله ام سر مي رود. به همين خاطر مي آيم و کتاب قرض مي کنم. زماني که در منزل تنهايم، معمولاً مشغول ‏خواندن آثار چخوف هستم." چهره فرخنده از شادي مي درخشد و زير لب مي گويد: "با ديدن اين گونه دخترها و زنان نيرو ‏مي گيرم که همچنان به کار خود ادامه دهم." ‏
منبع: فيگارو، ۱۶ فوريه ‏

No comments:

Post a Comment