Friday, May 1, 2009

پاسخ کروبی به حسین شریعتمداری : این بار نه با سعیدی‌سیرجانی که با مهدی کروبی سخن می‌گویید

پاسخ کروبی به حسین شریعتمداری : این بار نه با سعیدی‌سیرجانی که با مهدی کروبی سخن می‌گویید

اعتماد ملي: در پي توهين روزنامه كيهان به مهدي كروبي دبيركل حزب اعتماد ملي در جوابيه‌اي خطاب به حسين شريعتمداري به ادعاهاي وي پاسخ گفت و به سوابق مديرمسئول كيهان اشاره كرد. متن كامل جوابيه مهدي كروبي به شرح زير است:بسم‌الله الرحمن الرحيمو قل اعوذبك من همزات الشياطين(مومنون، 97)آقاي حسين شريعتمداريمديرمسوول روزنامه كيهانسلام عليكمطبق عادت مالوف و سنت مسبوق آن جريده، در روزنامه روز چهارشنبه نهم ارديبهشت‌ماه 1388 با نگارش دو متن مستقل اما مرتبط،‌يكي به زبان لودگي و ديگري به زبان امنيتي اين‌بار عليه اينجانب مهدي كروبي به تهمت و هتك حرمت روي آورده‌ايد و دوستان و ياران مرا هم بي‌نصيب نساخته‌ايد، بلكه در پرده‌دري، درهاي تازه گشوده‌ايد و همگان را نه در مقام روزنامه‌نويس كه در جايگاه يك مقام امنيتي به وابستگي به رژيم صهيونيستي متهم كرده‌ايد. وااسفا كه در جمهوري اسلامي، اين نظام برآمده از خون شهدا، قلم به دست كسي افتاده كه در جايگاه نمايندگي رهبري در معظم‌ترين موسسه مطبوعاتي حكومتي نه‌تنها از مشي رهبري پيروي نمي‌كند بلكه با سوءاستفاده از موقعيت شغلي خويش و جايگاهي كه در مقام بهره‌مندي از اموال عمومي دارد بنگاه دروغ‌پراكني راه انداخته و پس از عمري در پوستين خلق افتادن و نقش پراوداي ايراني را بازي كردن و هتك حرمت مراجع عظام تقليد و روشنفكران برجسته ديني و مديران خادم ملت اكنون به سراغ فردي آمده كه هرگز داعي دفاع از خويش نداشته و همواره كوشش كرده آبروي ريخته‌شده افراد و حق ناحق شده اشخاص را با وساطت و ميانجيگري و ميان‌داري و ميانه‌روي و ريش‌سفيدي به آنان بازگرداند و همواره با اين روش از جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي و راه امام پاسداري كرده است. اكنون اما نوبت به خود من رسيده است كه از عنايات و كنايات كيهان بي‌بهره نمانم و بدانم كه اين بنگاه دروغ‌پراكني از تحريف مواضع مهدي كروبي نااميد شده به توهين روي آورده است. بارها از تحريف كيهان در عبارات و كلمات منسوب به خويش گذشت كردم چراكه تيغ كيهان در دريدن اعتماد مردم به اصلاح‌طلبان را كندتر از آن ديدم كه نيازي به در افتادن با كيهان باشد اما اكنون كه حد گذرانده‌ايد و از آن بدتر افزون بر من، يارانم را نيز متهم ساخته‌ايد چاره‌اي جز آن نديدم كه با شخص شما يك بار براي هميشه سخن بگويم و حجت تمام كنم تا بدانيد كه اين بار نه با سعيدي‌سيرجاني كه با مهدي كروبي سخن مي‌گوييد كه كارنامه نيم قرن مبارزه سياسي او و پدرش و خانواده‌اش در راه انقلاب و نظام روشن است. البته مي‌دانم كه در اين ديار از سعيدي‌سيرجاني تا دوست حضرتعالي سعيد امامي همه از هر نوع بشر در معرض نيش قلم و قرباني بهتان شما هستند. سخن گفتن از خويش در فرهنگ عرفاني و اخلاقي ايرانيان مذموم است اما اسوه ما امام علي(ع) است كه در زمانه نامرداني مي‌زيست كه العياذبالله اسلام و ايمان و نماز او را زير سوال بردند و آن امام شرمسار از عصري شد كه در آن او را با معاويه بن ابي‌سفيان قياس مي‌كردند. پس به فرياد درآمد و از سابقه خود در اسلام و ياري پيامبر اسلام و جنگاوري در جبهه حق گفت. امروز هم همان روز است كه افرادي چون شما با بي‌انصافي تمام سوابق فرزندان ايران و ياران امام را زير سوال مي‌بريد و كسي را ياراي هماوردي با شما نيست كه اگر هست چون شمشيرعلي در نيام و چون زبان آن حضرت در كام است. من اما زبان در كام نمي‌گيرم و از ياد نمي‌برم جفايي كه شما در حق مراجع محترم تقليد و روشنفكران مسلمان و حتي دگرانديشان كرده‌ايد. كيست كه سابقه و رابطه مرا با برخي از فقها و مجتهدين نداند و از اين واقعيت غافل باشد كه در مرزبندي با آن بزرگان و ترجيح امام عزيز بر آن علما از سابقون بودم؛ اما آيا اين مجوزي است كه بر هتك حرمت ايشان از سوي كيهان سكوت كنم؟ كيست كه فاصله مرا (به‌خصوص در سال‌هاي آغاز تاسيس جمهوري اسلامي) با برخي از روشنفكران ملي و مذهبي نداند و به ياد نياورد كه در ترجيح خط امام بر خط‌ها و جناح‌هاي ديگر لحظه‌اي ترديد نداشتم؛ اما آيا اين دليلي است كه بر هتك حيثيت بزرگاني چون مرحوم مهندس بازرگان – كه در تدين او شكي نبود – چشم ببندم؟ آيا مكتب همان امام و ميراث همان اسلام نبايد سبب شود كه اين همه ظلم و جفا را ناديده نگيريم وقتي كه مديران كيهان همسو با تهيه‌كنندگان برنامه‌هايي چون هويت به نويسندگان و روشنفكران اين سرزمين چون مرحوم دكتر عبدالحسين زرين‌كوب و مرحوم دكتر عباس زرياب خويي توهين مي‌كردند؟ آيا امروز همان كلام اميرمومنان نبايد سرلوحه ما باشد كه اگر مسلماني از خبر تعرض به زني يهودي بميرد، بر او حرجي نيست؟آقاي شريعتمداري؛شما بر مبناي كدام دانش فقهي و حوزوي متعرض محتواي اعلاميه من درباره ضرورت اصلاح قانون مجازات افراد زير 18 سال مي‌شويد؟شما در كدام مدرسه و مكتب و دانشكده درس فقه و حقوق و علم دين آموخته‌ايد؟ مساله اعدام افراد زير 18 سال مساله‌اي فقهي و حقوقي است كه فقها و حقوقدانان بايد درباره آن نظر دهند و البته هر نظري در اين باره مي‌تواند مورد نقد علمي هم قرار گيرد نه اينكه مايه لودگي و فحاشي بنام طنزپردازي شود. در فقه اسلامي هيچ ترديدي در اصل قصاص نفس در مورد قتل عمد وجود ندارد مگر آنكه صاحبان حق از آن بگذرند. اما بر مبناي همين فقه، كودكان از مجازات اعدام مستثني هستند. تنها بحث و اختلاف‌نظر درباره افراد كم‌سن و سال كه در اصطلاح فقهي و حقوقي غيرمكلفين، غيربالغين و يا «صبي» و كودك ناميده مي‌شوند اختلاف از نظر ميزان سن‌آنهاست. اين مطلب مورد اتفاق همه فقهاي اسلام است كه «صبي» يعني كودك در صورت ارتكاب قتل عمد محكوم به قصاص نفس و اعدام نمي‌شود، بلكه «عاقله» يعني خويشاوند و خاندان وي ديه مقتول را مي‌پردازند. ليكن چون اخبار و احاديث مربوط به اين موضوع هم تعدادشان اندك و هم مضمون‌شان متفاوت است موجب اختلاف‌نظر در مفهوم و مصداق كودك و صبي گرديده است كه آيا منظور از صبي و كودك كيست. برخي فقها با استناد به برخي از احاديث گفته‌اند منظور از آن افراد زير 15 سال است. برخي روايات به ميزان رشد جسمي فرد مورد نظر اشاره و تاكيد نموده‌اند و نه به مقدار سن او و حتي قيد وجب راجع به قد وي ذكر شده است. در برخي فتواها به نشانه‌ها و علائمي از رشد جسمي و جنسي فرد مورد نظر اشاره شده است. نظر ديگر اين است كه بلوغ و كمال فرد تابع شرايط اقليمي و آب و هوايي است و سن بلوغ افراد در مناطق حاره و بارده متفاوت است و مصداق صبي و كودك علي‌الاغلب افراد زير هجده سال است و نه پانزده سال.براساس اين واقعيت است كه قوه قضائيه كشور ما تحت رياست فقيهي مطلق و مجتهدي كامل نيز بخشنامه‌هايي را مبني بر منع اعدام افراد زير هجده به قضات فرستاده و اخيرا پيش‌نويس لايحه‌اي را دراين باره جهت تصويب تقديم مجلس آماده نموده است و من هم به عنوان يك روحاني نظرم اين است كه در شرايط اقليمي ما كودكان در سنين بالاتر از پانزده سال به بلوغ و رشد همه‌جانبه مي‌رسند و مساله آغاز به انجام به اعمال عبادت با مسائل كيفري فرق دارد و لازم است كه قانوني در اين‌باره تصويب و از اعدام افراد زير هجده سال جلوگيري شود. آيا به نظر شما كيهان‌نشينان اين ديدگاه امثال بنده و قوه قضائيه ارتباطي به صهيونيسم دارد و آيا شما طرفدار اعدام افراد زير هجده سال هستيد و معتقديد اگر كسي مانند شما فكر نكند از عوامل صهيونيسم است؟! آيا صهيونيست‌ها از اينكه در ايران افراد زير 18 سال را اعدام كنند و بتوانند عليه جمهوري اسلامي تبليغ كنند راضي‌ترند يا اينكه يك روحاني علاقه‌مند به نظام و يار امام خواستار لغو اين مجازات‌ها شود؟ مگر خداوند متعال در قران مجيد نفرموده است اگر فردي را بناحق بكشند مانند اين است كه همه انسان‌ها را كشته‌اند و اگر كسي را از مرگ ناحق نجات دهند مثل اين است كه همه انسان‌ها را نجات داده‌اند. ما كي مي‌خواهيم به اين آيات رحمت الهي عمل نموده و از خشونت‌دوري كنيم؟ شما چرا و چگونه به خودتان اجازه مي‌دهيد كه به افراد مومن و مسلمان برچسب نامسلماني و صهيونيسم بزنيد، مگر شما چه‌كاره‌ايد و چه جايگاهي داريد؟در گذشته بسياري از مسائل بوده كه واجب يا حرام بوده ولي با تحقيقات جديد و فتواي علما غيرواجب و يا حلال شده است. مثل احكام بئر و كشيدن آب آلوده به نجاست چاه و نيز مانند ماهي‌هاي خاوياري كه تا انقلاب حرام نبود بعد از انقلاب با فتواي امام و برخي ديگر از مراجع حليت آن اعلام شد ونيز مانند مساله مهم حق راي زنان كه قبل از انقلاب يكي از محورهاي اعتراض علما بود ولي بعد از انقلاب، زنان هم حق راي دادن و هم حق نامزد شدن در انتخابات را پيدا كردند. پس ماهيت متكامل فقه و پويايي آن هرگز با اين بضاعت علمي شما نمي‌تواند مورد ترديد باشد و در واقع دليل بر آشفتگي شما از اين اعلاميه نيست. آنچه علت پرده‌دري شماست ترس از انتخابات آينده است كه شما در فرآيند اين انتخابات كيهان را به ارگان نامزدي خاص بدل كرده‌ايد و به نام انتشار اخبار دولت به تريبون رئيس دولت تبديل شده‌ايد و آرزوي تمديد اين دوره را در سر مي‌پرورانيد و برخلاف مشي رهبري، روزنامه‌اي كه از اموال عمومي است را به ارگان فردي تبديل كرده‌ايد و با مشاهده اقبال مردمي در صف مقابل آشفته‌خاطر مي‌شويد و چنين بي‌تابانه عنان از كف مي‌دهيد و دشنام مي‌دهيد. شگفتا كه در رژيم شاه اعضاي سابق حزب توده، رستاخيزي و ساواكي مي‌شدند و به شكنجه و آزار مبارزان انقلابي و زندانيان سياسي مي‌پرداختند و پس از انقلاب اسلامي برخي افراد كه سابقه وابستگي به گروه‌هاي ضدانقلاب را داشتند لباس مطبوعاتي مي‌پوشند و با تلون و نفوذ در برخي مطبوعات (كه به بيت‌المال متكي هستند) به ياران امام و انقلاب توهين مي‌كنند. روزي دگرانديشان و روشنفكران، دگر روز چهره‌هاي ملي و مذهبي، گاهي بزرگان اقوام و مذاهب و مكاتب مسلمان و جايي حتي بيت‌امام خميني و نوه محترم وي را هتك حرمت مي‌كنند. بدين‌ترتيب گويي كيهان به پايگاه ترويج خشونت و تفرقه و فرقه‌گرايي تبديل شده است.شما با اين شيوه، ريشه در كدام راه داريد؟ آيا راه امام و رهبري و اسلام رحماني فرسنگ‌ها از بيراهه شما دور نيست؟ آيا از آن زنان مومنه‌اي كه با نگارش اخبار كذب و مقالات دروغ در كيهان حريمشان را شكسته‌ايد و در برخي پرونده‌هاي شبه قضايي براي ايشان پاپوش دوخته‌ايد، حلاليت طلبيده‌ايد؟ آيا روي ديدار با ارواح طيبه علما و فقهايي كه بدان‌ها توهين كرده‌ايد را داريد؟انتخابات رياست‌جمهوري 22 خرداد 88 آزمون ملي ايرانيان است. هر كس كه بتواند خدمتگزار ملت باشد از حق ثبت‌نام در اين انتخابات برخوردار است و تاكنون نيز چهار نفر بيشتر اعلام آمادگي نكرده‌اند. قانون هم وظيفه همه نهادها را روشن كرده است. روزنامه كيهان به عنوان بخشي از بيت‌المال بايد طبق قانون تابع سنتي باشد كه اموال عمومي تابع آن‌اند و آن بي‌طرفي است. چرا كيهان هر روز عليه دو نامزد انتخابات 22 خرداد – كه هر دو يار امام بوده‌اند – پرده‌دري مي‌كند و براي نامزد سوم سينه‌دراني؟ روزنامه كيهان به چه حقي هر روز عليه مهندس ميرحسين موسوي و اينجانب مقاله و خبر مي‌نويسد و جعل مي‌كند و تهديد مي‌كند كه مراجع صلاحيت‌دار به حسابم مي‌رسند؟ مگر شما وكيل مدافع آن مراجع يا مامور مخفي آنها هستيد كه اينگونه از عالم غيب خبر مي‌دهيد؟آقاي شريعتمداري؛درست است كه در انتخابات سال 1384 حق خود را پايمال يافتم اما اين شب انتخابات از آن شب‌ها نيست كه هنوز نيمه شب فرا نرسيده و صفحه روزنامه كيهان به ساعت 10 شب نرسيده و صندوق راي جمع نشده و شمرده نشده باشد و شما در تيتر اول روز بعد خبر از رتبه‌بندي نامزدها بدهيد و نفر اول و دوم و سوم را تعيين كنيد و سوداي سونامي احمدي‌نژاد سر دهيد. در اين چهارساله كه روزنامه اعتماد ملي را منتشر كرده‌ام دقيقا مي‌دانم كه صفحه اول روزنامه چه زمان بسته مي‌شود و اخبار غيبي چگونه به مديرمسوول مي‌رسد. مرا به بي‌سوادي متهم كرده‌ايد. نمي‌دانم شما در كدام مدرسه و دانشكده و حوزه درس خوانده‌ايد. اما از شما با آن آرشيو غني اطلاعاتي و امنيتي در موسسه كيهان (كه در آن ابعاد زندگي همه افراد مورد نظرتان مضبوط است) بعيد است كه ندانيد و نتوانيد پوشه مربوط به اينجانب را بيابيد تا بفهميد كه مهدي كروبي دانش‌آموخته دانشگاه تهران پيش از انقلاب اسلامي بوده و افتخار كسب اجازات علمي و اجتهادي متعدد از مراجع معظم تقليد و اساتيد كهن سال حوزه علميه قم و تهران را در كارنامه خود دارد. مگر آنكه بگوييد اين مدارك را هم ديده‌ايد و براي آن اساتيد نيز احترامي قائل نيستيد و اين البته خود عذر بدتر از كناه است كه به مقام امامت امت و رهبري انقلاب اسلامي امام خميني اهانت مي‌كنيد كه به فرد به‌زعم شما بي‌سوادي چون من اين همه احكام متعدد داده‌اند. ياران مرا نفوذي نام نهاده‌ايد. در ميان ياران من به جز افراد خدوم بسياري از ياران و نزديكان امام عزيز حاضرند. نمي‌دانم شما در عمر خويش اصلا امام را از نزديك ديده‌ايد يا نه؟برنامه شما تلاش براي اختلاف افكندن ميان من و يارانم است تا با اتهامات واهي از قبيل اتصاف به صهيونيسم از پيگيري حقوق شهروندان و اصلاح قواعد حكمراني منصرف شويم. اما بدانيد اين اهداف نه انتخاباتي كه ذاتي من در زندگي است و شهادت مي‌دهم كه هيچ حرفي را نمي‌زنم مگر آنكه بدان از عمق جان باور داشته باشم و هيچ تصميمي را نمي‌گيرم مگر آنكه مشورت كرده باشم. پس بدانيد كه هم مي‌خوانم و هم مي‌نويسم به‌خصوص روزنامه كيهان را كه در دوره حضرتعالي كارنامه‌اي سياه در توهين به نخبگان را از خود بر جاي نهاده است. آقاي شريعتمداري؛در پايان به شما تذكر مي‌دهم و نصيحت مي‌كنم كه به خود آييد و حد نگه داريد و اجازه دهيد ملت از حق انتخاب خود بدون تلقين و تخريب بهره ببرند.فاعتبروا يااولوالالباب / والسلام علي من اتبع الهديمهدي كروبي - 11/2/88

No comments:

Post a Comment